کتاب هنر رمان
معرفی کتاب هنر رمان
کتاب هنر رمان نوشتهٔ میلان کوندرا و ترجمهٔ پرویز همایون پور است و نشر قطره آن را منتشر کرده است. هنر رمان، از آثار آخر کوندرا، در سال ۱۹۸۶ انتشار یافته و نخستین کتابی است که او به زبان فرانسه نوشته است. این کتاب مجموعهٔ کاملی است از تفکرات کوندرا دربارهٔ تاریخ تحول هنر رمان در اروپا و نیز بررسی و تحلیل خود وی دربارهٔ رمانهایش.
درباره کتاب هنر رمان
کوندرا عنوان هنر رمان را از نام هنر فوگ آخرین اثر بزرگ یوهان سباستیان باخ الهام گرفته است. باخ، در زمان خلق این اثر، نابینا بود و میخواست تمام امکانات «هنر فوگ» را در نهایت آزادی و بدون قید و بند در اثر خود نشان دهد. هنر رمان بیش از آنکه به معنای هنر رماننویسی باشد، به معنای توانایی و امکانات رمان است.
کتاب هنر رمان، عصر جدید اروپا را همچون دورانی توصیف میکند که دارای دو خصیصهٔ متضاد، یا به عبارت دیگر دارای ماهیتی «دوگونه» است: از یک سو فلسفه و علوم، انسانی را پرورش میدهند که جهان را منحصراً از دید علمی و فنی مینگرد، میکوشد تا بر طبیعت و انسانهای دیگر مسلط شود و در نتیجه، سرانجام، در آنچه هایدگر «فراموشی هستی» مینامد، فرو میرود. از سوی دیگر یک هنر بزرگ اروپایی شکوفا میشود تا «آن هستی فراموش شده» را پیوسته روشنی دهد. انسان در پرتو جهانبینی دکارت و گالیله خود را «ارباب و مالک طبیعت» میشناسد و دست یافتن به هر چیزی را به مدد علوم و فنون امکانپذیر میداند. سروانتس هنر رمان را بنیان مینهد، هنری که ابعاد متعدد هستی را میکاود و پیچیدگی و بیکرانگی آن را مینمایاند.
رمان در طی چهار قرن همهٔ مضمونهای اصلی هستی را درمینوردد. هر بار که خطری انسان را از خویشتن خویش و از هویت متعالیاش، دور میکند، هنر رمان «همواره و وفادارانه» به یاری او میشتابد. هنگامی که «غول تاریخ» در قرن بیستم، آرامش انسان را از او میگیرد، رماننویسان اروپای مرکزی، یعنی کافکا، هاشک، موزیل و بروخ، با اندیشه و بینش ژرف خود، هستی انسان را تحلیل میکنند، از خطرات پیرامونش پرده برمیدارند و حتی آیندهٔ او را فرارویش مینهند. کافکا در رمانهایش نشان میدهد که چگونه افراد بشری به موجوداتی انتزاعی مبدل میشوند و با فرمانبرداری کامل، بدون تفکر و مقاومت، دستورها و رهنمودها را اجرا میکنند. کار کافکا، تحلیلی جامعهشناختی نیست بلکه تخیل دربارهٔ یکی از امکانهای بنیادی انسان و جهان اوست.
میلان کوندرا تاریخ تحول رمان را با «چهار ندا» مشخص میکند: ندای بازی، ندای رؤیا، ندای اندیشه و ندای زمان. رمان در قرن هجدهم سرگرم میکند، شگفتی میآفریند و خواننده را با رؤیاهای نامحتمل و تصادفهای پیشبینیناپذیر مسحور میسازد. دنکیشوت، اثر سروانتس و ژاک قضا و قدری، اثر دیدرو را میتوان به عنوان برجستهترین نمونههای رمان این دوره نام برد. اما در قرن نوزدهم تغییری بزرگ روی میدهد و آن ضرورت واقعگرایی است. آثار بالزاک، فلوبر و... با واقعگرایی تام و تمام خود، آثار پیشین را مسخره جلوه میدهند. قرن بیستم عصیان بر میراث قرن نوزدهم است، اما تأثیر واقعگرایی قرن نوزدهم ژرفتر و گستردهتر از آن است که خلق رمانهایی در مایهٔ تریسترام شاندی، اثر لارنس اشترن یا ژاک قضاوقدری را امکانپذیر گرداند. با کافکا تخیل رماننویسان که در قید و بند الزام حقیقتنمایی، صحنهپردازی واقعگرایانه و رعایت دقیق توالی زمانی گرفتار است، «فوران» میکند و «پای به قلمرو دورنماهایی میگذارد که برای تفکر عقلی دستنایافتنی است». با موزیل و بروخ، فلسفه، حکایت و رؤیا با یکدیگر ترکیب میشوند و رمان «چندآوایی» را برای «روشن ساختن هستی انسان» میآفرینند. و سرانجام در دوران معاصر، رماننویسان میکوشند تا معمای زمان بشری را جایگزین خاطرات شخصی کنند و چند دورهٔ تاریخی را در فضای رمان واحد وارد سازند.
رمان میکوشد تا در هر مرحله از تاریخ تحول خود، جزئی ناشناخته از هستی را کشف کند و انسان را در برابر «فراموشی هستی» مصون دارد. اگر رمان از این مسیر منحرف شود از «تاریخ خود بیرون میافتد» و رماننویس به «قلمزنی» مبدل میشود که به جای ادامهٔ راه سروانتس، کافکا، بروخ و نظایر آنان، به پرگویی و داستانسرایی محض میپردازد. رمان مالک حقیقت نیست، بلکه در جستجوی حقیقت است، جستجو و تلاشی که هرگز پایان نمییابد، زیرا متحول شدن حقیقت همواره ادامه دارد.
خواندن کتاب هنر رمان را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
اگر به آثار میلان کوندرا علاقه دارید این کتاب را حتما بخوانید.
درباره میلان کوندرا
میلان کوندرا در آوریل سال ۱۹۲۹ در چکسلواکی به دنیا آمد. او در سال ۱۹۷۵ به فرانسه تبعید شد. او در سال ۱۹۸۱ تابعیت فرانسوی گرفت و خود را فرانسوی میداند. کوندرا که تاکنون چند بار نامزد نوبل ادبی شده است خانوادهای فرهیخته و ادبدوست داشت، پدرش نوازندهای مشهور بود و این علاقه به موسیقی که به میلان منتقل شده بود در تمام آثارش به چشم میخورد. بار هستی یا «سبکی تحملناپذیر هستی» مشهورترین اثر کوندرا است. هویت، جاودانگی، زندگی جای دیگری است، جشن بیمعنایی و عشقهای خندهدار نیز از دیگر آثار این نویسندهاند.
بخشی از کتاب هنر رمان
«ادموند هوسرل در سال ۱۹۳۵، سه سال پیش از مرگش، کنفرانسهای مشهوری دربارهٔ بحران بشریت اروپایی برگزار کرد. به نظر او صفت «اروپایی» مشخصکنندهٔ آن هویت فکریای بود که از چارچوب جغرافیایی اروپا فراتر میرود (مثلاً آمریکا را در برمیگیرد) و با فلسفهٔ باستانی یونان آغاز میشود. این فلسفه، به اعتقاد هوسرل، برای نخستین بار در تاریخ، جهان را در کلیت آن همچون پرسشی که باید به آن پاسخ داده شود در نظر میگرفت. انگیزهٔ این پرسش ارضای این یا آن نیاز عملی نبود، بلکه «شور و شوق شناختن بر انسان چیره شده بود».
بحرانی که هوسرل از آن سخن میگفت به نظرش چنان عمیق میرسید که تردید داشت اروپا از آن جان سالم به در برد. او ریشههای بحران را در آغاز عصر جدید، در جهانبینی گالیله و دکارت و ماهیت یکسونگرانهٔ علوم اروپایی میدید، علومی که جهان را تا حد موضوعی ساده برای کاوش فنی و ریاضی پایین آورده و جهان ملموس زندگی را که هوسرل die Lebenswelt مینامید، از افق دید خود رانده بودند.
پیشرفت علوم، انسان را در دهلیز رشتههای تخصصی انداخت. هرچه انسان در دانش خود پیشتر میرفت، کلیت جهان و خویشتن خویش از چشمش دورتر میشد و بدینترتیب در آنچه هایدگر، شاگرد هوسرل، با عبارت زیبا و تقریباً سحرآمیزش «فراموشی هستی» مینامید فرو میرفت.
انسان که در گذشته، از برکت دکارت، خود را همچون «ارباب و مالک طبیعت» شناخته بود، مبدل به شیء سادهای شد که نیروهای فنی، سیاسی و تاریخی بر او میتازند، از او فراتر میروند و بر او مسلط میشوند. برای این نیروها، هستی ملموس انسان، «جهان زندگی» (die Lebenswelt)، دیگر دارای هیچ ارزش و فایدهای نیست: هستی ملموس انسان دیگر به چشم نیامده و از پیش به دست فراموشی سپرده شده است.»
حجم
۲۰۴٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۲۲۰ صفحه
حجم
۲۰۴٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۲۲۰ صفحه