
کتاب شیرین بیان و جادوگر
معرفی کتاب شیرین بیان و جادوگر
کتاب شیرینبیان و جادوگر نوشتهی دایانا واین جونز با ترجمهی پرناز نیری و تصویرگری ماریون لیندزی، اثری فانتزی و ماجراجویانه برای کودکان و نوجوانان است که نشر افق آن را منتشر کرده است. این رمان با محوریت دختری به نام شیرینبیان، داستانی پر از جادو، طنز و شخصیتهای عجیب را روایت میکند. فضای داستان، ترکیبی از دنیای واقعی و عناصر جادویی است که با زبانی سرزنده و شخصیتپردازیهای خاص، خواننده را به دنیایی متفاوت میبرد. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب شیرین بیان و جادوگر
کتاب شیرینبیان و جادوگر اثر دایانا واین جونز، داستان دختری به نام شیرینبیان را روایت میکند که در خانهی موروالد قدیس، جایی شبیه پرورشگاه، زندگی میکند. او برخلاف دیگر بچهها، علاقهای به پذیرفتهشدن توسط خانوادهای جدید ندارد و از زندگی فعلیاش راضی است. اما ورود یک زوج عجیب و غریب، مسیر زندگی شیرینبیان را تغییر میدهد و او را به خانهای اسرارآمیز در خیابان لایم میبرد؛ جایی که با جادوگر بدخلق و مردی شاخدار به نام مهرگیاه روبهرو میشود. ساختار کتاب بر پایهی روایت ماجراهای شیرینبیان در خانهی جدیدش استوار است؛ جایی که باید با قوانین عجیب، طلسمها و شخصیتهایی غیرمنتظره کنار بیاید. طنز، تخیل و ماجراجویی در سراسر داستان جریان دارد و شخصیتها هرکدام ویژگیهای منحصربهفردی دارند که فضای داستان را پویا و غیرقابل پیشبینی میکند. دایانا واین جونز با خلق دنیایی پر از جادو و رمز و راز، به دغدغههای کودکان دربارهی هویت، استقلال و یافتن جایگاه خود در جهان میپردازد.
خلاصه کتاب شیرین بیان و جادوگر
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند! شیرینبیان، دختری باهوش و مستقل، در خانهی موروالد قدیس زندگی میکند و برخلاف دیگر بچهها، تمایلی به ترک آنجا ندارد. روزی زوجی عجیب با ظاهری غیرعادی برای سرپرستی او میآیند و شیرینبیان ناخواسته به خانهی شمارهی سیزده خیابان لایم منتقل میشود. در این خانه، با جادوگری به نام یاگاخوشگله و مردی شاخدار به نام مهرگیاه روبهرو میشود. یاگاخوشگله شیرینبیان را بهعنوان دستیار خود میخواهد و او را به انجام کارهای سخت وادار میکند، اما شیرینبیان با زیرکی و کمک گربهای به نام توماس، بهدنبال راهی برای مقابله با جادوگر و یادگیری جادو میگردد. او با خواندن کتاب جادوگر و ساخت طلسم، تلاش میکند از سلطهی یاگاخوشگله رها شود و استقلالش را حفظ کند. در این مسیر، با چالشهای مختلفی روبهرو میشود و باید میان خواستههای خود و قوانین عجیب خانه تعادل برقرار کند. داستان با ماجراهای طنزآمیز، طلسمهای عجیب و تلاش شیرینبیان برای یافتن جایگاهش در دنیای جدید ادامه مییابد.
چرا باید کتاب شیرین بیان و جادوگر را بخوانیم؟
شیرینبیان و جادوگر با ترکیب طنز، تخیل و ماجراجویی، دنیایی متفاوت و پر از شگفتی را پیش روی خواننده قرار میدهد. شخصیت اصلی داستان، دختری مستقل و بااراده است که در مواجهه با مشکلات، راهحلهای خلاقانه پیدا میکند و از پس چالشهای عجیب برمیآید. روایت داستان، علاوهبر سرگرمکردن، به موضوعاتی مانند هویت، استقلال و قدرت انتخاب میپردازد و نشان میدهد حتی در شرایط دشوار هم میتوان راهی برای رشد و تغییر پیدا کرد. فضای جادویی و شخصیتهای غیرمنتظره، داستان را برای علاقهمندان به فانتزی و ماجراهای غیرمعمول جذاب میکند.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
خواندن این کتاب به کودکان و نوجوانانی پیشنهاد میشود که به داستانهای فانتزی، ماجراجویی و شخصیتهای مستقل علاقه دارند. همچنین برای کسانی که با دغدغههایی مانند پیدا کردن جایگاه خود، استقلال و روبهروشدن با چالشهای جدید مواجهاند، مناسب است.
بخشی از کتاب شیرین بیان و جادوگر
«شیرینبیان تا خواست به فرنی سُقلمه بزند که قرار و مدارشان را یادش بیندازد، آن زوج غیرعادی به او بیعلاقه شده بودند و با صف جلو رفته بودند. روبهروی شیرینبیان که رسیدند، فرنی تازه توانست نفسی راحت بکشد، اما دیگر رنگ به صورت نداشت. خانم برگیز آه کشید و با ناامیدی گفت: «و این هم اریکا بیان است.» هنوز هم نمیتوانست بفهمد چرا تا حالا هیچ کس برای بردن شیرینبیان پا پیش نگذاشته بود. هر چند زیادی لاغرمردنی بود و دندانهای موشی داشت و استخوانهای آرنجش بدجوری بیرون زده بودند، اما اینها دلیل نمیشد که کسی خواهانش نباشد. البته بدتر از استخوانهای آرنج و دندانهای موشیاش، موهایش بود که عجیب اصرار داشت آنها را هم مثل دندانهایش، موشی کند. خانم برگیز بچههای بدقیافهتر از او هم داشت که از همه دل میبردند، اما چیزی که دربارهٔ شیرینبیان نمیدانست این بود که او خوب بلد بود جلوی غریبهها ادا دربیاورد و خودش را چندشآور نشان بدهد. هر وقت به سراغش می آمدند، در سکوت کامل، آنقدر ادا و اطوارهای زشت از صورتش درمیآورد که همه را فراری میداد. این کار همیشگیاش بود. این کارها را میکرد که از خانهٔ موروالد قدیس نرود، چون دوست نداشت جای دیگری زندگی کند.»
حجم
۱٫۰ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۹۶ صفحه
حجم
۱٫۰ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۹۶ صفحه