دانلود و خرید کتاب هرج و مرج محض وودی آلن ترجمه نگار شاطریان
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
تصویر جلد کتاب هرج و مرج محض

کتاب هرج و مرج محض

نویسنده:وودی آلن
انتشارات:نشر بیدگل
امتیاز:
۳.۷از ۱۴ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب هرج و مرج محض

مجموعه داستان «هرج و مرج محض» اثر وودی آلن، طنزپرداز، بازیگر، کارگردان، داستان‌نویس، فیلمنامه‌نویس و نمایشنامه‌نویس آمریکایی و برنده چهار اسکار برای بهترین کارگردانی و بهترین فیلمنامه است. فضای داستان‌های این کتاب عجیب و غریب و ذهنی است و می‌تواند خواننده را برای مدتی از دنیای واقعی و زندگی روزمره جدا کند و در دنیای فانتزی‌ای که وودی آلن خلق کرده غرق کند: چند وقت پیش به رِگ هزارپا برخوردم. رِگ از رفقای پایهٔ بازی من از دوران جوانی بود، آن زمان که ویراستار بخش شعر عُق: مجلهٔ تخصصی اندیشه بودم. حقیقتش این است که ما دو نفر در کلوبی در خیابان لُرد کورزان در ورق‌بازی برای خودمان شاخی بودیم. سر تقاطع خیابان پارک و خیابان هفتاد و چهارم ایستاده بودیم که هزارپا اعتراف کرد: «هر از گاهی یه سر میام شهرتون، بیشتر به خاطر کار. معاون امور مشتریان یکی از بزرگ‌ترین استخوان‌خانه‌های جزیرهٔ وایتم.» می‌توانم بگویم نزدیک به یک ساعت گرم تجدید خاطرات بودیم. در تمام این مدت متوجه شدم که رفیقم هر از گاهی سرش را به سمت پایین و چپ خم می‌کند، گویی نوعی نوشیدنی را از چیزی همچون مخزنی پنهانی زیر تای یقه‌اش می‌نوشد. آخرسر پرسیدم: «تو حالت خوبه؟» داستان‌های این مجموعه که تعدادی از آنها در مجله نیویورکر هم به چاپ رسیده‌اند، مانند آثار ادبی و سینمایی دیگر آلن، درونمایه‌ای طنز دارند و بسیاری از مسائل جامعه را نقد می‌کنند؛ اما فضای حاکم بر آنها مثبت و خوش‌بینانه است.
معرفی نویسنده
عکس وودی آلن
وودی آلن
آمریکایی | تولد ۱۹۳۵

وودی آلن در اول دسامبر سال ۱۹۳۵، در نیویورک متولد شد و با نام «آلن استوارت کوینگزبرگ» بزرگ شد و به مدرسه رفت. مادرش، نتی -که از مهاجرین اتریشی بود- کتاب‌دار و پدرش، مارتین، -که از مهاجران روس بود- جواهرساز بود. البته مارتین هیچ‌گاه سر یک کار بند نمی‌شد. او مدتی به فروشندگی پرداخت، بعد راننده‌ی تاکسی شد و کمی بعد سر از کافه درآورد. خانواده‌ی کوینگزبرگ در خانه‌ای در بروکلین نیویورک زندگی و به زبان‌های روسی، آلمانی، عبری، ییدیش و البته انگلیسی با یکدیگر صحبت می‌کردند.

وحید
۱۳۹۸/۰۳/۲۳

به جز یکی دوتا بقیه‌ش واقعا خوب بودن. خندیدیم. ترجمه هم خیلی خوب بود. البته بهتر بود در مورد پانوشت‌ها و وجه استفاده‌شون یه کم توضیح می‌داد.

سهرابی
۱۳۹۷/۰۷/۱۹

کسی این داستان وخونده؟

فاطمه
۱۳۹۹/۱۲/۱۹

آقای وودی آلن در این کتاب با زبان طنز خاصی به نقد برخی مسائل پرداخته. برای درک منظور نویسنده، مخصوصا در بعضی از داستان ها، نیاز به داشتن اطلاعاتی مثلا در حوزه سینما و شناخت شخصیت های خاص هست که به

- بیشتر
Nasim
۱۳۹۷/۰۷/۱۹

ایول طاقچه این آخر هفته کتاب های خیلی خوبی گذاشتی

Πυρια
۱۳۹۹/۰۵/۲۴

من خیلی دوست نداشتم. حوصله‌سربر میشه.

شکسپیر هم که باشی بالأخره باید یه تیکه نون داشته باشی سق بزنی تا قبل از خلق شاهکار ادبی‌ات سقط نشی.
آروین
محیطِ هر انسان برابر است با ضخامتش ضربدر عدد پی.
آروین
اینکه آیا اعدام تأثیر بازدارنده دارد یا خیر همچنان محل بحث است، اما مطالعات نشان می‌دهد احتمال ارتکاب جرم میان مجرمان پس از اعدامشان تقریباً به نصف می‌رسد.
وحید
البته پیش از فرار، یک عروسک بادی به جای زنش گذاشت تا او متوجه نشود. ویلبر، یک شب بعد از سه سال زندگی با او، که قشنگ‌ترین روزهای زندگیِ زناشویی‌شان بود، به قضیه شک کرد. چون وقتی به زنش گفت برایش بیشتر مرغ بِکِشد، زنش ترکید و دورتادور اتاق چرخید و روی فرش افتاد.
وحید
نخیر، دعای فروخته‌شده پس گرفته نمی‌شه.
Zax
به من گفت: «بشین خستگی پاهات دربره عزیزم. پس گفتی می‌خوای با مرکز روحانی‌ات ارتباط بگیری.» «بله، می‌خوام فرکانسم بره بالا، پرواز کنم، طی‌الارض کنم، غیب بشم. علم غیب هم می‌خوام پیدا کنم، البته در همین حد که بتونم اعداد تصادفی لاتاری نیویورک رو از قبل بدونم، نه بیشتر.» پرسید: «شغلت چیه؟» که برای فردی با آن میزان علم غیب سؤال عجیبی بود. پاسخ دادم: «توی یه موزهٔ مجسمه‌های مومی نگهبان شبم، اما اون‌قدر که فکر می‌کنید کار ارضاکننده‌ای نیست.»
penelope
نقاشی‌های مذهبیِ قرن چهاردهی برای نخستین بار صحنه‌های مجازات در جهنم را به تصویر کشیدند. در این نقاشی‌ها افرادِ دارای اضافه‌وزن سرگردان در جهنم، با خوردن سالاد و ماست به سزای اعمال خود می‌رسیدند.
Zax
نقاشی‌های مذهبیِ قرن چهاردهی برای نخستین بار صحنه‌های مجازات در جهنم را به تصویر کشیدند. در این نقاشی‌ها افرادِ دارای اضافه‌وزن سرگردان در جهنم، با خوردن سالاد و ماست به سزای اعمال خود می‌رسیدند.
آروین
همان روز، چند ساعت بعد که از فروشگاهی درآمده و مشغول بررسی یک کاتالوگ محصول بودم و همین که سرم را بلند کردم، خسته و کوفته از اینکه نمی‌توانستم تصمیم بگیرم اردک‌پز کامپیوتری بخرم یا بهترین گیوتین قابل حمل در جهان، به سیاق تایتانیک به کوه یخی قدیمی که در دانشگاه می‌شناختم،
سپیده
انسان جایزالخطاست چند ماه پیش بود که زیر سونامی آگهی‌های تبلیغاتی، که هر روز صبح از لای دریچهٔ نامهٔ روی در به درون خانه تخلیه می‌شود، در شرف خفگی نفس‌نفس می‌زدم و صحنه‌های زندگی‌ام در برابر چشمانم حسرت‌بار عبور می‌کرد. خدا به خدمتکار هیکلی‌مان، گرندل، خیر بدهد که با شنیدن صدای جیغم از زیر انبوهی از دعوتنامه‌های نمایشگاه‌های هنری، خیریه‌ها و قمارخانه‌ها، با جاروبرقی به دادم رسید.
سپیده
تعداد کالری‌های مورد نیاز روزانه برای به تعویق انداختن مرگ در اثر گرسنگی مرا به پاک کردن میز رستوران‌ها واداشت.
محمد علی
عنوان یکی از ترانه‌هایش که پیچیدگی‌های زیادی دارد این است: «اگر شَوی مرا خروس در کشور بلاروس، شَوم تو را یک طوطی در کشور جیبوتی»
وحید
«راستش فکر کنم فک زدن با آدم‌های فرکانس‌پایین‌تر برام قدغن باشه، اما خب، هر چی نباشه، ما نون ونمک همو خوردیم...» «فرکانس؟»
سپیده
«بارالها... سی سالم بیشتر نیست و دارم کچل می‌شوم. موهایم را همی به من بازگردان و نقاط تُنُکم را از عطر مُر و بخور آکنده نما.»
Πυρια
پس گفتی می‌خوای با مرکز روحانی‌ات ارتباط بگیری.» «بله، می‌خوام فرکانسم بره بالا، پرواز کنم، طی‌الارض کنم، غیب بشم. علم غیب هم می‌خوام پیدا کنم، البته در همین حد که بتونم اعداد تصادفی لاتاری نیویورک رو از قبل بدونم، نه بیشتر.» پرسید: «شغلت چیه؟» که برای فردی با آن میزان علم غیب سؤال عجیبی بود.
سپیده
تحقیرت هم می‌کنن، اما بخشی از روند درمانه. برای همین نوچه‌هاش تختم رو آماده کردن و بدون اینکه بهم بگن یه دُم الاغ پشت شلوارم چسبوندن. قبول، تا مدتی سوژهٔ خنده بودم،
سپیده
داستانش را شروع کرد. «خیلی خب. فلش‌بک می‌زنیم به شیش ماه قبل که گل‌پسرِ خانم اندورفین، یعنی بنده، سر یه سری بلا و مصیبت به قدری درب و داغون بودم که اگه جاگذاشتنِ کلاهم رو هم حساب کنی، از بدبختی زده بودم رو دست حضرت ایوب. اول، این داف تایوانیه که شاگردم بود منو پیچوند و رفت با یه کارآموز کیک‌پزی. بعدش به خاطر اینکه با جگوارم دنده‌عقب توی کتابخونهٔ مسیحی‌ها رفتم خدا تومن جریمه شدم. اینا کم بود، تنها پسرم که از هولوکاستِ ازدواجم برام مونده بود وکالت رو کنار گذاشت و رفت شد صداپیشهٔ عروسک.
سپیده
قصد بی‌ادبی ندارم‌ها. نه اینکه فکر کنی ما فرکانس‌بالاها اَشکال پست‌تر رو مطالعه و درک نمی‌کنیم. البته باید از لیووِنهوک ممنون باشیم، منظورم رو که می‌گیری؟» یکباره همچون شاهینی که از روی غریزه طعمهٔ خود را بو می‌کشد، سرش را به سمت زن بلوند قدبلندی با دامن کوتاه چرخاند که دنبال تاکسی بود. گفت: «طرف رو نگاه! چه لبی قلوه کرده!» و غدد بزاقش زد دنده سه.
سپیده

حجم

۱۴۸٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۱۷۶ صفحه

حجم

۱۴۸٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۱۷۶ صفحه

قیمت:
۷۹,۰۰۰
۵۵,۳۰۰
۳۰%
تومان