دانلود و خرید کتاب اولالا رابرت‌لوئیس استیونسون ترجمه احسان چادگانی

معرفی کتاب اولالا

«اولالا» رمانی نوشته رابرت لویی استیونسن، نویسنده اسکاتلندی قرن نوزدهم، درباره عشق میان دختری گوشه‌گیر و یک کشیش است. سرباز کشیشی مریض‌حال قرار است بخاطر بیماری‌اش و به توصیه پزشکش به کوهستان برود و در خانه خانواده‌ای که سابقا متمول بود و حالا ورشکسته شده، مستاجر شود. اعضای این خانواده که اصیل و بسیار پرتکبر هستند شرط می‌کنند که در تمام مدت اقامت سرباز، او برایشان حکم یک غریبه را خواهد داشت و نباید تلاش کند تا با آنها صمیمی شود؛ خانواده‌ای که از یک مادر، یک پسر، یک دختر و مادبزرگی دچار زوال عقلی تشکیل شده است. دختر خانواده که اولالا نام دارد و بسیار گوشه‌گیر است دل سرباز را می‌برد اما اولالا رازی دارد که بوی خون از آن به مشام می‌رسد: «اولالا درست روبرویم ظاهر شد. از شدت تعجب میخکوب شده بودم؛ دلربایی‌اش قلبم را از جا کند. صورتش در تاریکی سرسرا گل انداخت و به رنگ یاقوت شد. چشم‌هایش مرا اسیر خود کرده بود و مانند دو دست که یکدیگر را محکم نگه داشته‌اند، رهایم نمی‌کرد. لحظاتی که رودرروی هم ایستاده بودیم و هرکدام دیگری را لاجرعه جذب خود می‌کرد، لحظاتی بود مقدس و پیوندگاه دو روح. نمی‌دانم چقدر طول کشید تا از خلسه‌ای طولانی برخاستم، اما پس از آن باعجله تعظیمی از سر احترام کردم و از دورِ بعدی پله‌ها راهم را به طبقهٔ بالا از سر گرفتم. او از جایش جُم نخورد، اما با چشم‌هایی چشمگیر و تشنه مرا دنبال کرد؛ و هنگامی که از دیدرس خارج شدم، به‌نظرم آمد صورتش رنگ باخت و حالتی محو پیدا کرد.» استیونسن این داستان گوتیک (ترکیبی از وحشت و مضامین عاشقانه که رابطه نزدیکی هم با معماری این سبک دارد) را اولین بار در ۱۸۸۵ منتشر کرد. رمانی کوتاه که اشرافیت، عشق، عذاب و جنایت را باهم آمیخته است.
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
۱۳۹۸/۱۲/۱۹

کتاب یک حال و هوای متفاوتی نسبت به کتاب های مربوط به این دوره داره ولی پایان جالبی نداشت و کمی گنگ بود.

ray ray
۱۳۹۸/۱۲/۲۳

اگه با داستان های نویسنده آشنا نیستید نخونید من به عنوان طرفدارهای استیونسن واقعا این کتابو دوست داشتم حتی بیشتر از دکتر جکیل

بوک تاب
۱۴۰۰/۰۵/۱۲

کتاب در مورد مردیست که قرار است مدتی در یک خانه اربابی زندگی کند و در آنجا عاشق دختر خانوادن میشود و غیره... خیلی آبکی نوشته شده و غیر از اینکه نویسنده اعتقاد داره باید این دو نفر عاشق میشدند، ما

- بیشتر
Hossein
۱۴۰۰/۱۱/۱۰

من به شخصه از توصیفات ماهرانه نویسنده بیشتر از خود داستان لذت بردم. میشه گفت متن روان و جذابی داشت اما قصه من رو زیاد به خودش جذب نکرد. پایانش گنگ بود و من از پایان بندیش خوشم نیومد. در کل

- بیشتر
پروانه
۱۳۹۹/۰۹/۲۶

خیلی عوامانه بود

نازنین بنایی
۱۳۹۸/۰۹/۰۳

همه از طاقچه رفتن فقط ماهایی که adsl نداشتیم موندیم. حالا شمایی که نت دارین هیشکی نمیدونه کی نت گوشی ها رو وصل میکنن؟ کلافه شدم.

گفتم: «پس خیلی خوش‌اقبالی، چون بیشترِ ما، از جمله خود من، بیشتر تمایل‌مان به سقوط است.» با حالتی صمیمانه گفت: «این حرف را نزنید سینیور. شیطان را وسوسه نکنید. اگر قرار باشد انسان سقوط کند، سقوطش هیچ پایانی ندارد.»
کتاب باز
اگر قرار باشد انسان سقوط کند، سقوطش هیچ پایانی ندارد.»
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
از شدت تعجب میخکوب شده بودم؛ دلربایی‌اش قلبم را از جا کند. صورتش در تاریکی سرسرا گل انداخت و به رنگ یاقوت شد. چشم‌هایش مرا اسیر خود کرده بود و مانند دو دست که یکدیگر را محکم نگه داشته‌اند، رهایم نمی‌کرد. لحظاتی که رودرروی هم ایستاده بودیم و هرکدام دیگری را لاجرعه جذب خود می‌کرد، لحظاتی بود مقدس و پیوندگاه دو روح.
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
جیغ و داد سنجاب دلم را به درد آورد. دربارهٔ سنگدلی جوان‌ها، به‌ویژه روستایی‌ها، چیزهایی دیده و شنیده بودم. اما آنچه در آن دم دیدم خشمم را برافروخت
ray ray

حجم

۵۹٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۸۸ صفحه

حجم

۵۹٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۸۸ صفحه

قیمت:
۴۰,۰۰۰
۱۲,۰۰۰
۷۰%
تومان