کتاب مهمان ناخوانده
معرفی کتاب مهمان ناخوانده
کتاب مهمان ناخوانده نوشتهٔ اریک امانویل اشمیت و ترجمهٔ تینوش نظم جو و مهشاد مخبری است. نشر نی این نمایشنامهٔ فرانسوی - بلژیکی را روانهٔ بازار کرده است.
درباره کتاب مهمان ناخوانده
کتاب مهمان ناخوانده (Le Visiteur) برابر با یک نمایشنامهٔ فرانسوی - بلژیکی است که آن را نخستین موفقیت بزرگ اریک امانویل اشمیت در تئاتر به حساب آوردهاند. این نمایشنامه سه شخصیت دارد که عبارتند از «زیگموند فروید»، «آنا فروید» و یک مأمور نازی ناشناس. داستان این نمایشنامهٔ یکپردهای در شب ۲۲ آوریل ۱۹۳۸ میلادی میگذرد و صحنه، مطب دکتر فروید است.
میدانیم که نمایشنامه متنی است که برای اجرا بر روی صحنه و یا هر مکان دیگری نوشته میشود. هر چند این قالب ادبی شباهتهایی به فیلمنامه، رمان و داستان دارد، شکل و فرم و رسانهای جداگانه و مستقل محسوب میشود. نخستین نمایشنامههای موجود از دوران باستان و یونان باقی ماندهاند. نمایشنامهها در ساختارها و شکلهای گوناگون نوشته میشوند، اما وجه اشتراک همهٔ آنها ارائهٔ نقشهٔ راهی به کارگردان و بازیگران برای اجرا است. بعضی از نمایشنامهها تنها برای خواندن نوشته میشوند؛ این دسته از متنهای نمایشی را کلوزِت (Closet) نامیدهاند. از مشهورترین نمایشنامهنویسهای غیرایرانی میتوان به «آیسخولوس»، «سوفوکل»، «اوریپید» (یونان باستان)، «شکسپیر»، «هارولد پینتر» (انگلستان)، «مولیر» (فرانسه)، «هنریک ایبسن» (نروژ)، «آگوست استریندبرگ» (سوئد)، «برتولت برشت» (آلمان)، «ساموئل بکت» (ایرلند) و «یوجین اونیل» (آمریکا) اشاره کرد. نام برخی از نمایشنامهنویسهای ایرانی نیز «بهرام بیضائی»، «عباس نعلبندیان»، «اکبر رادی»، «غلامحسین ساعدی»، «بهمن فُرسی»، «محسن یلفانی»، «نغمه ثمینی»، «محمد رضایی راد»، «محمد یعقوبی»، «محمد رحمانیان»، «علیرضا نادری» و «محمد چرمشیر» بوده است.
خواندن کتاب مهمان ناخوانده را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ادبیات نمایشی معاصر فرانسه - بلژیک و قالب نمایشنامه پیشنهاد میکنیم.
درباره اریک امانوئل اشمیت
اریک امانوئل اشمیت، نمایشنامهنویس، داستاننویس، رماننویس و کارگردان فرانسوی - بلژیکی، طی حدود ۱۰ سال بهصورت یکی از پرخوانندهترین نویسندگان فرانسویزبان دنیا درآمد، آثارش به ۴۰ زبان برگردانده شد و نمایشنامههایش در بیش از ۵۰ کشور بهطور منظم به صحنه رفت. او تحسینشدۀ منتقدان است و برگزیدۀ خوانندگان و چند اثرش نیز به فیلم درآمده است. اشمیت در ۲۸ مارس ۱۹۶۰ در حومهای از شهر لیون در جنوب فرانسه متولد شد. در کودکی به موسیقی علاقۀ بسیار داشت و در ۹سالگی به آموختن پیانو پرداخت. ابتدا مایل بود آهنگساز شود، اما معلمانش او را از این کار منصرف کردند تا از همان نوجوانی استعداد آشکارش در نگارش را پرورش دهد.
پس از گذراندن دورۀ ادبیات، در آزمون ورود به دانشسرای عالی موفق میشود و از ۱۹۸۰ تا ۱۹۸۵ به تحصیل در فلسفه میپردازد و پایاننامۀ دکترایش را با عنوان «دیدرو و مابعدالطبیعه» مینویسد که در ۱۹۹۷ با عنوان «دیدرو و فلسفۀ اغوا» منتشر میشود. اشمیت چندینسال به تدریس فلسفه در دبیرستان و سپس در دانشگاه اشتغال داشته است. او خود معتقد است که فلسفه موجب نجاتش شده و به او آموخته است تا خودش باشد و احساس رهایی کند. فیلسوف به نویسنده تبدیل میشود؛ نویسندهای که مدام اسطورهها و حکایات بنیانگذار را جذب میکند تا با خلاقیت خستگیناپذیر خود آنها را از نو بتند. در سالهای دهۀ ۱۹۹۰، نمایشنامههایش در چندین کشور با اقبال بسیار روبهرو میشود. «شب والونی» که نسخۀ مدرنی است از اسطورۀ دون ژوان، در ۱۹۹۱ موجب شهرت او در فرانسه میشود؛ سپس «مهمان ناخوانده» در ۱۹۹۳، ۳ جایزه از جوایز مولیر را نصیب او میکند. از آن پس، تدریس فلسفه در دانشگاه را رها میکند و تماموکمال به کار نگارش میپردازد. در ۱۹۹۵، «گلدن جو» و در ۱۹۹۶، «دگرگونههای معمایی» را میآفریند. چند ماه بعد، یک تکگویی دربارۀ آیین بودا انتشار مییابد با عنوان «میلارِپا» که در ۱۹۹۷ در جشنوارۀ آوینیون و در ۱۹۹۹ در پاریس به نمایش در میآید. همین متن است که اشمیت را به فکر میاندازد تا دورۀ حکایتهایش را دربارۀ ادیان آغاز کند که بعداً به دورۀ «نادیدنیها» شهرت مییابد.
فردریک یا بولوار جنایت در ۱۹۹۸ تقریباً همزمان در فرانسه و آلمان به نمایش درمیآید. «مهمانسرای دو دنیا» در ۱۹۹۹ ـ ۲۰۰۰، مدتی طولانی بهروی صحنه میماند. «آقاابراهیم و گلهای قرآن» که در دسامبر ۱۹۹۹ برای نخستینبار اجرا میشود، در ژوییۀ ۲۰۰۱ در جشنوارۀ آوینیون به اجرا درمیآید. در ۲۰۰۴ فیلمی بر اساس آن ساخته میشود با شرکت «عمر شریف» که تندیس سزار بهترین بازی را برایش به ارمغان میآورد. پس از این جزوۀ دوم از دورۀ نادیدنیها، نوبت به سومی میرسد با عنوان «اسکار و بانوی گلیپوش» که در فوریۀ ۲۰۰۳ با اقبالی گسترده روبهرو میشود. در سپتامبر ۲۰۰۳، نخستینبار نمایشنامهٔ «خردهجنایتهای زناشویی» اجرا میشود و چندینماه پیاپی با گیشۀ پر در صحنه میماند.
اشمیت در همان ایام به نگارش رمان میپردازد و در ۱۹۹۵ «فرقۀ خودبینان» را منتشر میکند که استقبال بسیار گرم منتقدان را در پی دارد. در سال ۲۰۰۰، «انجیل بهروایت پیلاطس»، جایگاه او را بهعنوان رماننویس تثبیت میکند. از آن پس، هر رمانی که منتشر میکند، هفتهها و ماهها در فهرست پرفروشترین رمانها قرار میگیرد. در ۲۰۰۱، «سهم آن دیگری» را منتشر میکند که به هیتلر اختصاص دارد و در ۲۰۰۲، نسخهای خیالپردازانه و هجایی دربارۀ اسطورۀ فاوستوس مینویسد با عنوان «آنگاه که یک اثر هنری بودم». حکایتهای دورۀ نادیدنیها، در کشورهای فرانسویزبان و کشورهای دیگر با اقبال فراوان روبهرو شد؛ چه در کتابفروشیها و چه در صحنۀ نمایش. کتابهای «میلارِپا» در زمینۀ عرفان، «آقاابراهیم و گلهای قرآن» دربارۀ اسلام، «اسکار و بانوی گلیپوش» دربارۀ مسیحیت، «فرزند نوح» (۲۰۰۴) دربارۀ کلیمیت، «سومویی که نمیتوانست گنده شود» (۲۰۰۹) دربارۀ ذنِ بودایی هستند.
از سال ۲۰۰۰، اریک امانوئل اشمیت که خود را از دنیای ادب و سیاست دور میدارد، با سیل جوایز روبهرو میشود؛ در همان سال فرهنگستان فرانسه جایزۀ بزرگ تئاتر را برای مجموعۀ نمایشهایش به او اهدا میکند؛ در ۲۰۰۴ جایزۀ بزرگ خوانندگان لایپزیگ، دویچِر بوخِرپرایس را برای حکایت «آقاابراهیم و گلهای قرآن» و در برلین، جایزۀ معتبر دی کادریگا را برای «انسانیتش و خردمندیای که شوخطبعیاش در وجود انسانها پرورش میدهد» دریافت میکند. در همان پاییز ۲۰۰۴ مجلۀ ادبی لیر در پی نظرسنجی از فرانسویای مبنی بر اینکه از «کتابهایی که زندگیشان را تغییر دادهاند» نام ببرند، «اسکار و بانوی گلیپوش» در کنار کتاب مقدس و کتابهای سهتفنگدار و شازدهکوچولو قرار میگیرد و این درمورد نویسندهای در قید حیات جرو استثناهاست.
بخشی از کتاب مهمان ناخوانده
«صحنه ۱۱. آنا ــ فروید ــ ناشناس پنهان
آنا با سرعت وارد میشود. وقتی پدرش را پشت میز میبیند سر جایش میایستد. فروید هنوز حضورش را احساس نکرده است. آنا در برابر او میایستد و با هیجان میگوید:
آنا :بابا...
موسیقی خاموش میشود.
فروید از رخوتش بیرون میآید و با خرخری که در آن نهایت درد و نهایت شادی در هم آمیختهاند، زمزمه میکند:
فروید: آنا...
پدر و دختر همدیگر را در آغوش میگیرند.
فروید با چشمانی پر از اشک او را مانند دختر کوچکی نوازش میکند.
فروید: آنای من، شادی من، غم من، غرور من...
آنا خودش را در آغوش او رها میکند.
فروید: اذیتت کردن؟
آنا :بهم دست نزدن.
(فروید او را محکمتر میفشارد.)
درباره انجمنمون ازم بازجویی کردن.
میخواستن بدونن آیا انجمن بینالمللی روانکاوی یه انجمن سیاسی هست یا نه... موفق شدم قانعشون کنم که نه. بابا، داری خفهم میکنی...
(فروید آغوشش را کمی باز میکند.)
براشون توضیح دادم که شما یه عده آدم ناشی و بیآزار هستین... از خودم خجالت میکشم...
(خونسردی خود را باز مییابد.)
دیگه نباید یک لحظه هم از دست بدیم. من خبرهای وحشتناکی اونجا شنیدم: میگن یهودیها رو توی اردوگاهایی میبرن و دیگه ازشون خبری نمیآد...
فروید: (غمگین.)
میدونم.
آنا (کمی جا میخورد اما ادامه میدهد.)
ولی از این بدتر اینه که یهودیها مقاومت هم نمیکنن، بابا. میذارن ببرنشون توی گشتاپو،
ساعتها بدون اعتراض اونجا میمونن، میذارن بهشون توهین کنن، روشون تف کنن، ببرنشون به اردوگاه، اما هیچی نمیگن.
(با خشم راه میرود.)
یه جوری رفتار میکنن انگار مجرمن! مگه چی کار کردن که سزاوار چنین رفتاری باشن؟
جرمشون یهودی بودنه؟ این دیگه چه جور جرمیه؟ چه کار خلافی کردهن؟ نوه خودت، ماشا که تازه به دنیا اومده جرمش چیه؟ جرمش به دنیا اومدنه؟ زندگی کردنه؟
فروید: ما از اینجا میریم.
آنا :ما از اینجا میریم و همهچیز رو میگیم. ما همهچیز رو برای جهان افشا میکنیم.
فروید: ما میریم و سکوت میکنیم. چون دو تا خواهرهام همچنان در وین خواهند بود... و تاوانش رو اونها پس میدن. چون پشت سر ما باز هم یهودیهایی خواهند موند و تلافی گستاخیهای ما رو سر اونها در میآرن...»
حجم
۷۲٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۱۴۳ صفحه
حجم
۷۲٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۱۴۳ صفحه