دانلود و خرید کتاب دل ما گی دو موپاسان ترجمه محمود گودرزی
تصویر جلد کتاب دل ما

کتاب دل ما

معرفی کتاب دل ما

کتاب دل ما نوشتهٔ گی دو موپاسان و ترجمهٔ محمود گودرزی است. نشر افق این رمان فرانسوی را (جلد ۹ از مجموعهٔ «افق کلاسیک») منتشر کرده است.

درباره کتاب دل ما

کتاب دل ما حاوی یک رمان فرانسوی است که آن را آخرین رمان گی دو موپاسان می‌دانیم. این رمان زندگی مردی متشخص و ثروتمند به نام «آندره ماریول» را روایت می‌کند که دلباختهٔ زنی بیوه و محفل‌گردان در پاریسِ اواخر قرن ۱۹ میلادی می‌شود؛ زنی دلربا، خوش‌ذوق و صمیمی که عاشق کسی جز خودش نیست و بلد است چطور مانند یک معشوقِ دست‌نیافتنی رفتار کند. «میشل» که ظرافتش در چهره و کلام در نگاه اول همه را مجذوب می‌کند، در درونش غرور و خودشیفتگی، جای مهر و محبت را گرفته است. میشل و آندره بارها با هم دیدار می‌کنند و دوباره به درون خویش و به گوشه‌های تنهایی همیشگیشان پرت می‌شوند. این دیدارها در نهایت ماجراهایی غیرقابل پیش‌بینی برای آن‌ها رقم می‌زند. گی دو موپاسان با نگاهی شاعرانه جزئیات ظاهری و درونی شخصیت‌ها را به تصویر کشیده و چشم‌اندازهایی از باغ‌ها، دشت‌ها، بافت شهری و حتی کنج‌هایی خلق کرده است که شخصیت‌های رمان حاضر با آن خو می‌گیرند. انزوا، فقر، ناامیدی، تلاش‌های بی‌نتیجه و غرور بی‌اندازهٔ زیر پوست آدم‌های این رمان، همگی لمس حقیقت جهان را تلخ می‌کند.

خواندن کتاب دل ما را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی قرن ۱۹ فرانسه و قالب رمان پیشنهاد می‌کنیم.

درباره گی دو موپاسان

آنری رنه آلبر گی دو موپاسان در ۵ آگوست ۱۸۵۰ در نورماندی به دنیا آمد. او را در کنار استاندال، انوره دو بالزاک، گوستاو فلوبر و امیل زولا از بزرگ‌ترین داستان‌نویسان قرن نوزدهم فرانسه می‌دانند. گی دو موپاسان عمر کوتاهی داشت، اما آثار بسیاری خلق کرد؛ از جمله داستان کوتاه «تپلی» که از شاهکارهای دنیای داستان کوتاه به حساب می‌آید. او ۶ رمان، ۳ سفرنامه و ۳۰۰ داستان کوتاه از خود به جا گذاشت؛ داستان‌هایی آن‌چنان جذاب که سامرست موآم را واداشت تا درباره‌اش این‌طور بگوید که می‌توانید این داستان‌ها را پشت میز شام یا در اتاق استراحت کشتی نقل و توجه شنوندگان خود را جلب کنید. او در ۶ ژوئیه ۱۸۹۳ در پاریس چشم از دنیا فروبست. 

بخشی از کتاب دل ما

«هفته‌ای گذشت، بی‌آنکه در روح ماریول تغییری چشمگیر به وجود آید. فقط متوجه شد کمتر خانه‌اش را ترک می‌کند، چون دیگر بهانه‌ای برای پیاده رفتن به مارلوت نداشت و چه‌بسا خانه به‌اندازهٔ روزهای نخست به‌نظرش دلگیر نمی‌آمد. از شدت عظیم اندوهش مثل هر چیز دیگری کاسته شد، اما به‌جای این سوزش، در وجودش غمی جانکاه متولد می‌شد؛ یکی از آن افسردگی‌های عمیقی که به بیماری‌های مزمن و کند شبیه‌اند و گاه مریض را عاقبت به کام مرگ می‌کشانند. تمام فعالیت گذشته‌اش، تمام کنجکاوی ذهنش، تمام علاقه‌اش به چیزهایی که تا آن لحظه مشغول و سرگرمش کرده بودند در وجودش مرده بودند و نوعی اکراه از هر چیز، نوعی بی‌قیدی رام‌نشدنی، جایشان را گرفته بود؛ طوری‌که حتی رمقی برایش باقی نمی‌ماند تا بلند شود و بیرون برود. دیگر چندان از خانه خارج نمی‌شد. از سالن می‌رفت سراغ ننویش و از ننو به سالن برمی‌گشت. بزرگ‌ترین تفریحش این بود که جریان رود لوئن و تور انداختن صیاد را تماشا کند.

الیزابت پس از روزهای نخست حیا و خویشتن‌داری، اندکی دل‌وجرئت پیدا می‌کرد و، بعد از آنکه با شامهٔ تیز زنانه‌اش متوجه افسردگی همیشگی اربابش شد، در اوقاتی که خدمتکار دوم آنجا نبود گاه از ماریول می‌پرسید:

«آقا خیلی حوصله‌اش سر می‌رود؟»

مرد به حالت تسلیم پاسخ می‌داد:

«بله، خیلی زیاد.»

«آقا باید پیاده‌روی کند.»

«زیاد سرگرمم نمی‌کند.»»

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۲۰۷٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۲۴۰ صفحه

حجم

۲۰۷٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۲۴۰ صفحه

قیمت:
۵۷,۵۰۰
تومان