کتاب شگفتی
معرفی کتاب شگفتی
کتاب شگفتی را آر. جی. پالاسیو نوشته و نشر افق با ترجمهٔ پروین علی پور منتشر کرده است. شگفتی داستان پسری خاص را روایت میکند. پسری به نام «آگوست» که هنگام تولد با چهرهای متفاوت به دنیا آمد و از آن پس تلاشهای او برای معمولیبودن آغاز شد.
درباره کتاب شگفتی
آگوست پسری معمولی با یک زندگی غیرمعمولی است. او مانند هر پسر کلاسپنجمی دیگری میدود، بازی میکند، از رفتن به جشن تولد لذت میبرد، ادای شخصیتهای فیلم «جنگ ستارگان» را در میآورد و زندگی میکند، اما چهرهٔ بهمریختهٔ او که با آن به دنیا آمده، حق داشتن یک زندگی معمولی را از او گرفته است. آگوست ۲۷ عمل جراحی را پشت سر گذاشته است که بیشتر آنها قبل از ۴ سالگی او انجام شده است. او نسبت به همسالانش جثهٔ ریزی دارد. تجربیاتی که پشت سر گذاشته است تنها بخش خاص وجودی او است. به نظر خودش پسری کاملاً معمولی است، اما جیغکشیدن و فرارکردن بچهها هنگام دیدن او خلاف این نظر را نشان میدهد. آگوست عاشق جشن هالووین است؛ چون تنها زمانی است که میتواند راحت و با خیالی آسوده در خیابان راه برود؛ بدون آنکه نگران نگاهها و ترسیدن دیگران باشد، اما حیف که همیشه هالووین نیست.
«ایزابل» و «نات»، پدر و مادر آگوست و «ویا»، خواهر بزرگترش بسیار نگران او هستند و همیشه هوای او را دارند. تمام این سالها آنها طوری زندگی کردهاند که آب در دل او تکان نخورد؛ شاید بهگونهای رفتار کنند که انگار همهچیز عادی است، اما برای آگوست نگرانی و مراقبت بیش از حد آنها نشانهٔ این است که او را معمولی نمیبینند. والدین او حاضر نشدند او را به مدرسه بفرستند و تا پایهٔ چهارم معلم آگوست مادرش بود. خود آگوست هم شجاعت رفتن به مدرسه را نداشت، اما حالا که به کلاس پنجم میرود والدینش بر ترسشان غلبه کرده و میخواهند او را به مدرسهای خصوصی در نزدیکی خانهشان بفرستند. آیا در مدرسه همهچیز بهخوبی و خوشی میگذرد؟ باتوجهبه روز اول مدرسه اینطور به نظر نمیرسد. نگاههای تحقیرآمیز، طردشدگی، سختیها و ترسهایی در مقابل آگوست قرار دارد. آیا میتواند مقاومت کند؟ آیا بالاخره پسر خاص کتاب شگفتی به زندگی معمولی میرسد؟
داستان شگفتی را شخصیت اصلی کتاب یعنی آگوست روایت میکند. فصلهای کتاب کوتاه است. لحظات خاص آگوست از زبان خودش همچون زندگینامهای خودنوشت ثبت شده است. خواننده دنیا را از نگاه پسری معمولی بهنظر خودش و غیرمعمولی از نگاه جامعه نظاره خواهد کرد. این کتاب به خواننده کمک میکند تا روحیات و تلاشهای یک فرد معلول را بهتر درک کند. آگوست در جامعهای کوچک به نام مدرسه میجنگد تا جایگاه خودش را به دست آورد. تلاش میکند تا آدمهای این جامعه او را بپذیرند و حتی دوستش داشته باشند. در این راه خانوادهاش و «آقای کُپُل»، مدیر مدرسه او را یاری میدهند. ماجراهای تلخ و ناراحتکننده اما آموزندهای برای آگوست اتفاق میفتد، اما در نهایت این آگوست است که همه حتی مخاطب را شگفتزده میکند.
خواندن کتاب شگفتی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام نوجوانان و بزرگسالان علاقهمند به داستان پیشنهاد میکنیم. اگر مربی و معلم کودکان با نیازهای ویژه هستید، این کتاب را مطالعه کنید؛ همچنین این کتاب به کودکانی با نیازهای ویژه که احساس طردشدگی دارند و منزوی هستند، پیشنهاد میشود.
بخشی از کتاب شگفتی
«سرانجام به اتاقی رسیدیم که روی درش نوشته بود: دفتر مدیر مدرسهٔ راهنمایی. داخل اتاق میزی بود و پشت میز، خانم آراسته و مرتبی جا خوش کرده بود!
آقای کُپُل گفت: «ایشون خانم گارسیا هستن.»
خانم گارسیا به مامان لبخند زد. عینکش را برداشت و از جا بلند شد.
مامان با او دست داد و گفت: «ایزابل پولمن هستم. از آشناییتون خوشوقتم.»
آقای کُپُل گفت: «و این هم، آگوسته.»
مامان خودش را کمی کنار کشید که من جلو بروم. بعد، همان صحنهای را دیدم که پیشتر، یک میلیونبار دیده بودم! سرم را که بلند و به خانم گارسیا نگاه کردم، چشمهایش حدود یک ثانیه ثابت ماندند! این حرکت، آنقدر سریع بود که گمانم کسی متوجه نشد؛ بهخصوص که بقیهٔ اجزای صورتش هم تکان نخوردند! حالا خانم گارسیا داشت لبخند میزد، لبخندی واقعاً مصنوعی.
ــ آگوست، خیلی از دیدنت خوشحالم.
آهسته گفتم: «سلام، خانم گارسیا.» و چون نمیخواستم به صورتش نگاه کنم، به عینکش خیره شدم؛ که با زنجیری به گردنش آویزان بود.
خانم گارسیا گفت: «میتونی بهم بگی خانم گاف. همهٔ بچهها اینطوری صدام میکنن. مثلاً، خانم گاف یادم رفته توی کدوم گروهم، خانم گاف، دیر اومدهام، یه برگهٔ ورود به کلاس میخوام، یا... خانم گاف میخوام درس اختیاریامرو عوض کنم!»
آقای کُپُل گفت: «درواقع خانم گاف همهکارهٔ اینجاست!» و جز من، همه خندیدند.
خانم گارسیا ادامه داد: «من هر روز صبح، سر ساعت هفتونیم، همینجام. بنابراین آگوست، هروقت چیزی لازم داری، یهراست بیا اینجا.» هنوز داشت به من نگاه میکرد و من به صندلهای قهوهایاش خیره شده بودم که روی سگکهایش چندتا گل ریز بنفش بود.
ــ درضمن هرچی دلت میخواد میتونی ازم بپرسی.
زیرلب گفتم: «باشه.»»
حجم
۴۰۰٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۴۴۰ صفحه
حجم
۴۰۰٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۴۴۰ صفحه
نظرات کاربران
🎻✨️___ مطالعه نسخه فیزیکی ___✨️🎻 به به! بالاخره طاقچه کتاب رمان فوق العاده شگفتی از نشر افق رو منتشر کرد🤎🦥 این نقد رو قبلا در کتاب "اعجوبه" منتشر کرده بودم چون هنوز این کتاب وارد طاقچه نشده
سلام به همگی این کتابو چند سال پیش خوندم. موضوع،محتوا،شخصیت ها و شخصیت پردازی ها و روایت فوق العاده ای داره.به نظرم فقط برای نوجوانان نیست بلکه خوندنش برای بزرگسالان هم لازم و ضروریه هم لذت بخش. اگه این کتابو دوست داشتید
بی نظیر و عالی برای همه کسانی که به احساسات همه انسان ها اهمیت می دهند و سعی دارند رفتاری درست در مواجهه با تمام انسانها داشته باشند
سلام بچه ها امروز میخوام این کتاب رو معرفی کنم این کتاب از زبان چند نفر روایت می شه مثه آگوست (شخصیت اصلی داستان)و دوستان و خانوادهاش که به این شرح است: آگوست بعد از ۵سال درس خواندن در خانه،
کتاب مورد علاقه ی من است❤❤