دانلود و خرید کتاب صوتی به امید دل بستم
معرفی کتاب صوتی به امید دل بستم
کتاب صوتی به امید دل بستم نوشتهٔ لنکالی و ترجمهٔ پگاه فرهنگ مهر است. تایماز رضوانی گویندگی این رمان عاشقانهٔ صوتی را انجام داده و انتشارات مجید آن را منتشر کرده است.
درباره کتاب صوتی به امید دل بستم
کتاب صوتی به امید دل بستم (I Fell in Love with Hope) برابر است با یک رمان. این رمان روایت عاشقانه و ماجراجویانهای است که در دل بیماری و بیمارستان اتفاق میافتد. همین تناقض ظاهری، بستری مطلوب برای روایت داستانی جذاب و خواندنی بوده است که میتواند مخاطبش را در کنار گریاندن، به وجد آورد. کتاب «به امید دل بستم» رمانی از «لینکالی» است. لینکالی نویسندهٔ جوانی است که با انتشار این رمان استعداد خود را در داستاننویسی به اثبات رساند. داستان کتاب در بیمارستان میگذرد؛ مکانی که تداعیگر درد، شکایت، فغان و در سیاهترین شکلش مرگ است، اما این رمان، روایتی برای زندگی و عشق و امید است. شخصیتهای داستان که بیمارند و «سَم» در مرکزیت آنهاست، عشق، شور زندگی، ماجراجویی و هیجان را تجربه میکنند. هرچند این ماجراجوییها به دزدی هم میرسد، دزدیها و دروغگوییهای جاری در داستان آنقدر سیاه نیست که معصومیت و جذابیت شخصیتها را از بین ببرد. داستان با مرگ آغاز میشود؛ مرگی که طلیعهٔ داستان را به تلخی میکشاند.
شنیدن کتاب صوتی به امید دل بستم را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب صوتی را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر جهان و قالب رمان عاشقانه پیشنهاد میکنیم.
درباره لنکالی
لنکالی با نام اصلی Callewaer Lou-Andrea رماننویس جوانِ زادهٔ فرانسه است. او متولد سال ۲۰۰۲ است و اصلیتی آمریکایی دارد. از دهسالگی همراه با خانوادهاش در آمریکا زندگی کرده است. از همان کودکی تخیلی قوی داشت و به قصهگفتن علاقهای وافر نشان میداد. در رشتهٔ ادبیات و آثار کلاسیکِ دانشگاه فلوریدا تحصیل کرده است. اولین کتاب این نویسندهٔ جوان با عنوان «به امید دل بستم» در سال ۲۰۲۲ منتشر شد. انتشار این کتاب با استقبال گستردهٔ نسل جوان روبهرو شد و شهرت گستردهای برای او به ارمغان آورد.
بخشی از کتاب صوتی به امید دل بستم
«یادم نمیآید بیدار شده باشم یا اصلاً خوابیده باشم. واردِ دنیای دیگر و شکل دیگری میشوم. انگار که از این دنیا فاصله گرفتهام، روی یک دانه شن یا ابری که خیلی به زمین نزدیک است تمرکز کردهام و ناگهان به یاد آوردم کجا هستم. گلهای وحشی و علفهای بلند در سرتاسر زمین رشد کردهاند و ذرهای از شهرنشینی به این زمین نفوذ نکرده است. پرندهها آواز میخوانند، حیواناتِ کوچک دنبال غذا میگردند و درختها، مرتع را قاب گرفتهاند. آسمان لبهٔ بوم به کوهها میرسد و دیگر هیچ نیست جز آب.
«وای، چه خوب.» باد، صدایی را هم همراه با خود میآورد. من به عطر اقیانوس روی میکنم و رنگ آبی که در خط ساحلی کف میشود. «بیدار شدی.»
پسری کنارم نشسته و به منظرهٔ دیگری چشم دوخته و گلدانی را با آستینهای یک ژاکتِ دزدیده شده کفِ دو دستش گرفته است.
سؤال میکنم: «من دارم خواب میبینم؟»
سر تکان میدهد.
«من تابهحال در رؤیای هیچکس نبودم.»
میگوید: «فکر نمیکنم این رؤیایِ من باشه. به نظرم رؤیایِ تو هم هست. مثلِ دو نقاشی که از پسِ قابهایشان با هم تلاقی کردند.
دوباره به مزرعه خیره میشوم، به زندگی و نوری که در آن جریان دارد. سپس به دریایِ بیکرانِ او روی میکنم؛ بوی شوری و ابرهایی که در دوردستها دارند شکل میگیرند.
میگوید: «میخوام کُر رو هم بیارم پیش خودم. اینجا خیلی دنجه و بهجز صدای موجها خیلی بیسروصداست.» او به آبهای آرام و شنهای تیره اشاره میکند. من اما وقتی صحبت میکند به صورتش نگاه میکنم. لبهایش کمی از هم فاصله میگیرند و گوشههای لبش از فکر اینکه سی هم روی این سنگها با او قدم بزند بالا میرود.»
زمان
۱۶ ساعت و ۵۴ دقیقه
حجم
۹۲۸٫۸ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
زمان
۱۶ ساعت و ۵۴ دقیقه
حجم
۹۲۸٫۸ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
نظرات کاربران
بخاطر این کتاب تاصبح بیدار بودم و باخوندنش اشک میریختم خیلی کتاب قشنگیه داستان غمگین و فانتزی داره از خوندنش مطمئنم پشیمون نمیشین
نمیدونم دقیقا چطور کتابیه، فقط تعریفشو شنیدم و میدونم کمتر کسی از خوندنش پشیمون میشه منتظرم تو کتابخانه بینهایت قرار بگیره
بلاخره نسخههه صوتی :))))