دانلود و خرید کتاب در خون سوزان لوری پارکس ترجمه سکینه عرب‌نژاد
تصویر جلد کتاب در خون

کتاب در خون

انتشارات:مهرگان خرد
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۰از ۲ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب در خون

کتاب در خون نوشتهٔ سوزان لوری پارکس و ترجمهٔ سکینه عرب نژاد است. انتشارات مهرگان خرد این کتاب را روانهٔ بازار کرده است.

درباره کتاب در خون

کتاب در خون حاوی نمایشنامه‌ای با ۶ شخصیت است که در زمان و مکان کنونی می‌گذرد. یک زن سیاه‌پوست به نام «هستر»، پسران و دختران او شخصیت‌های این نمایشنامه را تشکیل می‌دهند. نمایشنامه‌نویس در یادداشتی در ابتدای کتاب آورده است که این نمایشنامه به ۶ بازیگر بزرگسال نیاز دارد که ۵ نفر از آن‌ها، هم نقش بزرگسال‌ها را ایفا می‌کنند و هم نقش بچه‌ها را. او درمورد صحنه گفته است که باید خالی باشد؛ تا فقر دنیای داستانیِ نمایشنامه را منعکس کند. «عناصر خصیصه‌هایِ سبکیِ نویسنده» بخش دیگری است که در کتاب حاضر قرار گرفته است. نمایشنامه با یک «پرولوگ» آغاز شده و سپس صحنهٔ اول، در زیر پُل، رخ می‌دهد. این نمایشنامه ۹ صحنه دارد؛ صحنهٔ نهم در زندان اتفاق می‌افتد.

نمایشنامۀ «در خون» برای اولین‌بار در سال ۱۹۹۹ در تئاتر دولتی جوزف پاپ نیویورک به نمایش درآمد. نویسنده در این نمایشنامه، جنبه‌های مختلفی را از رمان «داغ ننگ» (The Scarlet Letter) نوشتۀ «ناتانایئل هاوثورن» به امانت گرفته و قصد داشته بر اساس این رمان، نمایشنامه را خلق کند.

خواندن کتاب در خون را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

خواندن این کتاب را به دوستداران ادبیات نمایشی معاصر آمریکا و قالب نمایشنامه پیشنهاد می‌کنیم.

درباره سوزان لوری پارکس

سوزان لوری پارکس (یا «پارکز») در ۱۰ مهٔ ۱۹۶۳ به دنیا آمد. او یک فیلم‌نامه‌نویس، نمایشنامه‌نویس و رمان‌نویس اهل ایالات متحدهٔ آمریکا است که برندهٔ جوایزی همچون کمک‌هزینهٔ گوگنهایم شده است؛ همچنین جایزهٔ پولیتزر را برای یک نمایشنامه در سال ۲۰۰۲ میلادی دریافت کرده است. نمایشنامهٔ «در خون» یکی از آثار اوست. کتاب «بالادست پایین‌دست» نیز از این نویسنده منتشر شده است.

بخشی از کتاب در خون

«[شب. ورودی پشت کلیسای جدید کشیش. هستر که بچه‌ها را به دنبال خود می‌کشد، وارد می‌شود.]

هستر: یک‌شنبه شبه. امروز آدمایی اینجا بودن که به حرفای اون گوش می‌کردن. اون کاسهٔ اعانه رو به اسم من گردوند. نه مستقیماً به اسم من. من رو مخفی نگه می‌داره، چون... خب، اون برای خودش وجهه‌ای داره. من این رو درک می‌کنم. نمی‌خوام هر چیزی که برای خودش ساخته رو خراب کنم. اون هنوز من رو می‌خواد. می‌تونم این رو بگم. یه زن می‌تونه تشخیص بده که یه مرد چشمش دنبالشه و اون چشمش دنبال منه.

[مکث]

تو داری این رو فقط با حرف زدن می‌سازی. باید حرفای درستی باشن. هیچ‌کی تا حالا واسه ور زدن چیزی به من نداده. الان می‌خوان یه چیزی بهم بدن. یا یه‌چیزی بهم بدن یا یه کاری برام بکنن. لعنت بهت! لعنت بهت! دست بردار دختر همچین اتفاقی نمی‌افته.

[مکث]

من فقط ۵ دلار می‌خوام. هفته‌ای ۵ دلار. این طوری نمی‌تونه بگه نه. اون یه کلیسا گیرش اومده، پس ۵ دلار رو داره بده. می‌گم باید برای بچه‌ها چیزی بخرم. نه. می‌گم باید... موهام رو درست کنم. می‌گم الان این جوری مده، فرهایی که روی سر جمع می‌شن. ساعتا طول می‌کشه تا درست بشه. می‌گم می‌خوام به خودم برسم. باید مثل قبلنا بشم. باید دندونام رو درست کنم. روکش بذارم، پروتز کنم، چی بهش می‌گن، پر کنم، هر چی. دندونای جدید، دندون مصنوعی... دندون مصنوعی. اگه اون نسلفه، منم مستقیم می‌رم پیش مددکار. شاید.

[مکث]

[وراج در حال دویدن در اطراف ساختمان است. او هستر را می‌بیند و یواشکی به او نزدیک می‌شود و بازوی او را لمس می‌کند.]

وراج: تو گرگی.

هستر: من بازی نمی‌کنم.

وراج: باشه.

هستر: کجا بودی؟

وراج: با میگا رفته بودم بیرون.

هستر: اوه.

[مکث]

وراج: مامان؟

هستر: چیه؟

وراج:

هستر:

[مکث]

وراج: من از ماه خوشم نمی‌آد.

هستر: به‌خاطر تو جلوش رو می‌گیرم.

[هستر دست خود را به سمت آسمان می‌گیرد و ماه را از دید پنهان می‌کند.]

وراج: کجا رفت؟

هستر: رفت بخوابه. تو هم برو.

[هستر او را کنار می‌زند. وراج در کنار بقیه در خود جمع می‌شود.]

هستر:

هستر:

[کشیش بیرون می‌آید. او یک صلیب نئون بزرگ حمل می‌کند.]

هستر: امروز یک‌شنبه‌ست.

[کشیش بچه‌ها را می بیند.]

کشیش: وای خدایا!

هستر: امروز یک‌شنبه است... دیروز.... شنبه بود.

کشیش: یه دقیقه صبر کن.

[او صلیب را به دیواری تکیه می‌دهد.]»

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۵۷٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۹۹ صفحه

حجم

۵۷٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۹۹ صفحه

قیمت:
۲۱,۶۰۰
تومان