دانلود و خرید کتاب صوتی پوست بر زنگار
معرفی کتاب صوتی پوست بر زنگار
کتاب صوتی پوست بر زنگار نوشتهٔ اشکان اختیاری و با صدای علی خسروی است و رادیو گوشه آن را منتشر کرده است. چرا باید کسی را کشت؟ این اولین سؤالی است که در جستوجوی حقیقتِ یک جنایت باید پرسیده شود و آخرین سؤالی است که پاسخ داده میشود. تمام راز یک قتل در چرایی آن است. باقی ماجرا فقط انجام مراسم است. مراسم انتخاب مقتول، مراسم کشتن، مراسم پنهانکردن، مراسم گریختن و حتی مراسم لورفتن. همهٔ اینها بخشی از یک آییناند. جنایت بینقص جنایتی است که حقیقت، مجبور است پیش پای انگیزهاش زانو بزند و ذبح شود.
درباره کتاب صوتی پوست بر زنگار
پوست بر زنگار داستانی مردی به نام ربانی است که روانشناس است و در جایگاه یک روانشناس نظامی خدمت میکند. بیشترین وظیفه او مدیریت رفتار سربازانی است که یا میخواهند خودکشی کنند و یا تهدید به این کار میکنند. اما حالا از او خواستهاند کار دیگری انجام دهد. او باید به شهرک نظامی محل کارش برود و در مسجد با مردم صحبت کند. یکی از اهالی شهرک کشته شده است و مردم فکر میکنند کار اجنه بوده، برای همین از ربانی خواستهاند با مردم صحبت کند و ترس آنها را کم کند.
داستان با مسیر رسیدن ربانی به مسجد آغاز میشود. او داخل میشود و شروع میکند با مردم صحبت کردن. آنها را آرام میکند و میخواهد که با پلیس همکاری کنند اما دقیقاً در زمان صحبت سربازی داخل میآید و خبر میدهد که یک نفر دیگر را هم کشتهاند. مردی را کشتهاند و عمودی درون زمین گذاشتند. حالا ربانی بدون اینکه بخواهد، درگیر قتلهای زنجیرهای شده است و از اینجا به بعد، با کارآگاهی روانشناس مواجه خواهیم بود که با دقت و وسواس در جزئیات رفتاری شخصیتها پیش میرود تا سر از راز قتلها دربیاورد.
شنیدن کتاب صوتی پوست بر زنگار را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب صوتی را به تمام علاقهمندان به داستانهای پر تعلیق و جنایی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب صوتی پوست بر زنگار
«شهرک دو قسمت اصلی داشت که برحسب شکل خانهها نامگذاری شده بودند؛ ششگوش و چهارگوش. خانههای بخش چهارگوش در واقع مستطیلهای درازی بودند که به دو مربع تقسیم میشدند و دو خانهٔ کنار هم را میساختند. خانههای ششگوش بزرگتر بودند و هر سه خانه مثل نیمدایرهای دورِ هم پیچیده شده بودند. هر بخش دو بلوک داشت؛ بلوکهای چهارگوش بالاتر بودند و پرتتر، بلوکهای ششگوش پایینتر و شرقتر. از آخرین خانهٔ بلوک بالایی چهارگوش تا باشگاه خرابه و بعد مخزن آب شاید ده دقیقه راه بود. شهرک با خرابههایی که هیچوقت تعمیر نمیشدند، احاطه شده بود. ربانی از قدیمیهای پادگان شنیده بود که خانهها طوری ساخته شدهاند که از بالا کلمهٔ «جاوید شاه» را بسازند، ولی بعد از انقلاب شین را تخریب کردهاند و شده «جاوید اه». بعضیها هم میگفتند نقش یک تاج بوده که قبهٔ وسطیاش را خراب کردهاند و دو تا شاخ دیو ماندهاست.
اما ربانی هرطور که فکر میکرد، نمیتوانست بفهمد الان دارد در میانهٔ کدام حرف یا شاخ راه میرود. هرچقدر سعی میکرد، نمیتوانست خودش را از بالا تصور کند. فقط مسیر پیشِ رویش را میدید و دیوارهای سیمانی که دورونزدیک میشدند و هیچ کلمهای نمیساختند. ربانی دنبال متین میگشت. به آراسته گفته بود میخواهد در شهرک قدم بزند و ببیند مردم دربارهٔ این قتلها چه میگویند. حتی گفته بود میخواهد با مردم حرف بزند تا اگر چیزی نگرانشان کرده، به او بگویند. آراسته باور نکرده بود، اما موی دماغش هم نشده بود؛ نه جرئتش را داشت، نه حوصلهاش را. او دنبال نظریهٔ خودش میرفت. وقتی در ساختمان دژبانی باهم حرف زدند، هوایی شده بود که کارآگاه قتل است و حالا هم درگیر یک قاتل زنجیرهای شده. شاید حضور آن چهار پنج نفر سربازی هم که پلاکاردها و پرچمهای مراسم را مرتب میکردند، در این اعتمادبهنفس بیتأثیر نبود. همیشه دیده بود که نظامیها نهایت اعتمادبهنفسشان را با امرونهیکردن به وظیفهها تجربه میکنند. آراسته مطمئن بود که مرتضی محسنی هم کشته شده و سه قتل پشتسرهم که همهٔ قربانیهایش مردند، نشانهٔ یک قاتل زنجیرهای است. آراسته همان طور که کیسهٔ چایش را توی لیوان فلزیاش فشار میداد، گفته بود که به نظرش قاتل زن است؛ زن ناشناسی که مردم میگفتند با مقتولی که در حمام پیدا شد، یعنی پسر بزرگ گروهبانسبحانی، رابطه داشتهاست. خود آراسته هم یک شب موقع گشتزنی در شهرک، زن و مرد مشکوکی را دیده بود که باهم از خرابهای خارج میشدند. او با کنارهمگذاشتن همهٔ اینها به شکلی منطقی، به این نتیجه میرسید که همهٔ قتلها کار یک نفرند.»
زمان
۴ ساعت و ۳۵ دقیقه
حجم
۶۳۰٫۶ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
زمان
۴ ساعت و ۳۵ دقیقه
حجم
۶۳۰٫۶ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
نظرات کاربران
به نظرم داستان از جامعهای منفعل با افکاری منسوخ شده صحبت و انتقاد میکنه. هیجان و صحنه سازی ها خوب بودند ولی بعضی جاها گیج کننده میشد و در هم. ولی در کل خوب بود و پیشنهاد میکنم
شگفت انگیزه، تصاویر اونقدر زندهست که گاهی دلت میخواد چشمات رو ببندی و نبینی، گوشت رو بگیری و نشنوی، بو ها رو احساس میکنی حتی قبل از اینکه نویسنده توصیف کنه، مشمئز کننده است همونقدر که کودک آزاری و قتل،
نمیدونم چرا این کتاب دیده و معرفی نشده. داستان عالی درام جنایی روانشناسی و تعلیق عالی داشت. همه چی درست و سرجا بود. سبک عامیانه و رک و راست و بی پروایی داره. لذت بردم از خواندن کتاب راوی هم که دیگه جای تعریف