کتاب تن بارگی در عهد صفویه
معرفی کتاب تن بارگی در عهد صفویه
درباره کتاب تن بارگی در عهد صفویه
اینکه فرهنگ حاکمی در اذهان عمومی وجود داشته باشد که بتواند تن آدمی، اعم از زنانه یا مردانه یا مردانۀ معزول شده از جنسیتش، را از سنین کودکی، نوجوانی یا جوانی بهمنزلۀ کالایی در جهت مقاصد شهوانی درک کند و آن را به همان مقصود پرورش دهد و در آن دستکاری کند؛ گریزی از این واقعیت نیست که این نحوۀ دیدهشدگی به معنای قطعیت تأثیرپذیری از ساختاری است که آن نحوۀ ادراک را بدان صورت رقم زده و پدیدار ساخته است. در عصر صفویه، لذتِ جنسی به شیئیتیِ تنکامانه تبدیل گردید: فاخر و صد البته مردسالار و مبتنی بر قدرت! ازاین رو، تنها دختران و زنانِ جوان نبودند که در معرض خدماتِ تنکامانهٔ آن دوران قرار گرفتند، بلکه بدنِ نوجوانان و جوانان را هم شامل این خدمات میشد و نیز آنهایی که محکوم به اختگی شدند! و همهٔ اینها نه به صورتِ پنهان و زیرزمینی، بلکه در قلمرویِ روزمره و کاملا رسمی بود! همراه با امکانات تربیتیِ بدنهای نوجوانان و مردانِ جوانِ خوشچهره، در برپاییِ رقصهایی کاملا شهوانی! تا بهواسطهٔ آموزشها، برای خوشآمدِ هرچه بیشترِ قدرتمندان و توانگران، در رقابتی سخت با دیگر رقصندههایی همچون خود، بدنهایشان را بیش از دیگری، به اشتیاقِ تنکامانهٔ مردان درآورند. وضعیتی چنین که امروزه میدانیم تنها راهِ انجامپذیریاش، تبدیل کردنِ بدن به شیئیتی تنکامانه است. پس، عرصهٔ رقص در این دوران بهمنزلهٔ هنرِ در خدمت به لذتهای همجنسگرایانهٔ مردان درآمد.
همانگونه که حداقل در دورهای از تاریخِ فرهنگیِ این عصر، حیطهٔ نقاشی نیز بهخدمت تنکامگی درآمد: تصاویری فاقدِ زمان و صِرفاً عاشقانه، خواه متعلق به پیرمرد و مردی جوان در آغوش یکدیگر باشد یا دو جوانِ دلباخته؛ فرقی نمیکرد، مهم آن بود که در هر دو موقعیت، تمایلاتِ همجنسگرایانهٔ مردانِ صاحبقدرت، بهامکان بروز دست یابند. بنابراین، مکان و موقعیتهای روزمره میبایست به طور موقت، به تصرفِ لاقیدی و بیخبریِ خلسهوار درمیآمدند تا بازتابِ تنبارگیِ فضای اجتماعی و فرهنگیای باشند که هم نقاش و هم مخاطبِ آن دورهٔ صفویه، هر دو قادر به درک و خوانش آن بودند.
اما، نکتۀ طعنهآمیزِ مسألۀ اخته کردن بدن مردانه، برای نگهبانی کالبدهای زنانه، از این قرار است که به نظر میرسد تنها راهِ اسارتِ بدنِ زنانه، مُثله کردنِ بدن خودِ مردان باشد! مردسالاریِ عهد صفویه، بدن مردانهٔ خود را قربانی نگاه سلطه جویانهاش در غیاب خود میکند. جایی که نگاه مالکانه و بیمار مرد، حضور ندارد تا نگهبان کالبد زنانِ خود در خانهاش باشد؛ بنابراین، این موقعیت غیاب است که مردسالاری عهد صفویه را مدیریت میکند. اکنون با توجه به خصی کردنِ مردان، برای نگهبانی از امر زنانه، از درون ساختار مردسالاری، نحوۀ بودنِ مردانهای سر برمیآورد که اساساً بر موقعیتِ عدم حضور خود آویخته است که همانا غیاب باشد. و با این عمل، بنیانِ وجودِ مردسالارِ خویش را بر اصلِ نیستی قرار میدهد. چرا که بیشترین همت و تلاش خود را صرف عدم حضور خود کرده است! و به واسطۀ تمامی تلاشها در این جهت (غیاب و نیستیِ بیمارگونۀ خود) است که شاکلههای مردسالاری آن همچون الهام یا به قول شاردن اختراع، به مدیریت یا نحوۀ ساماندهیِ آن القاء میشود.
آنچه در کتاب حاضر مورد پژوهش قرار گرفته، تقاطعی مشخص میان دو حوزهٔ سیاست و خویشاوندی (روابط جنسی) بوده است. پژوهشگر برای درک رابطهٔ میان این دو حوزه و تداومهای اجتماعی و فرهنگی آنها در میان سایر گروههای انسانی از جمله فرودستان قربانی آنها، مقطع زمانی و مکانی مشخصی (اصفهان دورهٔ صفوی) را انتخاب کرده است و با استفاده از اسناد و مدارک معتبر تلاش کرده، میان کنشهای این دو حوزه و شرایط اجتماعی زمانه آنها را نشان دهد. روشن است که ذات بحث او در این کتاب، بر رویکرد پدیدارشناسانه استوار است. اما حداقل دو ویژگی در این کار میتوان برشمرد که آن را به نسبت کارهای محدود مشابه برجسته میکند. نخست آنکه فرایند تاریخنگاری کلاسیک که میتوانست به یک مردمنگاری توصیفی برسد، در اینجا شاید نه به طور کامل، اما تا حد زیادی به سود فرایند تاریخنگاری مستندی از جنس آنال، کنار گذاشته شده است. مساله و هدف مولف آشکارا ورود به شناخت و تحلیل و ایجاد گفتمانی است که در آن بهروشنی از قربانیان نوعی بردگی و سلطه جنسی دفاع شده و سازوکارهای آن را در دو سوی ماجرا به تصویر کشیده و تحلیل کردهاست. بنابراین در اینجا باید از دامی که ممکن بود درون آن بیافتد، پرهیز کند. این دام آن بود که قدرت و سیاست به زندگی پادشاهان یا راس حکومت تقلیل بیابد و روابط جنسی، صرفا به بردگی و سلطه بر گروههای فرودست به سود گروههای فرادست. حال آنکه اندیشههایی به ویژه در باب روسپیگری، بدن و دگرگونیهای آن، هنر و تاثیر متقابل رفتارهای جنسی و سیاسی بر یکدیگر، کار را دارای پتانسیلهای زیادی میکند. به هر روی، در اینجا در همان حال که روایت تاریخی به مثابه پیرنگ اساسی حفظ شده، در هر دو حوزهٔ قدرت و روابط جنسی، تلاش بر بازکردن موضوع و اولویت بخشیدن به آنچه میتوانیم به آن نام درآمدی بر تاریخ فرهنگی روابط جنسی در دوره و زمان مربوط بدهیم، گسترش یافته است.
کتاب حاضر این ویژگی را دارد که از درغلتیدن در روایتهای هرزگی، برای بیرون کشیدن یک روایت تاریخی منطقی، اجتناب کرده و با رویکردی پدیدارشناسانه نشان دهد که سازوکارهای انباشت ثروت و لذت جنسی چگونه در دورانی از فروپاشی و انحطاط نظام سیاسی و اجتماعی با یکدیگر پیوند خوردهاند. خوانندهٔ تیزبین میتواند این امر را در جای جای کتاب ببیند که چطور درک تنبارگی را باید از باقی ماندن صرف در دو حوزهٔ روایت اخلاقی / ضد اخلاقی و روایت تاریخی / اسنادی خارج کرد و تلاش کرد آن را به سطح درک سازوکارهای تداوم جامعهشناختی رساند.
خواندن کتاب تن بارگی در عهد صفویه را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به پژوهشگران رشتههای علوم اجتماعی، هنر و تاریخ پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب تن بارگی در عهد صفویه
ظاهرا روسپیگری، به عنوان شغل و پیشه قدمتی تاریخی دارد؛ چه در بین اعراب و چه در بین تاتارها، ترکها، هندیها، ایرانیان، یونانیان و رومیها، روسپیگری به عنوان شغلی رسمی وجود داشته (کمپفر، همان: ۲۷)، که معمولاً و نه لزوماً همیشه، از سر فقر و ناامنی و بی سروسامانیِ ناشیاز جنگها و اجبارِ اجتماعی بوده است (راوندی، همان: ج ۷، ص ۴۸۰ ـ ۴۹۰). ادبیان و شعرای ایران (به عنوان مثال بهاءالدین ولد، مولانا، سعدی، حافظ، سنایی، نزاری قهستانی، ناصرخسرو،...) در آثار خود یا به صراحت و همراه با ملامت دربارهٔ این زنان بینوا یا با ظرافت و دلسوزی نسبت به آنها، از وجود علنی این گروه در قلمرو عمومیِ زمانه خود یاد کردهاند (همان: ۴۸۷). به همین ترتیب، صفویه هم از ابتدای کار خود (دوران شاه اسماعیل)، با «روسپیگری» به عنوان شغلی رسمی در قلمرو عمومی آشنایی داشته و همچون تمامی مشاغل دیگر از بابت آن مالیات میگرفته است. چنانچه در سفرنامهٔ «ونیزیان» در ایران، به این مطلب بهطور مستقیم اشاره شده است: «زنان روسپی که در اماکن عمومی رفت و آمد میکنند نیز به نسبت زیبایی خود مالیات میپردازند؛ و هر قدر زیباتر باشند، باید بیشتر مالیات بدهند...» (سفرنامه ونیزیان، همان: ۳۸۶). و حتی در زمان شاه عباس اول نیز وجود آنها، مسألهٔ مالیاتدهی و نیز مشروعیتِ حضورشان در قلمرو عمومی تأیید میشود. در مقایسه با زنان معمولی همچنان که در سفرنامهٔ ونیزیها آمده، زنان روسپی در عهد صفویه آزادی نسبتاً زیادی داشتند؛ به عنوان مثال میدان شاه، یکی از اماکن مهم حضور آنها بوده است. حضوری که دلالت به کسب و کارِ رسمی آنها دارد. معمولاً توصیفی که از میدان شاه در گزارشهای اروپاییان میخوانیم، همگی تأکیدی است بر زیبایی، شکوه و جلال آن؛ چه آنهایی که هنگام تازه تأسیسیِ میدان، در اصفهان حضور داشتند (دلاواله) و چه آنهایی که در اواخر عصر صفوی از این شهر دیدن کرده بودند (شاردن). اما قبل از آنکه به میدان شاه، به عنوان یکی از مکانهای کسب و کار روسپیان در عهد شاه عباس اول توجه کنیم، کمی هم در خصوص اهمیت این میدان در آن عصر بگوییم. به عنوان مثال از اینجا شروع کنیم که این میدان، علاوه بر اینکه تفرجگاهی شهری بهشمار میآمد، به لحاظ کارکردهای اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی، بازگو کنندهٔ فرهنگ و تمدن پیراستهای است که از مدنیّتی خاص خبر میدهد (کمپفر، همان: ۱۹۳). فضا، مکانی همگام با شهرنشینی و رفتار ساکنین آن که در گزارشهای سیاحان یا نمایندگان رسمی دولتهای غربی به تفصیل آمده است.
حجم
۱۱۶٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۱۷۱ صفحه
حجم
۱۱۶٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۱۷۱ صفحه