کتاب تاریخ جنون
معرفی کتاب تاریخ جنون
کتاب تاریخ جنون نوشتهٔ میشل فوکو و ترجمهٔ فاطمه ولیانی است و انتشارات شرکت کتاب هرمس آن را منتشر کرده است. این کتاب به جنبههای جامعهشناختی و تاریخی موضوع جنون میپردازد.
درباره کتاب تاریخ جنون
میشل فوكو، فیلسوف، روانشناس و متفکر بزرگ فرانسوی، در نخستین كتاب خود با نام تاریخ جنون به تبارشناسی «جنون» پرداخته و از روشهای تاريخی و پديدارشناسی بهره گرفته تا مفهوم جنون و ديوانگی را طی قرون تحلیل کند. او در کتابش شرح میدهد که جنون سه مرحله را طی کرده است: رنسانس، عصر کلاسیک (قرن ۱۷ و ۱۸) و تجربهٔ مدرن. آنچه ما امروزه به عنوان جنون میشناسیم زادهٔ تجربهٔ مدرن است. به اين معنا كه روانپزشكان، جنون و ديوانگی را نه جذبهای الهی و تسخيری شيطانی يا اهريمنی كه بيماری روحی و روانی تعريف میکنند. درواقع، از قرن ۱۹ ميلادی به بعد ديوانگی و بيماری روانی مترادف تلقی شدند.
فوكو در کتابش این روند را مورد بررسی قرار میدهد. او مدعی میشود در آن زمان جنون يک بيماری روانی در نظر گرفته نمیشده است؛ بلکه گزينشی اساسی به سود نبودِ خرد بوده است. در آن دوره معتقد بودند انسانهای ديوانه از اوصاف عالی انسانی دور شده و به مرحلهٔ گرايشهای حيوانی افتادهاند. در عصر كلاسيک يعنی از ۱۶۵۰ تا ۱۸۰۰ ديوانگی و جنون نفی عقلانيت دكارتی قلمداد میشده است. به اين جهت ديوانگان بايد از متن جامعه سالم طرد و به حواشی جامعه يا به اماكن خاص رانده میشدند. اين اساس و زيربنای بحث فوكو در كتاب تاريخ جنون است.
با ظهور عصر روشنگری و طليعهٔ مدرنيته جنون معنايی تازه یافت، يعنی افراد مجنون و ديوانه در قلمرو حرفهٔ پزشكی قرار گرفتند و پزشكان برای اولين بار خود را واجد صلاحيت در بحث سلامت و ديوانگی قلمداد کردند؛ تا جايی كه میتوان گفت علاج جنون و ديوانگی در آسايشگاه به هيچ رو از رحم و شفقت علمی و پزشكی ناشی نمیشد. بلكه اين امر تلاشی منظم، علمی و نظاممند بود برای اعادهٔ شخص به حالت طبيعی و بِهنجار. يعنی بازگشت او به بستر جامعه به مثابه فردی مفيد، مولد و به لحاظ اقتصادی كارآمد.
میتوان مباحثی را که فوکو در این کتاب بر آنها انگشت میگذارد، اینگونه برشمرد:
انواع جنون
حبس بزرگ [زندانیکردن دیوانگان]
چهرههای جنون (مالیخولیا و مانیا- هیستری و خودبیمارپنداری)
پزشکان و بیماران
روشهای درمان جنون
جنون و آزادی
جنون و تمدن
جنون و مذهب
تولد آسایشگاه
خواندن کتاب تاریخ جنون را به چه کسانی معرفی میکنیم
این کتاب را به پژوهشگران حوزههای تاریخ، فلسفه و جامعهشناسی پیشنهاد میکنیم.
درباره میشل فوکو
پُل میشِل فوکو (زادهٔ ۱۵ اکتبر ۱۹۲۶ – درگذشتهٔ ۲۴ ژوئن ۱۹۸۴) فیلسوف، روانشناس، تاریخدان، باستانشناس اندیشه و متفکر فرانسوی بود. او صاحب کرسی «تاریخ نظامهای فکری» در کالج دو فرانس بود و در دانشگاه ایالتی نیویورک در بوفالو و دانشگاه کالیفرنیا، برکلی تدریس کرد.
به خاطر نظریات عمیق و دیدگاه انقلابی دربارهٔ جامعه، سیاست و تاریخ از سرشناسترین متفکران قرن بیستم محسوب میشود. همچنین فوکو جزو رهبران نظری پساساختارگرایی محسوب میشود. از مشهورترین آثار وی میتوان به نظم اشیا، نظم گفتمان، دیرینهشناسی دانش، مراقبت و تنبیه، پیدایش کلینیک، تاریخ جنون و تاریخ جنسیت اشاره کرد.
بخشی از کتاب تاریخ جنون
پاسکال میگفت: «دیوانگی بشر آن چنان ضروری است که دیوانه نبودن خود شکل دیگری از دیوانگی است.» و داستایوسکی در دفتر خاطرات یک نویسنده نوشته است: «برای آنکه از عقل سلیم خود مطمئن شویم، راه چاره آن نیست که همسایهمان را محبوس کنیم.»
تاریخِ اینشکل دیگر دیوانگیرا باید نگاشت؛ شکلدیگریکه در آن، خِرَدِ حاکمِ انسان همسایه او را محبوس میکند و انسانها از طریق این عمل و با واسطه زبان بیرحمانه نادیوانگی با یکدیگر رابطه برقرار میکنند و وجود یکدیگر را به رسمیت میشناسند. باید لحظهای را دریابیم که بشر به رفع بلای دیوانگی همت گماشته بود ولی این عمل هنوز در حاکمیت حقیقت، قطعی و ماندگار نشده بود یا شور و سودای اعتراض، دوباره به آن جان نداده بود. باید تلاش کنیم در اعماق تاریخ به درجه صفر دیوانگی در سیر جنون دست یابیم، یعنی زمانی که «تجربه»۱ انسان از جنون یکدست و نامتمایز بود، زمانی که مرزبندی [میان عقل جنون] خودْ هنوز مرزبندی نشده بود. باید این «شکل دیگر» را از همان ابتدای راهش توصیف کرد و دریافت که چگونه در یک سوی حرکتِ خود، خرد را به جاگذاشت و در سوی دیگر دیوانگی را، آنچنان که از آن پس خرد و دیوانگی نسبت به هم بیرونی شدند، راه بر هر گونه تبادل بستند و هر یک برای دیگری حکم مرده را یافتند.
بیشک فعالیت در چنین حیطهای چندان آسان نیست. برای عبور از آن لازم است از راحتطلبی و تکیه بر حقایق نهایی چشم بپوشیم و دانستههای احتمالی ما درباره جنون هرگز نباید راهنمای حرکتمان باشد. هیچ یک از مفاهیم آسیبشناسی روانی (pathologie ـ psycho)، حتی (و بخصوص) با درگیر شدن ضمنی در بازنگری (rtrospection) به جنون، نباید سامانبخش کار ما باشد. آنچه اساسی است، عمل انفکاک جنون است نه عِلمی که پس از تحقق این انفکاک، و در آرامشی که دوباره برقرار شد، به وجود آمد. آنچه اصل است، انقطاعی است که میان خرد و نابخردی فاصله ایجاد کرد؛ قدرت خرد بر آنکه جوهر نابخردی را به مثابه دیوانگی، خطا یا بیماری از آن سلب کند، به نحوی بارز از آن انقطاع ناشی شد. بنابراین باید از این منازعه نخستین و اولیه سخن گفت بیآنکه تصور پیروزی یا حق پیروزی را به ذهن راه داد. باید از این عمل مکرر در تاریخ سخن گفت و هرآنچه را نشان از پایان کار یا استقرار حقیقت دارد از خاطر دور کرد. باید از عمل انقطاع، از فاصله ایجاد شده و از خلأ میان خرد و غیر خرد سخن گفت بیآنکه به تمامیت و کمال چیزی تکیه کرد که خرد ادعا میکند آن است.
تنها و تنها در آن صورت است که قادر به ادراک قلمروی خواهیم شد که در آن مجنون و عاقل، در حالی که از هم جدا میشدند اما هنوز منفک نبودند، با زبانی بسیار ابتدایی، بسیار زمخت، که بسی زودتر از زبان علم پدید آمد، گفتگوی جدایی خود را آغاز کردند. این گفتگو گواهیای گذرا بود بر آنکه آن دو به هرحال هنوز با هم سخن میگویند. دیوانگی و نادیوانگی، خرد و نابخردی، به طرزی مغشوش و نامتمایز در این قلمرو جای داشتند. تا زمانی که آن دو هنوز با عنوان دیوانگی و عقل وجود نداشتند، از یکدیگر جداییناپذیر بودند و در تبادلی که آنها را از هم جدا میکرد، هر یک برای دیگری و نسبت به دیگری وجود داشت.
حجم
۹۰۴٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۳۲۰ صفحه
حجم
۹۰۴٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۳۲۰ صفحه
نظرات کاربران
اصلا نداریم بهتر از این....,
کتاب تاریخ جنون میشل فوکو بسیار معتبر است. توصیه میکنم علاقه مندان ( جدی ) به فلسفه این اثر فوکو را مطالعه کنند. هرچند ترجمه انچنان معتبر نیست
در متن کتاب نوشته شده این کتاب کوتاه(سانسور) شده است. عزیزان اطلاع دارن آیا ترجمه متن کامل این کتاب منتشر شده یا نه؟
چرا صوتی نداره؟ :( 😭