معرفی، دانلود و خرید کتاب لاشه لطیف آگوستینا بازتریکا نشر چشمه
تصویر جلد کتاب لاشه لطیف

کتاب لاشه لطیف

انتشارات:نشر چشمه
امتیاز:
۳.۹از ۸۴ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب لاشه لطیف

کتاب لاشه لطیف با نام اصلی tender is the flesh اثر آگوستینا باستریکا و ترجمه سحر قدیمی است. این اثر، مانی پریشان‌کننده و کلام‌گریز اما تأمل‌برانگیز است که به بررسی عمیق موضوعاتی مانند اخلاقیات و نتایج ازدست‌دادن صفات انسانی می‌پردازد. شاید موضوع اصلی رمان لاشه لطیف هولناک باشد و حتی عمل خواندن را برای خواننده با چالش را روبه‌رو کند، اما در عوض با قراردادن خوانندگانش در موقعیت آزاردهنده، جنبه‌های تاریک وجود انسان را به نمایش می‌گذارد و این قدرت را دارد تا به خواننده یادآوری کند در جهانی که حکومت‌ها و قدرت‌های جهان توانایی عادی‌سازی هر چیزی را دارند، باید همواره نگاه نقادانه به جامعه داشته باشد. این رمان توسط نشر چشمه منتشر شده و نسخه الکترونیکی آن برای خرید و دانلود در طاقچه ارائه شده است.

درباره کتاب لاشه لطیف اثر آگوستینا بازتریکا

چه می‌شود اگر جهان به آدم‌خواری خو بگیرد؟ لاشه‌ی لطیف نوشته‌ی آگوستینا باستریکا، نویسنده‌ی آرژانتینی است. او در این رمان، جهانی ترسناک را خلق کرده که در آن به دلیل شیوع یک ویروس مرگ‌بار، استفاده از گوشت حیوان ممنوع و خوردن انسان مجاز است؛ اما آنچه در رمان لاشه لطیف شوک‌آور است و شگفتی می‌آفریند قانونی شدن آدم‌خواری و فضای غیرانسانی آن نیست؛ بلکه قدرت نویسندگی آگوستینا باستریکا در نمایش عادی‌سازی عمل شنیعی است که در جامعه در حال رخ‌دادن است. همه می‌دانند این گوشت مخصوص که در مغازه‌ها و قصابی‌ها دیده می‌شود، ‌گوشت انسان است. آدم‌های داستان هرگز فراموش نمی‌کنند که اینها گوشت انسان است که می‌خورند؛ ولی این مسئله کاملاً عادی است و در جامعه القا شده که «در نهایت، گوشت، گوشت است. مهم نیست از کجا می‌آید» این سِرشدگی و بی‌تفاوتی زیروروکننده است و این پرسش را در ذهن خواننده ایجاد می‌کند که آیا امکان دارد انسان به هر چیزی عادت کند؟

خلاصه داستان

رمان لاشه‌ی لطیف با صحنه‌ای ناآشنا و غریب آغاز می‌شود؛ «لاشه. شقه‌شده. بی‌هوش. صف سلاخی. آبکشی. کلمه‌هایی که به ذهنش می‌رسند و متأثرش می‌کنند، نابودش می‌کنند و فقط هم این کلمه‌ها نیستند. خون، ‌بوی تند، دستگاه‌های خودکار، فقدان تفکر. شب‌هنگام ظاهر می‌شوند و غافلگیرش می‌کنند. بیدار که می‌شود، ‌بدنش خیس و عرق کرده است، چون می‌داند روز دیگری از سلاخی انسان‌ها در انتظارش است.»

اگر حیوانات نباشند هنوز چیزهای زیادی برای خوردن وجود دارد، میوه‌ها، گیاهان، نان‌ها، اما گویا هستند کسانی که بدون گوشت نمی‌توانند زندگی کنند. دولت‌ها هم نمی‌توانند در برابر تعطیل‌شدن صنعت پرسود گوشت مقاومت کنند، این است که بعد از پدیدآمدن ویروسی که حیوانات را آلوده کرده، همه چیز عوض می‌شود. گوشت حیوانات دیگر قابل‌خوردن نیست و مصرفش انسان‌ها را می‌کشد. راه‌حلی که جامعه برای کمبود و فقدان گوشت در پیش می‌گیرد سلاخی انسان‌ها برای تولید غذاست. این یعنی خوردن گوشت انسان قانونی می‌شود!

پایان داستان

هشدار: پاراگراف بعدی می‌تواند پایان داستان را فاش کند.

آیا گمان می‌کنید جهان کتاب روزی به نیکی می‌گراید؟ یا دلتان می‌خواهد مارکوس، شخصیت اصلی داستان که دائماً احساس گناه می‌کند روزی خود را از بند این جهان زشت رها کند؟ خواننده در طول داستان در انتظار معجزه یا نشانه‌ای است تا نه‌تنها انسانیت و جهان که او را نجات دهد، اما نجات‌دهنده‌ای در کار نیست و یک پایان‌بندی غیرقابل‌پیش‌بینی در انتظار خواننده است.

چرا باید لاشه لطیف با ترجمه سحر قدیمی را بخوانیم؟

رمان لاشه لطیف ضمن اینکه سؤالات مهمی را پیرامون رفتار با حیوانات، محیط‌زیست و انسان‌ها مطرح می‌کند، خوانندگانش را هم وادار می‌کند درباره‌ی عادات مصرف، عقاید و اصول اخلاقی‌ و طرز رفتارشان با دیگران بیندیشند و یا بار دیگر آن‌ها را بازبینی کنند. کتاب لاشه‌ی لطیف، هشداری تلخ و خشن است نسبت به تبعات و خطرات ازدست‌دادن اصول اخلاقی و پیامدهای اولویت داشتن سود و منفعت به‌جای همدلی و هم‌دردی. داستان نمادین لاشه‌ی لطیف نقدی قوی بر جامعه‌ای است که برای منفعت‌‌طلبی ارزشی بیش از انسان، همدلی و ملاحظات اخلاقی قائل است؛ بنابراین فرصتی به انسان مدرن می‌دهد تا در سبک زندگی خود بازاندیشی کند.

خرید و دانلود این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم؟

خواندن کتاب لاشه لطیف را به دوستداران ادبیات پادآرمان‌شهری، علاقه‌مندان به ژانر ترسناک و تمام کسانی که می‌دانند رسیدن به آگاهی ممکن است دردناک و تلخ باشد پیشنهاد می‌کنیم. دل‌نازک‌ها ولی باید از قبل تدابیری برای خواندن این کتاب بیندیشند، مثلاً می‌توانند نخست صفحات ابتدایی رمان را بخوانند؛ چون شدیداً احساسات انسان را درگیر می‌کند.

درباره آگوستینا باستریکا

آگوستینا باستریکا متولد ۱۹۷۴ در بوئنوس‌آیرس، از دانشکده هنرهای زیبا فارغ‌التحصیل شد. او نویسندگی را با نوشتن داستان‌های کوتاه شروع کرد و با نوشتن لاشه‌ی لطیف در سال ۲۰۱۷ به شهرت رسید. این رمان که برنده جایزه ادبیات داستانی کلارین است به بیش از سی زبان ترجمه شده است. تازه‌ترین اثر او، مجموعه داستان نوزده پنجه و یک پرنده سیاه در سال ۲۰۲۳ منتشر شد. وی در حال حاضر در بوئنوس‌آیرس زندگی می‌کند و در برگزاری کلاس‌های نویسندگی و نمایشگاه‌های نقاشی فعالیت دارد.» رمان لاشه‌ی لطیف ابتدا در سال ۲۰۱۷ به زبان اسپانیایی نوشته شد و سارا موزس در سال ۲۰۲۰ آن را به انگلیسی ترجمه کرده است. بیوگرافی کامل آگوستینا بازتریکا را در صفحه خود نویسنده می‌توانید بخوانید.

کتاب لاشه لطیف مناسب کدام رده‌ی سنی است؟

این کتاب به دلیل موضوع آدم‌خواری و توصیف صحنه‌های خشونت‌بار به‌هیچ‌وجه مناسب رده‌ی سنی کودک و نوجوان نیست.

افتخارات کتاب لاشه لطیف

کتاب لاشه‌ی لطیف در سال ۲۰۱۷ برنده‌ی جایزه‌ی پرمیو کلارین آرژانتین شد و در سال ۲۰۲۰، جایزه‌ی بهترین نویسنده‌ی زن در ژانر ترسناک را دریافت کرد. این کتاب در همان سال نامزد دریافت جایزه‌ی گودریدز در رده‌ی داستان‌های ترسناک شد و همچنن رمان تحسین‌شده‌ی نیویورک تایمز است.

نقد کوتاهی بر کتاب لاشه لطیف

«کلماتی وجود دارند که روی جهان سرپوش می‌گذارند.»

آیین به‌گویی یا حسن تعبیر در رمان لاشه‌ی لطیف نقشی اساسی دارد آنجا که واقعیت ظالمانه‌ی صنعت فراوری گوشت انسان را پشت واژه‌های لطیف‌تر پنهان می‌کند. صنعتی که انسان را همچون حیوان برای مصرف پرورش داده و می‌کشد. بِه‌گویی طبق آنچه در فرهنگ روز سخن آمده «کلمه، عبارت یا تعبیر زشت یا ناپسندی را به ‌صورتی بهتر یا پسندیده‌تر بیان‌کردن است» و در این جامعه، در خدمت پاک‌سازی و عادی‌سازی رفتارها و اعمال وحشتناکی به کار می‌رود که در حال انجام است چراکه میان شخصیت‌های داستان و به‌طورکلی جامعه و حقیقت دهشتناک موجود فاصله ایجاد می‌کند؛ با کاربرد کلماتی مانند گوشت مخصوص، به‌جای گوشت انسان. این نوع زبان در رمان تلاش می‌کند عمل غیراخلاقی مصرف گوشت انسان را پنهان کرده و فرهنگ بی‌تفاوتی، سنگدلی و بی‌عاطفگی نسبت به رنج دیگران را توسعه دهد و بهره‌برداری از انسان‌ها را انکار یا توجیه کند.

به‌گویی یا حسن تعبیر بر این مسئله تأکید دارد که چطور زبان قادر است بر ادراک انسان اعمال‌نفوذ کند و ضوابط اجتماعی جدیدی را شکل دهد، می‌تواند انسانیت را از آدم‌ها گرفته و آن‌ها را در حد شیء یا یک ماده تقلیل دهد. در جهان رمان، انسان‌ها را همچون حیوان پرورش می‌دهند تا برای مصرف آماده کنند؛ ولی آن را رأس خطاب می‌کنند. آن‌ها با واژه‌ها از اعمالشان قبح‌زدایی می‌کنند و سعی در سرکوب حقیقت دارند. در داستان، واژه‌ی گذار به تغییر جامعه اشاره دارد. اگرچه این تغییر خون‌بار، خشونت‌آمیز و غیرانسانی بوده؛ اما این واژه هم همانند رأس عنوانی است که به شهروندان این مجوز را می‌دهد که آن را مثبت تلقی کنند.

معرفی شخصیت‌های اصلی کتاب لاشه لطیف

مارکوس، شخصیت اصلی رمان لاشه‌ی لطیف، مرد جوانی است که در یک کارخانه‌ی فراوری گوشت انسان به‌عنوان مدیر کار می‌کند، به‌تازگی پسر کوچکش را ازدست‌داده و به دنبال این اتفاق، همسرش سیسیلیا او را ترک کرده است. لئو پسر مارکوس در خواب می‌میرد و ازآنجایی‌که پدر کسی بوده که او را خوابانده علاوه بر غم ازدست‌دادن فرزند، احساس گناه می‌کند. مارکوس همچنین پدری بیمار دارد که اکنون در خانه‌ی سالمندان نگهداری می‌شود و باید هزینه‌های او را هم پرداخت کند. در چنین شرایطی کار برای او تنها راه نجات و ادامه‌دادن است. او علی‌رغم اینکه مدام با کشمکشی درونی درگیر است و سراسر رمان بااحساس گناه و انزجار دست‌به‌گریبان است، اهمیتی نمی‌دهد که از چه راهی پول در می‌آورد. او فقط می‌داند که در کارش مهارت دارد و برای آن پول خوبی دریافت می‌کند اما «آیا باید به هر قیمتی شده وزن سنگین دنیا را تحمل کرد؟»

ژانر کتاب: لاشه‌ی لطیف بر قله‌ی ادبیات دیستوپیایی!

«دیستوپیا (Dystopia) به مفهوم مکانی خیالی است که در آن مردم زندگی غیرانسانی و اغلب ترسناک دارند. زمینه‌های ظهور دیستوپیا که به آن ادبیات پلیدشهری نیز گفته می‌شود، آثاری هستند که با بدبینی مفرط به واقعیت زندگی انسان در دنیای معاصر نگریسته‌اند. این ژانر ادبی افزون بر آنکه نشان‌دهنده‌ی نارضایتی و انتقاد از زمان حال است، تأثیرات خطرناک ساختارهای سیاسی و اجتماعی را بر آینده بشریت بررسی می‌کند.»

رمان لاشه لطیف یکی از آثار مهم در ژانر دیستوپیایی یا پادآرمان‌شهری است. داستان این رمان کابوس‌وار در زمانی نامعلوم و در جامعه‌ای رخ می‌دهد که در آن خوردن گوشت انسان قانونی است. انسان به‌عنوان کالایی در نظر گرفته می‌شود که باید کشته و ذبح شود تا در چرخه‌ی مصرف مردم قرار بگیرد. خواننده از همان خطوط ابتدایی داستان در می‌یابد که وارد جهانی ترسناک و ناآشنا شده و قرار است حقایقی شنیع در مقابلش قرار بگیرد. در این جامعه‌ی دیستوپیایی خبری از عاطفه نیست و جزئیات با سردی هرچه‌تمام‌تر توصیف می‌شود. جزئیات پرورش انسان برای سلاخی، چگونگی فرایند تبدیل‌شدن انسان به گوشت‌های باکیفیت کارخانه‌ای و در نهایت خورده‌شدنش توسط انسان‌های دیگر چنان دهشت‌بار است که روح را عمیقاً می‌خراشد. تصویر قانونی شدن یک جنایت بی‌رحمانه، تصویر غیرانسانی شدن تدریجی جامعه و ناامیدشدن انسان از رهایی و نجات، ویژگی‌هایی است که می‌تواند لاشه‌ی لطیف را بر قله‌ی داستان‌های پادآرمان‌شهری یا دیستوپیایی قرار دهد.

آیا این رمان سخت‌خوان است؟

دقیقاً به همان دلیلی که رمان برای رده‌ی سنی کودک و نوجوان مناسب نیست، می‌تواند برای گروهی از بزرگسالان هم سخت‌خوان باشد. رمان لاشه‌ی لطیف موضوعی ترسناک، تاریک و دلهره‌آور دارد، جملات بسیاری در کتاب دیده می‌شود که می‌تواند هر خواننده‌ای را شوکه کند و از ادامه‌ی خواندن جملات خشونت‌بار آن باز دارد. لاشه‌ی لطیف همچنین در لایه‌های زیرین خود به مباحث عمیق و چالش‌برانگیز فلسفی اشاره دارد که ممکن است مطلوب عوام نباشد.

وجه تسمیه کتاب لاشه لطیف

همان‌طور که اشاره شد، رمان لاشه‌ی لطیف نخست از زبان اسپانیایی با عنوان cadáver exquisito به انگلیسی ترجمه شده است. سارا موزس عنوان انگلیسی این اثر را Tender is the flesh انتخاب کرده است. آگوستینا باستریکا عنوان خلاقانه و تأمل‌برانگیزی برای رمانش انتخاب کرده است که معنایی چندلایه دارد. لاشه‌ی لطیف می‌تواند اشاره به شکنندگی انسان داشته باشد به این دلیل که به‌عنوان منبع غذا مورداستفاده قرار گرفته است. عنوان این رمان همچنین می‌تواند سنگدلانه این‌طور برداشت شود که گوشت، گوشت است و نرمی و لطافت گوشت انسان و حیوان برای خوردن تفاوتی با یکدیگر ندارند! نویسنده از این طریق توانسته است ضمن نقدی بر جامعه‌ی مصرف‌گرا، به این نکته اشاره کند که چطور کلمات و یا حتی زبان می‌توانند واقعیات ظالمانه و تلخ یک جامعه را پنهان کنند.

ورود به بازار کتاب ایران

این کتاب ابتدا در ایران با ترجمه‌ی سمانه تیموریان، با عنوان «گوشت لطیف است» و عنوان فرعی «مناقصه‌ی گوشت» در سال ۱۴۰۰ توسط نشر روزگار منتشر شد و نشر چشمه چاپ نخست کتاب لاشه‌ی لطیف را در سال ۱۴۰۲ با ترجمه‌ی سحر قدیمی روانه‌ی بازار کرد.

کدام ترجمه از کتاب را بخوانیم؟

ترجمه‌ی اثر با موضوعی چنین تلخ و هولناک که ممکن است بسیاری از افراد تاب تحملش را نداشته باشند، کار ساده‌ای نیست؛ اما ازآنجاکه سحر قدیمی تجربه‌ی زیادی در ترجمه‌ی آثار در ژانر جنایی دارد به‌خوبی توانسته است از پس‌کار بربیاید و مثل همیشه ترجمه‌ای روان ارائه کرده است.

درباره سحر قدیمی (مترجم)

سحر قدیمی کتاب‌های متعددی را به فارسی ترجمه کرده است. از میان آثار ترجمه‌شده‌ی او می‌توان به «نگویید چیزی نداریم»، «همسری در طبقه‌ی بالا»، «طاقت زندگی و مرگم نیست»، «ندای وظیفه»، «در جستجوی تیرانداز»، «همسر دوست‌داشتنی من»، «میوه درخت سرمستی»، «خواهرم، قاتل زنجیره‌ای»، «کالبدشکافی»، «خواهر جنجال‌آفرین»، «مرگ یک پیام‌آور»، «زیر نور جنایت»، «تصویر یک جنایت»، «جسدی در پارکینگ»، «دختر بد خوب»، «تمام چیزهای خطرناک»، «سنگ کاغذ قیچی» و «سوسویی در تاریکی» اشاره کرد.

نظرات مجله‌های مشهور درباره‌ی کتاب

«از نخستین کلمات لاشه‌ی لطیف، رمان دوم آگوستینا باستریکا، خواننده خود را دامی در صف سلاخی می‌بیند که در حال دست‌وپازدن است، درحالی‌که از ابتدا خبر دارد که این کتاب داستان یک قصابی است و هر اتفاقی که در ادامه می‌افتد خوشایند نخواهد بود.» مرور کتاب نیویورک‌تایمز

«وحشت‌انگیز است، بله، اما به طرز خیره‌کننده‌ای، بحث‌برانگیز و در سبک و سیاق جورج اورول آنجا که نشان می‌دهد جامعه تا چه اندازه قادر است زبان را تغییر دهد و حقایق اخلاقی را زیر پا بگذارد.» مجله‌ی ووگ

بخشی از کتاب لاشه لطیف

«مقررات در محل بازرسی تغییر پیدا می‌کرد. یادش می‌آید یک‌بار زنی در را به روی‌شان باز کرد. سراغ ماده‌ای را گرفتند که در آن خانه بود و گفتند باید مدارکش را ببینند تا واکسینه شدن و مناسب بودن شرایط زندگی‌اش را تأیید کنند. زن عصبی شد و گفت شوهرش، صاحب آن ماده، در خانه نیست و آن‌ها باید بعداً برگردند. او به ال گوردو نگاهی انداخت و هر دو به یک نتیجه رسیدند. زن را که می‌خواست در را ببندد کنار زدند و وارد خانه شدند. زن فریاد زد آن‌ها اجازه ندارند بیایند داخل، این کار غیرقانونی است و او به پلیس تلفن خواهد کرد. ال گوردو به او گفت اجازهٔ ورود دارند و اگر دلش بخواهد می‌تواند به پلیس تلفن کند. از اتاقی به اتاق دیگر رفتند، اما ماده آن‌جا نبود. بعد به ذهنش رسید درِ کمدها را باز و زیر تخت‌ها را وارسی کنند. آخرسر، به اتاق‌خواب زن و شوهر رفتند. زیر تخت یک جعبهٔ چوبی بود و زیرش چرخ داشت، جعبه آن‌قدر بزرگ بود که آدمی بتواند داخلش دراز بکشد. جعبه را که باز کردند، ماده را دیدند که توی آن تابوت بود و نمی‌توانست تکان بخورد. نمی‌دانستند چه‌کار کنند، چون برای چنین موردی قانونی وضع نشده بود. ماده سالم بود و با این‌که تابوت جایی عادی برای نگه داشتنش نبود، جریمه کردن صاحب ماده منطقی به نظر نمی‌رسید. زن که وارد اتاق شد دست‌وپایش را گم کرد. زد زیر گریه و به آن‌ها گفت شوهرش نه با او که با ماده رابطهٔ جنسی دارد و او دیگر نمی‌تواند تحمل کند، حیوانی جای او را گرفته بود و با وجود آن موجود نفرت‌انگیز زیر تخت‌شان نمی‌توانست بخوابد. تحقیر شده بود و اگر به جرم هم‌دستی به سلاخ‌خانهٔ شهرداری می‌فرستادندش هم برایش مهم نبود، فقط دلش می‌خواست به زندگی عادی برگردد، به زندگی قبل از گذار. با این شهادت آن‌ها توانستند گروه مسئول معاینهٔ رأس‌ها را خبر کنند تا گواهی دهند ماده برای «لذت» استفاده شده که کلمهٔ رسمی برای این‌گونه موارد بود. مقررات تصریح می‌کرد تولیدمثل فقط از راه مصنوعی مجاز است. اسپرم باید از بانک‌های مخصوص خریده می‌شد و کاشت نمونه را باید متخصصانِ دارای صلاحیت انجام می‌دادند. کل این فرایند باید ثبت می‌شد تا اگر ماده باردار شد، جنین شمارهٔ شناسایی داشته باشد. برای همین، رأس‌های خانگی باید باکره باشند. رابطه داشتن با یک ماده و لذت بردن از او غیرقانونی و مجازاتش مرگ در سلاخ‌خانهٔ شهرداری است. گروه ویژه به آن خانه رفتند و گواهی دادند ماده در انواع‌واقسام «لذت» ها حضور داشته. صاحبش، مردی حدوداً شصت‌ساله، محکوم و یک‌راست به سلاخ‌خانهٔ شهرداری فرستاده شد. زن جریمه و ماده مصادره شد و به علت چیزی که به طور رسمی «لذت ممنوع» خوانده می‌شد با قیمت پایین در حراجی به فروش رفت.»

کاربر 7944196
۱۴۰۳/۰۲/۱۸

کتاب به شدت شایان تفکره ، خیلی جالبه و حتی دیباچه قابل توجهی داره ، اگر کتاب رو با دقت بالا و توجه بسیار زیاد خونده باشین متوجه عمق فاجعه خواهید شد و خواهید دانست که این کتاب در اصل

- بیشتر
Aydin
۱۴۰۳/۰۲/۲۴

کتابی بسیار هولناک و نفس گیر و البته بسیار بسیار قابل تامل. جدای از فضای ظاهری داستان، نویسنده در این کتاب به صورت بسیار دقیقی داره یک حکومت توتالیتر یا تمامیت خواه رو توصیف و در مقابل جامعه‌ی بشری رو

- بیشتر
•نسرین‌طلا•
۱۴۰۳/۰۲/۳۰

اگه روحیه حساسی دارین سراغش نیاین. به شدت کتاب تامل برانگیزی هست، خشونت، بی رحمی، جنون و مرگ رو نویسنده به خوبی نشون داده و واقعا جای بحث داره داستان. دنیایی پر از بیماری های انسان گونه و خالی از عواطف و

- بیشتر
مایا
۱۴۰۳/۰۲/۲۸

با درنظر گرفتن ظاهر داستان ، خصوصا اون عاشقانه نامحسوس و ناعادلانه ، خیلی خیلی کتاب تلخ و غم انگیزی هستش ولی در عمق جامعه شناسیِ کتاب ، بشدت ایده جذابی هستش برای بیان واقعیت های جمعی و سیاسی ...

فرو
۱۴۰۳/۰۴/۰۱

تا چند صفحه‌ی آخر رو نخوندم گفتم خب؟! همین؟! که چی؟! بعد تازه دو صفحه‌ی آخر دقیقا بهم گفت که چی! نه که داستان کاملی داشته باشه و دنیایی نویسنده ساخته بی عیب و نقص باشه(جدا از اینکه نخواسته هم دنیاش

- بیشتر
فاطمه راهپیما
۱۴۰۳/۰۳/۰۹

کتابی بی نهایت دارک و مثل اسمش بی رحمانه است من که تا اون آخرا حالت تهوع داشتم ولی تلاش تهوع آمیز انسان ها برای بقا از طریق خوردن همدیگه اون هم با لذت فراوان حالت رو بهم میزنه اما

- بیشتر
M€π®§∆N
۱۴۰۳/۰۴/۲۶

در مورد این کتاب باید بگم که افرادی که روحیه حساسی دارن واقعا نباید سمتش برن ، داستان خیلی روان هست و کتابی هست که خوندنش باعث کشش میشه و چشم از کتاب بر نمیداری . بسیار قابل تأمل و

- بیشتر
ghazal
۱۴۰۳/۰۳/۲۹

انسانیت در شرایط هولناک و زمانی که انسان در جامعه ای فاسد است معنا پیدا میکند اگرنه همه انسان ها در ظاهر متمدن و زیر نظر قانون منظبط هستند. اما اگر قانون اجازه بدهد ذات کثیف خود را به نمایش

- بیشتر
eameli
۱۴۰۳/۰۳/۱۰

اگه روحیه حساس دارد نخونید،اوایلش خیلی چندش آور و خفناک و کسانی که روحیه لطیفی داشته باشند هم براشون خوب نیست اصلا. خیلی درموردش چیزی ندارم برای گفتن ولی ایده داستان واقعا جالب بود نسبت به بقیه کتاب هایی که تو

- بیشتر
Fariba
۱۴۰۳/۰۳/۰۲

هولناک، غیر قابل پیش بینی در عین حال خواندنی ، قابل تفکر و تعمق ، دید من به زندگی فانی تا حدی چرخید بسمت جدی نگرفتن زندگی و نهایت استفاده مثبت از بقیه عمرم و درکل انسانیت و بازهم انسانیت

آن کس که با هیولا می‌ستیزد باید مراقب باشد خود در این راه به هیولا تبدیل نشود. اگر دیرزمانی به پرتگاهی خیره شوی، آن پرتگاه نیز به تو چشم می‌دوزد. فریدریش نیچه
1984
آن کس که با هیولا می‌ستیزد باید مراقب باشد خود در این راه به هیولا تبدیل نشود. اگر دیرزمانی به پرتگاهی خیره شوی، آن پرتگاه نیز به تو چشم می‌دوزد. فریدریش نیچه
MahShid Pourhosein
گاهی آدم باید وزن دنیا را تحمل کند
Bertha
«بشر منبع شر در این جهان است. ما ویروس خودمان هستیم.»
maha
آن کس که با هیولا می‌ستیزد باید مراقب باشد خود در این راه به هیولا تبدیل نشود. اگر دیرزمانی به پرتگاهی خیره شوی، آن پرتگاه نیز به تو چشم می‌دوزد. فریدریش نیچه
Faranak_naseri_
پدرش مرد شرافتمندی است، به همین دلیل دیوانه شد.
رهام
«آدم می‌تواند تقریباً به هر چیزی عادت کند، جز مرگ فرزند.»
eameli
فقط سالمندانی‌اند که سال‌های زیادی زنده بوده‌اند و شاید این تنها موفقیت‌شان باشد.
𝙰𝚃𝙾𝙼𝙴
اگه بتونی فقط چند لحظه پرنده باشی، سقوط کردن دیگه مهم نیست.»
seyed.a.amini
«دولت می‌خواد فریبت بده، دلیل موجودیتش هم همینه.»
Aerwyna
آن‌چه می‌بینیم در آن‌چه می‌گوییم نهفته نیست.
AS4438
پدرش به مرد بال‌دار نقاشی‌شده روی شیشهٔ رنگی و پرندگانِ دوروبرش اشاره کرد و لبخند زد. پدرش گفت «همه می‌گن سقوط کرد چون خیلی به خورشید نزدیک شده بود، اما اون پرواز کرد. منظورم رو می‌فهمی پسر؟ اون تونست پرواز کنه. اگه بتونی فقط چند لحظه پرنده باشی، سقوط کردن دیگه مهم نیست.»
رهام
مارکوس، که بدن یاسمین را روی زمین می‌کشد تا به طویله ببرد و سلاخی‌اش کند، با صدایی پُر از شور و آن‌قدر خالصانه که دل را ریش می‌کند می‌گوید «حالت انسانیِ یه حیوون اهلی رو پیدا کرده بود.»
re8za8
«احمق نباش. نمی‌بینی دارند کنترل‌مون می‌کنند؟ اگه ما همدیگه رو بخوریم می‌تونند ازدیاد جمعیت، فقر، جرم‌وجنایت رو کنترل کنند. می‌خوای ادامه بدم؟ این‌که کاملاً مشخصه.»
Aerwyna
«بشر منبع شر در این جهان است. ما ویروس خودمان هستیم.»
عماد
به ما می‌گوید گوشت درجه‌یک چگونه بدون داروهای تسریع‌کننده و اصلاح ژنتیک پرورش داده می‌شود؛ چه‌طور تارهای صوتی را برمی‌دارند چون «گوشت که حرف نمی‌زند»؛
ghazal
پدرش گفت «همه می‌گن سقوط کرد چون خیلی به خورشید نزدیک شده بود، اما اون پرواز کرد. منظورم رو می‌فهمی پسر؟ اون تونست پرواز کنه. اگه بتونی فقط چند لحظه پرنده باشی، سقوط کردن دیگه مهم نیست.»
Hamedahmadzadeh70@gmail.com Hamedahmadzadeh70@gmail.com
آن کس که با هیولا می‌ستیزد باید مراقب باشد خود در این راه به هیولا تبدیل نشود. اگر دیرزمانی به پرتگاهی خیره شوی، آن پرتگاه نیز به تو چشم می‌دوزد. فریدریش نیچه
صبا
آن کس که با هیولا می‌ستیزد باید مراقب باشد خود در این راه به هیولا تبدیل نشود. اگر دیرزمانی به پرتگاهی خیره شوی، آن پرتگاه نیز به تو چشم می‌دوزد.
AS4438
اگه بتونی فقط چند لحظه پرنده باشی، سقوط کردن دیگه مهم نیست.
Judy

حجم

۲۷۷٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۲۱۸ صفحه

حجم

۲۷۷٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۲۱۸ صفحه

قیمت:
۷۴,۰۰۰
۳۷,۰۰۰
۵۰%
تومان