کتاب این ناقوس مرگ کیست؟
معرفی کتاب این ناقوس مرگ کیست؟
کتاب «این ناقوس مرگ کیست؟»نوشتۀ ارنست همینگوی و ترجمۀ مهدی غبرایی است و نشر افق آن را منتشر کرده است.
درباره کتاب این ناقوس مرگ کیست؟
اسپانیا درگیر جنگ داخلی است و داستان در کوههای اسپانیا اتفاق میافتد. سرباز آمریکایی متخصصی به نام رابرت جوردن آمده است تا با مواد منفجرهای که به همراه دارد پلی را که تحت کنترل فاشیستها است منفجر کند. انفجاری که باید در ساعت معین بر اساس وقتی که برای حمله تعیین میشود، انجام شود. پل باید درست پس از شروع حمله منفجر میشد تا نیروهای امدادی نتوانند از جاده رد شوند. او در این مأموریت با گروهی از مردم که برای کمک به او آمدهاند همراه میشود و همینجاست که او عاشق میشود.
خواننده با کتاب رمان این ناقوس مرگ کیست؟ که در فهرست ۱۰۰ کتاب قرن لوموند قرار گرفته است، جنگ را تجربه میکند و میبیند که چطور جمهوریخواه یا طرفِ بهاصطلاح خوب جنگ هم زنان و مردان بسیاری را فدای پلی میکنند که باید منفجر میشد. نویسنده با نوشتن این رمان میخواهد نشان دهد که تمامی جنگها وحشتناک هستند.
در این رمان مثل دیگر آثار همینگوی خبری از ایجاز نیست و او داستان را باآبوتاب نوشته است و جزءبهجزء همه چیز صحنهها و دیالوگها را روایت میکند. او نمیخواهد بگوید سمتی که رابرت جوردن برایشان میجنگد سمت درست است یا نه او میخواهد واقعیت تلخ و ترسناک جنگ را نشان دهد؛ معصومیتهایی که با جنگ از بین رفته است، ارزشهای انسانی که زیر پا گذاشته میشود. رشادتها و شجاعتهای زیادی هم به نمایش گذاشته میشود؛ اما روز انفجار روز بسیار وحشتناکی برای روبرت جوردن است؛ چون او ابتدا با آرمانها جمهوریخواهانه وارد اسپانیا میشود و کاملاً اطمینان دارد که مسیر درستی را برگزیده است؛ اما بعد از جنگیدن و تجربۀ تلخ جنگ، نسبت به آرمانها و اهدافش بدگمان میشود. همینگوی صریح و ساده نظرش دربارۀ جنگ را از طریق این روایت و شخصیتهای زیادی که در داستان حضور دارند بیان میکند.
عنوان رمان این ناقوس مرگ کیست؟ دربارۀ سؤال مردی است که صدای زنگ مراسم خاکسپاری را میشنود و درباره کسی که مرده میپرسد و جواب جان دان نویسندۀ این مطلب این است: ازآنجاکه هیچکدام از ما در این دنیا تنها نیستیم، هر مرگی بر همهٔ ما تأثیر میگذارد؛ بنابراین هر صدای زنگی برای ما هم هست. برای همۀ ما.
خواندن کتاب این ناقوس مرگ کیست؟ را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به دوستداران داستان و رمانهای آمریکایی پیشنهاد میکنیم.
درباره ارنست همینگوی
ارنست همینگوی در ۲۱ ژوئیهٔ ۱۸۹۹ در اوک پارک در ایالت ایلینوی متولد شد. او یک نویسندهٔ بزرگ آمریکایی، برندهٔ جایزهٔ نوبل ادبیات و پایهگذار سبک وقایعنگاری ادبی است. همینگوی در سال ۱۹۱۷ کار خود را بهعنوان گزارشگر گاهنامهٔ استار آغاز کرد. آنچه او به آن شهره است، ماجراجویی اوست. در جنگ جهانی اول داوطلب ورود به ارتش و حضور در جنگ شد. ضعف بینایی او گرچه مانع حضور او در ارتش شد، نتوانست او را از حضور در جنگ بازدارد. همینگوی عضو صلیب سرخ و رانندهٔ آمبولانس شد. او در ژوئیهٔ سال ۱۹۱۸ مجروح شد تا مجبور شود برای ماهها در بیمارستان بستری شود و بعدها بر اساس همین حادثه رمان «وداع با اسلحه» را بنویسد. او پس از درمان جراحات جنگیاش، بهعنوان خبرنگار مشغول به کار شد. در سال ۱۹۲۱ بههمراه همسر اولش «هادلی ریچاردسون» به پاریس مهاجرت کرد و کار خود را پی گرفت. همینگوی در پاریس همنشین نویسندگان و هنرمندان بزرگی شد که در آن ایام در این شهر بودند. او اولین رمان خود «خورشید نیز طلوع میکند» را در سال ۱۹۲۶ نوشت.
همینگوی در سال ۱۹۳۷ برای پوشش جنگ داخلی اسپانیا بهعنوان خبرنگار عازم این کشور شد و تا سال ۱۹۳۹ نیز در آن کشور حضور داشت. او در اوایل سال ۱۹۳۹ با قایق خود به کوبا سفر کرد و هتل آمبوس موندوس در هاوانا ساکن شد. او در هاوانا با «مارتا گلهورن» آشنا شد و این آشنایی پس از جدایی قطعی همینگوی از همسرش اولش در سال ۱۹۴۰ به ازدواج انجامید. او در سال ۱۹۴۱ بههمراه مارتا گلهورن به چین رفت و برای مدتی در آن کشور زندگی کرد. ارنست همینگوی در سال ۱۹۴۴ وارد لندن شد و در آنجا با «مری ولش» خبرنگار روزنامهٔ مجلهٔ تایم آشنا شد و به او علاقه پیدا کرد. همینگوی پس از جدایی از مارتا در سال ۱۹۴۵ با مری ولش ازدواج کرد. او در جنگ جهانی دوم نیز شرکت داشت. یکی از مهمترین لحظات همینگوی در جنگ دوم جهانی، حضور او در آزادی پاریس در ۲۵ آگوست بهعنوان خبرنگار بود. در سال ۱۹۴۷ بهپاس حضور همینگوی در جنگ جهانی دوم، مدال ستارهٔ برنزی به او اعطا شد. ارنست همینگوی پس از یک عمر فعالیت درخشان ادبیْ نوبل ادبیات را در سال ۱۹۵۴ دریافت کرد. او دوم ژوئیه ۱۹۶۱ پس از یک دوره بستری در کلینیک بهدلیل افسردگی، با تفنگ دولول محبوبش، به خودش شلیک کرد و درگذشت.
از آثار ارنست همینگوی میتوان به کتابهای «در زمان ما» (۱۹۲۵)، «خورشید همچنان میدمد» (۱۹۲۶)، «وداع با اسلحه» (۱۹۲۹)، «برفهای کلیمانجارو» (۱۹۳۶)، «زنگها برای که به صدا درمیآیند» (۱۹۴۰) و «پیرمرد و دریا» (۱۹۵۲) اشاره کرد.
بخشی از کتاب این ناقوس مرگ کیست؟
«مرد جوان که نامش رابرت جوردن بود، خیلی گرسنه و نگران بود. اغلب گرسنهاش بود، اما معمولاً نگران نمیشد، چون هیچ برایش مهم نبود چه بر سرش بیاید و به تجربه میدانست که جابهجایی پشت خطوط دشمن در تمام این منطقه چقدر راحت است. حرکت در پشت خطوط مثل گذشتن از میان دشمن آسان بود، بهشرط اینکه راهنمای خوبی داشته باشی. اگر هم دستگیر میشدی، اهمیت آنچه به سرت میآمد کار را دشوار میکرد. یکی این و تصمیمگرفتن اینکه به چه کسی اعتماد کنی. ناچار بودی به کسانی که با آنها کار میکنی یا دربست اعتماد کنی یا نکنی و البته ناچار بودی دربارهٔ این اعتماد تصمیم بگیری. نگران هیچکدام از اینها نبود، اما چیزهای دیگری هم وجود داشت.»
حجم
۴۹۳٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۶۳۲ صفحه
حجم
۴۹۳٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۶۳۲ صفحه