
کتاب گوگرد
معرفی کتاب گوگرد
کتاب گوگرد نوشتهٔ عطیه عطارزاده است که نشر چشمه آن را منتشر کرده است. این اثر که یکی از کتابهای مجموعهٔ «کتابهای قفسهٔ قرمز» است، دربردارندهٔ روایتی متفاوت و چندلایه از زندگی، مرگ، جاودانگی و خاطره در بستر شهری تهران است. این رمان با الهام از مکانها و رخدادهای واقعی، داستانی را از زبان یک سگ ولگرد جاودانه روایت میکند که شاهد نسلهای مختلف یک خانواده و تحولات یک محله است. نسخهٔ الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب گوگرد اثر عطیه عطارزاده
کتاب گوگرد اثری است که مرز میان واقعیت و خیال را درهم میشکند و با روایتی از زبان یک سگ ولگرد جاودانه، تاریخچهای چندنسلی از یک خانواده داروساز و محلهای قدیمی در تهران را بازگو میکند. داستان در فضایی میگذرد که گذشته و حال در هم تنیدهاند و شخصیتها در جستوجوی جاودانگی، رهایی یا معنای زندگی، با خاطرات و زخمهای خود دستوپنجه نرم میکنند. کتاب گوگرد با الهام از مکانها و رخدادهای واقعی، اما با شخصیتهایی که هرگونه شباهتشان با افراد واقعی تصادفی است، به لایههای پنهان تاریخ، حافظهٔ جمعی و تجربه زیسته میپردازد. روایت در دورهای طولانی، از اواخر قاجار تا امروز، جریان دارد و با نگاهی به تحولات اجتماعی، سیاسی و فرهنگی، تصویری از تغییرات شهری و انسانی ارائه میدهد. حضور سگ جاودانه بهعنوان راوی، امکان عبور از مرزهای زمانی و مکانی را فراهم میکند و به داستان حالتی اسطورهای و استعاری میبخشد. این رمان فارسی در ۲۶ فصل نگاشته شده است.
خلاصه کتاب گوگرد اثر عطیه عطارزاده
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند!
داستان کتاب گوگرد با روایت یک سگ ولگرد جاودانه آغاز میشود که از ۱۲۰ سال پیش تا امروز، شاهد زندگی و مرگ ساکنان یک محله و خانواده داروساز «نظام» است. سگ، که بارها مرده و دوباره زنده شده، با حس بویایی خارقالعادهاش، گذشته و حال را به هم پیوند میزند و رازهای پنهان آدمها را درمییابد. او نگهبان دواخانهای قدیمی است که نسل به نسل در خانواده نظام میچرخد و هرکدام از اعضا، از «میرزا کوچک» و «حبیب نظام» تا «یحیا»، درگیر جستوجوی جاودانگی، اکسیر حیات و معنای زندگیاند. روایت، لایهلایه و پر از خاطرات، مرگها، تولدها و گمشدنهاست؛ از قحطی و انقلاب تا جنگ و ساختوسازهای شهری. سگ، شاهد عشقها، خیانتها، شکستها و حسرتهای آدمهاست و در نهایت، با تولههایش، به نمادی از بقا و جاودانگی بدل میشود. داستان با زبانی شاعرانه و گاه تلخ، تجربه زیستهٔ سگ و آدمها را در هم میآمیزد و تصویری از شهری میسازد که در آن، مرگ و زندگی، خاطره و فراموشی، در هم تنیدهاند.
چرا باید کتاب گوگرد اثر عطیه عطارزاده را بخوانیم؟
کتاب گوگرد تجربهای متفاوت از رماننویسی معاصر است؛ روایتی از زبان یک سگ جاودانه که تاریخ، خاطره و زندگی شهری را از زاویهای تازه و غیرانسانی روایت میکند. این کتاب با ساختاری چندلایه و پرجزئیات، به موضوعاتی چون مرگ، جاودانگی، حافظه جمعی و تغییرات اجتماعی میپردازد و مخاطب را به تماشای تهران و آدمهایش از چشم یک ناظر همیشه حاضر دعوت میکند. برای کسانی که به روایتهای غیرخطی، استعاری و تاملبرانگیز علاقه دارند، این اثر فرصتی است برای مواجهه با لایههای پنهان تاریخ و زیست شهری.
خواندن کتاب گوگرد اثر عطیه عطارزاده را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
کتاب گوگرد برای علاقهمندان به رمانهای معاصر فارسی، روایتهای چندنسلی، داستانهایی با راویان نامتعارف و کسانی که دغدغههایی چون هویت، خاطره، مرگ و جاودانگی دارند، مناسب است. همچنین برای مخاطبانی که به تاریخ اجتماعی تهران و تحولات شهری علاقهمندند، جذاب خواهد بود.
درباره عطیه عطارزاده
عطیه عطارزاده، متولد سال ۱۳۶۳ در تهران، هنرمند و فعال در عرصههای مختلف است. او که فارغالتحصیل سینما از دانشگاه تهران و مستندسازی از دانشگاه بریستول انگلستان است، تجربهٔ کارگردانی مستندهایی چون «۱۷سالهها»، «چلّهٔ درختان کاج» و «پروژهٔ ازدواج» را در کارنامه خود دارد.
در سال ۱۳۹۴، عطیه عطارزاده با انتشار اولین مجموعه شعر خود با عنوان «اسب را در نیمهی دیگرت برمان» وارد دنیای ادبیات شد. از آن زمان تاکنون، او مجموعهشعر دیگری به نام «زخمی که از زمین به ارث میبرید» و رمانهای «راهنمای مردن با گیاهان دارویی» و «من شمارهٔ سه» را نیز منتشر کرده است. آثار ادبی عطیه عطارزاده با استقبال گستردهای مواجه شدهاند و بلافاصله پس از انتشار، در فهرست نامزدهای رویدادهای ادبی معتبر قرار گرفته و به سرعت به پرفروشترین کتابهای ادبیات معاصر فارسی تبدیل شدهاند.
بخشی از کتاب گوگرد اثر عطیه عطارزاده
«اصلا جانوری روی این زمین هست که انقدر حوصله کند تا بفهمد سر نعش یک مرده چه میآید؟ من که همیشه کم آوردهام. همیشه به خودم گفتهام بیشتر صبر کن. اما هرقدر هم که مرگ یکدفعه باشد باز طول میکشد تا گوشت و استخون و رگ و پی بشوند خاک. نه! اصلا تحمل دیدن بلایی را ندارم که قرار است سر نعش این موشها بیاید. مرد سیاه پوش اگر بود میگفت برای همین است که این بلاها سرم میآید. هنور چیزی را که باید یاد میگرفتهام یاد نگرفتهام. خودش به میرزا کوچک گفت همهاش در تحمل دیدن همین است که چه بر سر نعش می آید.
- این نصف راه نجاته. نصف راه جاودانگی. اینکه ببینی نبودن چهجور اتفاق میافته.
هنوز نمرده بودم و جاودانه نشده بودم. زندگی اولم بود و نمیفهمیدم دور و برم چه خبر است. دراز بودم همینجا که حالا درازم و گوشم به صدای روضه خوانی بود که از در و دیوار زیرزمین میآمد که دو تقه به در خورد. توی تاریکی شب مرد ژنده پوش قوزی ای ایستاده بود و تسمهٔ دهان قاطر پیری را میکشید. نوکر جد همین حاجی بود که توی همان عمارتی که حالا زیرش تایرفروشیست مینشست. یکبار به سگش چفت شده بودم و بوی مردک را خوب می شناختم. برای همین وقتی بار پیچیده توی پارچه را از پشت قاطر آورد و گذاشت کف زیرزمین پارس کردم. او اما بیتوجه به دندان هام پارچه را پس زد و لاشهٔ مرد برهنهٔ کبودی را نشان میرزا داد. گفت مشروطه چی بوده و زیر شلاق همین اصغرخان مرده. میرزاکوچک سکههایی را که مرد سیاه پوش بهش داده بود کف دست مردک گذاشت و بهش قول داد چیزی از ماجرا توی محل درز نکند.»
حجم
۲۱۳٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۲۲۹ صفحه
حجم
۲۱۳٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۲۲۹ صفحه