کتاب آیا قیام کردن بی فایده است؟
معرفی کتاب آیا قیام کردن بی فایده است؟
کتاب «آیا قیام کردن بی فایده است؟» نوشتۀ میشل فوکو و ترجمۀ نیکو سرخوش و افشین جهاندیده است و نشر نی آن را منتشر کرده است.
درباره کتاب آیا قیام کردن بی فایده است؟
کتاب «آیا قیامکردن بیفایده است؟» شامل ۲ بخش است. بخش اول مربوط به مصاحبهها، گفتوگوها و کوتهنوشتهایی است که فوکو در آنها مستقیماً به انقلاب سال ۱۳۵۷ ایران اشاره کرده است. بخش دوم متونی است که مستقیماً به انقلاب ایران نمیپردازد و شامل یک کوتهنوشت و ۲ درسگفتار است با عنوانها «روشننگری چیست؟» و «انقلاب چیست».
در گفتوگوی اول میشل فوکو و باقر پرهام، دربارۀ نقش روشنفکر، تعهد سیاسی، نقش دین بهمنزلهٔ جهانبینی در زندگی سیاسی و اجتماعی و ساختارگرایی فلسفی صحبت میکنند. فوکو معتقد است وضعیت امروز هم بسیار تاریک است و هم روشن. تاریک ازآنجهت که نمیدانیم روشنایی چگونه و از کجا سر برمیآورد و روشن ازآنجهت که باید از نو همه چیز را شروع کنیم؛ مثل اندیشۀ سیاسی نو. از نظر او دین پدیدهای ژرف در جامعهٔ ایران است و دین افیون تودهها نیست؛ بلکه منشأ بیداری تودهها است.
خواندن کتاب آیا قیامکردن بیفایده است؟ را به چه کسانی پیشنهاد می کنیم
خواندن این کتاب را به علاقهمندان به جامعهشناسی، علوم سیاسی و تاریخ معاصر پیشنهاد میکنیم.
درباره میشل فوکو
پُل میشِل فوکو در ۱۵ اکتبر ۱۹۲۶ به دنیا آمد و در ۲۴ ژوئن ۱۹۸۴ درگذشت. او فیلسوف، روانشناس، تاریخدان، باستانشناس اندیشه و متفکری فرانسوی بود. میشل فوکو صاحب کرسی «تاریخ نظامهای فکری» در کالج دو فرانس بود و در دانشگاه ایالتی نیویورک در بوفالو و دانشگاه کالیفرنیای برکلی تدریس کرد. او بهخاطر نظریات عمیق و دیدگاه انقلابی دربارهٔ جامعه، سیاست و تاریخ از سرشناسترین متفکران قرن بیستم محسوب میشود؛ همچنین میشل فوکو جزو رهبران نظری پساساختارگرایی بوده است. از مشهورترین آثار او میتوان به کتابهای «نظم اشیا»، «نظم گفتمان»، «دیرینهشناسی دانش»، «مراقبت و تنبیه»، «پیدایش کلینیک»، «تاریخ جنون»، «تئاتر فلسفه» و «تاریخ جنسیت» اشاره کرد.
بخشی از کتاب آیا قیامکردن بیفایده است؟
«خانم آتوسا ه. مقالهای را که نقد میکند نخوانده است. این حق او است. اما نباید این ایده را به من نسبت دهد که «معنویت اسلامی در شرایط مساعد میتواند جایگزین دیکتاتوری شود». ازآنجا که در ایران مردم تظاهرات میکردند و خود را به کشتن میدادند در حالی که فریاد میزدند «حکومت اسلامی»، وظیفهٔ ابتدایی این است که از خود بپرسیم چه محتوایی به این عبارت میدادند و چه نیرویی محرک آن بود. وانگهی به چند عنصر اشاره کردم که بهنظرم میرسید چندان اطمینانبخش نیستند. اگر در نامهٔ خانم ه. فقط نوعی بدفهمی وجود داشت به آن پاسخ نمیدادم اما این نامه دربردارندهٔ دو نکتهٔ غیرقابل قبول است: ۱) این نامه همهٔ جنبهها و همهٔ شکلها و همهٔ امکانهای بالقوهٔ اسلام را در یک عبارت تحقیرآمیز واحد خلط میکند تا همه را یکجا تحت لوای سرزنش هزارسالهٔ «خشکاندیشی» طرد کند. ۲) این نامه به هر غربیای که به اسلام توجه نشان میدهد ظن میبرد که توجهش فقط به دلیل تحقیر مسلمانان است (در مورد یک غربی که به اسلام نگاهی تحقیرآمیز دارد چه میتوان گفت؟). مسئلهٔ اسلام بهمنزلهٔ نیرویی سیاسی مسئلهای اساسی برای دوران ما و برای سالهای آینده است. شرط اولیهٔ رهیافت به این مسئله با حداقلی از هوشمندی این است که این رهیافت با نفرت آغاز نشود. ایران و قدرت امر معنوی»
حجم
۱۵۳٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۱۵۹ صفحه
حجم
۱۵۳٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۱۵۹ صفحه