دانلود و خرید کتاب صوتی لاشه لطیف
معرفی کتاب صوتی لاشه لطیف
کتاب صوتی لاشه لطیف نوشتهٔ آگوستینا بازتریکا و ترجمهٔ سحر قدیمی است. مجید آقاکریمی گویندگی این رمان خارجی صوتی را انجام داده و رادیو گوشه آن را منتشر کرده است.
درباره کتاب صوتی لاشه لطیف
نام شخصیت اصلی کتاب صوتی لاشه لطیف «مارکوس» است؛ کسی که کسبوکارش سلاخی آدمها است. همسر مارکوس او را ترک کرده و پدرش دچار فراموش شده است. اوج داستان زمانی است که همهچیز در چشمبرهمزدنی تغییر میکند؛ چراکه ویروسی ناشناخته گوشت حیوانات را مسموم کرده و دولت، خوردن گوشت آدمیزاد را قانونی اعلام کرده است. در چنین شرایطی سرنوشت مارکوس چه میشود؟ بشنوید تا بدانید. آگوستینا بازتریکا، این نویسندهٔ آرژانتینی در آثار داستانی کوتاه و بلندش، طنز تلخی را به تصویر میکشد. این نویسنده، مشهور به توصیفات پادآرمانشهری و پیشبینی فروپاشیهای اجتماعی و زیستمحیطی است. او در تمامی آثارش تلاش میکند رنج انسان در مواجهه با طبیعت و همنوعانش را به کلام در آورد. «لاشهٔ لطیف» دومین رمان بازتریکا و نمونهٔ اعلایی از تلاش او برای درهمآمیختن این مضامین است. آگوستینا بازتریکا برای این رمان موفق به دریافت جایزهٔ «کلارین» در سال ۲۰۱۷ شد. درباره زندگی و آثار آگوستینا باستریکا در صفحه خود نوبسنده بیشتر بخوانید.
شنیدن کتاب صوتی لاشه لطیف را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب صوتی را به دوستداران رمانهای خارجی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب صوتی لاشه لطیف
«مقررات در محل بازرسی تغییر پیدا میکرد. یادش میآید یکبار زنی در را به رویشان باز کرد. سراغ مادهای را گرفتند که در آن خانه بود و گفتند باید مدارکش را ببینند تا واکسینه شدن و مناسب بودن شرایط زندگیاش را تأیید کنند. زن عصبی شد و گفت شوهرش، صاحب آن ماده، در خانه نیست و آنها باید بعداً برگردند. او به ال گوردو نگاهی انداخت و هر دو به یک نتیجه رسیدند. زن را که میخواست در را ببندد کنار زدند و وارد خانه شدند. زن فریاد زد آنها اجازه ندارند بیایند داخل، این کار غیرقانونی است و او به پلیس تلفن خواهد کرد. ال گوردو به او گفت اجازهٔ ورود دارند و اگر دلش بخواهد میتواند به پلیس تلفن کند. از اتاقی به اتاق دیگر رفتند، اما ماده آنجا نبود. بعد به ذهنش رسید درِ کمدها را باز و زیر تختها را وارسی کنند. آخرسر، به اتاقخواب زن و شوهر رفتند. زیر تخت یک جعبهٔ چوبی بود و زیرش چرخ داشت، جعبه آنقدر بزرگ بود که آدمی بتواند داخلش دراز بکشد. جعبه را که باز کردند، ماده را دیدند که توی آن تابوت بود و نمیتوانست تکان بخورد. نمیدانستند چهکار کنند، چون برای چنین موردی قانونی وضع نشده بود. ماده سالم بود و با اینکه تابوت جایی عادی برای نگه داشتنش نبود، جریمه کردن صاحب ماده منطقی به نظر نمیرسید. زن که وارد اتاق شد دستوپایش را گم کرد. زد زیر گریه و به آنها گفت شوهرش نه با او که با ماده رابطهٔ جنسی دارد و او دیگر نمیتواند تحمل کند، حیوانی جای او را گرفته بود و با وجود آن موجود نفرتانگیز زیر تختشان نمیتوانست بخوابد. تحقیر شده بود و اگر به جرم همدستی به سلاخخانهٔ شهرداری میفرستادندش هم برایش مهم نبود، فقط دلش میخواست به زندگی عادی برگردد، به زندگی قبل از گذار. با این شهادت آنها توانستند گروه مسئول معاینهٔ رأسها را خبر کنند تا گواهی دهند ماده برای «لذت» استفاده شده که کلمهٔ رسمی برای اینگونه موارد بود. مقررات تصریح میکرد تولیدمثل فقط از راه مصنوعی مجاز است. اسپرم باید از بانکهای مخصوص خریده میشد و کاشت نمونه را باید متخصصانِ دارای صلاحیت انجام میدادند. کل این فرایند باید ثبت میشد تا اگر ماده باردار شد، جنین شمارهٔ شناسایی داشته باشد. برای همین، رأسهای خانگی باید باکره باشند. رابطه داشتن با یک ماده و لذت بردن از او غیرقانونی و مجازاتش مرگ در سلاخخانهٔ شهرداری است. گروه ویژه به آن خانه رفتند و گواهی دادند ماده در انواعواقسام «لذت» ها حضور داشته. صاحبش، مردی حدوداً شصتساله، محکوم و یکراست به سلاخخانهٔ شهرداری فرستاده شد. زن جریمه و ماده مصادره شد و به علت چیزی که به طور رسمی «لذت ممنوع» خوانده میشد با قیمت پایین در حراجی به فروش رفت.»
زمان
۷ ساعت و ۱۴ دقیقه
حجم
۹۹۴٫۵ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
زمان
۷ ساعت و ۱۴ دقیقه
حجم
۹۹۴٫۵ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
نظرات کاربران
شاید این پادآرمانشهر توصیف شده در آینده همین زندگی کنونی ماست اگر اهل تأمل و روبرو شدن با تلخی واقعیت هستی این کتاب قطعا برای شماست صدای مجید آقاکریمی هم که انصافا و بی اغراق مثل جادوست
انسان ذاتن پلیده. در جایی از کتاب شیطان و دوشیزه پریم میگه انسان پارساست چون ترس و وحشت وجود داره. ماها بسیاری از کارها رو انجام نمیدیم چون از طرف جامعه، قانون و بالاتر از همه ادیان منع شدن اگه
کتاب جالب و در عین حال دردناکی بود.. همانطور که از خواندن یا گوش دادنش قلبتون به درد میاد،به همون اندازه هم نمیتونید زمین بزاریدش. در کل اگه روحیهی حساسی دارین پیشنهاد نمیکنم.