دانلود و خرید کتاب فداکاری مظنون X کیگو هیگاشینو ترجمه محمد عباس آبادی
تصویر جلد کتاب فداکاری مظنون X

کتاب فداکاری مظنون X

معرفی کتاب فداکاری مظنون X

کتاب الکترونیکی «فداکاری مظنون X» نوشتهٔ کیگو هیگاشینو با ترجمهٔ محمد عباس آبادی در انتشارات چترنگ چاپ شده است. فداکاری مظنون X اولین جلد از مجموعهٔ کارآگاه گالیله است. کیگو هیگاشینو، جنایی‌نویس ژاپنی، در سال ۱۹۸۵ جایزهٔ ادوگاوا رانپو را از آن خود کرد.

درباره کتاب فداکاری مظنون X

یاسوکو هانائوکا، مادری مجرد است که فکر می کرد بالاخره از شر همسر سابق خود، توگاشی، خلاص شده است. اما یک روز سر و کله‌اش برای گرفتن پول و اخاذی پیدا می شود و یاسوکو و دختر نوجوانش، میساتو، را تهدید می کند. همسایه ٔ یاسوکو، مردی میان‌سال به نام ایشیگامی است که نابغۀ ریاضی است و همواره توجه زیادی به محیط اطرافش دارد. ایشیگامی که سر و صدای دعوای یاسوکو با همسر سابقش را می شنود، در برابر یاسوکو و دخترش احساس مسئولیت می‌کند و سعی می‌کند از آن‌ها محافظت کند. شخصیت‌ها با وفاداری و نیرنگ، عشق و سوءظن گرد هم جمع می‌شوند و کارآگاهی نیز به داستان وارد می‌شود.

فداکاری مظنون X در سال ۲۰۰۵ در ژاپن چاپ شد و از آن‌زمان برندهٔ چهار جایزهٔ ادبی در ژاپن، نامزد جایزهٔ ادبی ادگار، نامزد جایزهٔ ادبی بَری شده و نیز از طرف انجمن کتابخانه‌های آمریکا به‌عنوان بهترین رمان معمایی سال ۲۰۱۲ برگزیده شده است. همچنین ۳ اثر سینمایی از این رمان به زبان‌های ژاپنی، کره‌ای و چینی اقتباس شده و گفته می‌شود قرار است اقتباسی هم به زبان انگلیسی از روی آن ساخته شود.

کتاب فداکاری مظنون X را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب به علاقه‌مندان به داستان‌های جنایی و عاشقانه پیشنهاد می‌شود.

بخشی از کتاب فداکاری مظنون X

«مرد دیگری نزدیک به جعبهٔ خوابش ایستاده بود و یک ردیف قوطی خالی را زیر پایش له می‌کرد. ایشیگامی قبلاً بارها این صحنه را دیده بود، و پیش خودش اسم این مرد را قوطی‌جمع‌کن گذاشته بود. قوطی‌جمع‌کن حدوداً پنجاه‌ساله نشان می‌داد. سرووضعش خوب بود و حتی یک دوچرخه هم داشت. به نظر ایشیگامی مسیرهایی که این مرد برای جمع‌آوری قوطی طی می‌کرد او را فعال‌تر و هوشیارتر از بقیه نگه می‌داشت. در حاشیهٔ آن اجتماع، در اعماق زیر پل زندگی می‌کرد، که لابد از لحاظ مکانی مزیت‌های بیشتری نسبت به بقیهٔ جاها داشت. در این صورت قوطی‌جمع‌کن حکم ریش‌سفید روستا را داشت ـ شخصی باتجربه، حتی در میان این جمعیت ـ یا حداقل ایشیگامی او را این‌طور می‌دید.

کمی جلوتر از جایی که ردیف آلونک‌های مقوایی از نظر پنهان می‌شد، مرد دیگری روی نیمکتی نشسته بود. پالتواش که ممکن بود زمانی بژ بوده باشد، حالا ساییده و خاکستری شده بود؛ زیر آن کتی پوشیده بود و زیر کت پیراهن کار سفیدی. ایشیگامی حدس زد که او کراواتی در جیب پالتواش نگه داشته است. ایشیگامی چند روز پیش، بعد از اینکه او را در حال خواندن مجله‌ای صنعتی دیده، لقب مهندس را برایش انتخاب کرده بود. موهایش را همیشه کوتاه نگه می‌داشت و صورتش را اصلاح می‌کرد. شاید امیدوار بود به زودی به سر کار برگردد. امروز به ادارهٔ کاریابی می‌رود، ولی احتمالاً کاری پیدا نمی‌کند. باید قبل از آن غرورش را زیر پا می‌گذاشت. ایشیگامی اولین بار مهندس را ده روز پیش دیده بود. هنوز به زندگی در کنار رود عادت نداشت و هنوز یک خط خیالی بین خودش و ورقه‌های وینیل آبی می‌کشید. با این حال اینجا مانده بود و نمی‌دانست چطور به تنهایی و بدون خانه زندگی کند.»

zohreh
۱۴۰۲/۱۲/۰۸

۱۳۴. چهارمین کتاب از این نویسنده و مثل همیشه پرکشش و جذاب. داستان و روایتها همزمان غیرمعمول و آشناست. کتاب با زندگی روزمره شخصیت اصلی شروع میشه و تقریبا ماجراها به سرعت اتفاق میفتن. اولش شک داشتم چطور میتونم ماجرای جنایی رو دنبال

- بیشتر
لیلا
۱۴۰۲/۰۳/۱۷

ریتم مناسب،سرعت مناسب،جذابیت مناسب دوست داشتم فکر نمی‌کردم رمان ژاپنی جذاب باشه که بود کاملا توصیه می کنم در مورد منطق که دوستان گفتند من هنوز یک کتاب معمایی جنایی نخوندم که منطق عالی داشته باشد بطوریکه در جهان واقعی و زندگی

- بیشتر
Mehrnoosh
۱۴۰۲/۰۶/۱۰

به نظر من این کتاب از بهترین های جنایی هست که تا به حال خوندم سبک نگارش جدیدی داره و از همون ابتدا قاتل مشخصه و داستان در اصل چگونگی قتل انجام شده رو ذره ذره آشکار میکنه، من خیلی

- بیشتر
مبینا نصرتی
۱۴۰۳/۰۶/۰۶

امتیاز اصلیم ۴ ستاره بود ولی به خاطر پایانش یه ستاره اضافه میکنم

YasmineGh
۱۴۰۲/۱۱/۲۸

فداکاری مظنون x به طور کلی قشنگ بود و خیلی هیجان داشت ولی واقعا پایانش اعصاب خورد کن و بی دلیل بود و یه جورایی کل روند داستان رو بی معنی میکرد، ولی بازم میتونم بگم ارزش خوندن داشت و اگه

- بیشتر
نابغه
۱۴۰۲/۰۱/۱۹

راستش من با خود مترجم هم توی اینستا چت کردم واقعا پایان کتاب احمقانه س و یک زمینه سنتی و احساسی بی منطق داره ..شخصیا کاراگاه گالیله فقط همه چیز رو طوری می چینه که وقتی به بن بست می

- بیشتر
کاربر ۳۵۶۶۰۹۳
۱۴۰۱/۱۱/۰۸

مثل همه رمان های ژاپنی منطق نداره

«آدما چهره‌های زیادی دارن. تعقیب‌کننده‌ها هیچ‌وقت اون آدمایی نیستن که تصور می‌کنی.»
zohreh
ایشیگامی از خود پرسید: من اینجا دارم چه‌کار می‌کنم؟ اولین باری نبود که این را از خودش می‌پرسید.
zohreh
می‌شه یه نوجوون رو به زور برد رستوران، ولی نمی‌شه مجبورش کرد ازش لذت ببره.
zohreh
طراحی مسئله از حل کردنش سخت‌تره. تنها کاری که باید برای حلش انجام داد اینه که همیشه برای طراح مسئله احترام قائل باشی.
zohreh
چندی پیش، به این نتیجهٔ غم‌انگیز رسیده بود که زندگی‌اش مفهوم خود را از دست داده است. پیش خودش استدلال کرده بود که تنها استعدادش در ریاضی است ولی با این حال در همان مسیر هم نمی‌تواند پیشرفتی بکند، هستی‌اش چه ارزشی دارد؟ هر روز به مرگ اندیشیده و احساس کرده بود اگر بمیرد، هیچ‌کس برایش ناراحت نمی‌شود. شک داشت که حتی کسی متوجه شود.
zohreh
هروقت به این حقیقت دلگیر فکر می‌کرد که ممکن است قبل از اتمام آن بمیرد، انجام هر کاری غیر از آن برایش آزاردهنده می‌شد.
zohreh
هرجا که می‌رفت پوشه‌هایش را با خودش می‌برد. تا زمانی که پژوهشش هنوز جای پیشرفت داشت استراحت و تنفسی در کار نبود. و برای کار کردن روی آن فقط به مداد و کاغذ احتیاج داشت. اگر می‌شد به حال خودش رهایش کنند تا به پژوهشش بپردازد، دیگر چیزی از این دنیا نمی‌خواست.
zohreh
با خودش می‌گفت نیازی هم به این ندارد که کسی کارش را تصدیق کند. مسلماً دوست داشت فرضیه‌هایش را منتشر کند، کارش شناخته شود و مورد نقد قرار بگیرد؛ ولی جوهر حقیقی ریاضیات این نبود. در دانشگاه همیشه بر سر اینکه چه کسی اول از همه قلهٔ کدام کوه بخصوص را فتح می‌کند رقابت بود، ولی تا زمانی که او می‌دانست خودش چه قله‌هایی را کشف کرده، همین برایش کافی بود.
zohreh
باید تا آخر عمرش با این عذاب‌وجدان زندگی می‌کرد و هیچ‌وقت روی واقعی آرامش را نمی‌دید. با خودش گفت: ولی شاید تحمل این عذاب‌وجدان خودش نوعی مجازاته.
zohreh
«این رو بگیر، ولی نذار سربارت بشه. این فقط یه هدیه‌ست. اگه به این نتیجه برسی که دوست داری با من زندگی کنی، اون‌وقت حلقه همون معنای اصلیش رو پیدا می‌کنه. لطفاً بهش فکر کن.»
zohreh
«بعضی چیزا تو زندگی هستن که مجبوریم به عنوان حقیقت بپذیریمشون، با اینکه نمی‌خوایم باورشون کنیم.»
zohreh
تا به حال در عمرش چنین فداکاری عمیقی ندیده بود. حتی تصورش را هم نکرده بود که چنین چیزی وجود داشته باشد.
zohreh
یاسکو میل شدیدی به فرار پیدا کرد؛ دلش می‌خواست با تمام سرعت بدود و خودش را از آنجا دور کند. ولی جاذبهٔ عجیبی او را سر جایش نگه داشت. کنجکاو شده بود حرف‌های او را بشنود.
zohreh
مگه دانشمندها نباید در مقابل اثبات‌های منطقی، شک‌وتردیدهاشون رو مسکوت بذارن؟
zohreh
«خیلی‌ها تصور نمی‌کنن کسی که تازه دیدنش قصد کشتنشون رو داشته باشه.»
zohreh
آیا تحقیق درستیِ نتایج یه نفر دیگه به آسونیِ اینکه خودت مسئله رو حل کنی هست یا نه؟
zohreh
وقتی یه آماتور سعی می‌کنه چیزی رو مخفی کنه، هرچی استتارش رو پیچیده‌تر کنه، گور عمیق‌تری برای خودش می‌کَنه. ولی در مورد نابغه‌ها این‌طور نیست. نابغه یه کار خیلی ساده‌تر می‌کنه، ولی کاری که یه آدم عادی به خواب هم نمی‌بینه، آخرین چیزی که به فکر یه آدم عادی می‌رسه. و از همین سادگی، پیچیدگی گسترده‌ای به وجود میاد.
zohreh
با این دید محدود پژوهشگر نمی‌شی. مفروضاتت بدترین دشمنتن. اگه زیادی به مفروضاتت اعتماد کنی چیزی رو که درست جلوی روته نمی‌بینی.
zohreh
نگاه کارآگاه نافذ و قوی بود ـ نگاه کسی که از ته دل معتقد است وقتی مظنونی حقیقت را نمی‌گوید، از چشمانش معلوم می‌شود.
zohreh
امتحان گرفتن از شاگردها فقط برای گرفتن نمره هیچ ربطی به معنای حقیقی ریاضیات نداشت. هیچ معنا و ارزشی نداشت. ریاضی نبود. حتی آموزش هم نبود.
zohreh

حجم

۲۷۸٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۳۸۴ صفحه

حجم

۲۷۸٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۳۸۴ صفحه

قیمت:
۱۳۴,۴۰۰
۶۷,۲۰۰
۵۰%
تومان