کتاب درخواست کار
معرفی کتاب درخواست کار
کتاب درخواست کار نوشتهٔ میشل ویناور و ترجمهٔ زیبا خادم حقیقت است. نشر بیدگل این نمایشنامهٔ معاصر فرانسوی را روانهٔ بازار کرده است. نسخه الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب درخواست کار
کتاب درخواست کار (La Demande d'Emploi) یک نمایشنامهٔ معاصر فرانسوی است که در سی قطعه نوشته شده است. چهار شخصیت این نمایشنامه بهمثابهٔ چهار ساز، دائماً بر صحنه حضور دارند. داستانهای نهفته در دل این نمایشنامه را بسیار ساده توصیف کردهاند. «فَژ» مردی پنجاهوچندساله است که شغل خود را از دست داده و حالا مسئول استخدام یک شرکت مسافرتی در حال مصاحبه با او است. رابطهٔ این مرد با همسرش که تحمل بیکاری او و پایینآمدن سطح زندگیشان را ندارد و دختر نوجوانش که ادعا میکند باردار است و با گرایش به جریانهای چپ در وقایع مهٔ ۱۹۶۸ میلادی شرکت میکند، در این اثر مطرح شده است. هر یک از این خطوط داستانی برگرفته از زندگی روزمره و بسیار پیشپاافتادهاند و بهتنهایی و در بهترین حالت، شاید توان تبدیلشدن به یک ملودرام یا یک نمایشنامهٔ خوشساخت را داشته باشند، اما قلم میشل ویناور با مونتاژ کلام و درهمریختن زمان و مکان، این روزمرگی را به رئالیسم خاصی تبدیل کرده است که ویژهٔ نگاه او است. «والَس» (مدیر بخش استخدام کارمندان عالیرتبهٔ شرکت سیبیتیاف)، «فَژ»، «لوئیز» (همسر فَژ) و «نَتَلی» (دختر نوجوان این زوج) شخصیتهای این اثرند که بیوقفه در صحنه حضور دارند. متن این نمایشنامه هیچ نقطهگذاری ندارد؛ این خود عاملی برای شدتبخشی به ابهامات است؛ همچنین این اثر پایان مشخصی ندارد. سرانجامِ وضعیت فروپاشی روانی فَژ مشخص نیست و استدلالها و برداشتهای متعددی میتوان کرد. سرانجامِ دیگر شخصیتها هم مشخص نیست؛ گویی میشل ویناور پایان را بهعمد به خود شما واگذار کرده است.
میدانیم که نمایشنامه متنی است که برای اجرا بر روی صحنه و یا هر مکان دیگری نوشته میشود. هر چند این قالب ادبی شباهتهایی به فیلمنامه، رمان و داستان دارد، شکل و فرم و رسانهای جداگانه و مستقل محسوب میشود. نخستین نمایشنامههای موجود از دوران باستان و یونان باقی ماندهاند. نمایشنامهها در ساختارها و شکلهای گوناگون نوشته میشوند، اما وجه اشتراک همهٔ آنها ارائهٔ نقشهٔ راهی به کارگردان و بازیگران برای اجرا است. بعضی از نمایشنامهها تنها برای خواندن نوشته میشوند؛ این دسته از متنهای نمایشی را کلوزِت (Closet) نامیدهاند. از مشهورترین نمایشنامهنویسهای غیرایرانی میتوان به «آیسخولوس»، «سوفوکل»، «اوریپید» (یونان باستان)، «شکسپیر»، «هارولد پینتر» (انگلستان)، «مولیر» (فرانسه)، «هنریک ایبسن» (نروژ)، «آگوست استریندبرگ» (سوئد)، «برتولت برشت» (آلمان)، «ساموئل بکت» (ایرلند) و «یوجین اونیل» (آمریکا) اشاره کرد. نام برخی از نمایشنامهنویسهای ایرانی نیز «بهرام بیضائی»، «عباس نعلبندیان»، «اکبر رادی»، «غلامحسین ساعدی»، «بهمن فُرسی»، «محسن یلفانی»، «نغمه ثمینی»، «محمد رضایی راد»، «محمد یعقوبی»، «محمد رحمانیان»، «علیرضا نادری» و «محمد چرمشیر» بوده است.
خواندن کتاب درخواست کار را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
این کتاب را به دوستداران ادبیات نمایشی معاصر فرانسه و قالب نمایشنامه پیشنهاد میکنیم.
درباره میشل ویناور
میشل ویناور، نمایشنامهنویس و دراماتورژ نامدار فرانسوی، در دههٔ ۱۹۵۰ میلادی نمایشنامهنویسی را آغاز کرد. از مشخصههای آثار میشل ویناور به مونتاژ کلام و شیوهٔ خاص او در دیالوگنویسی اشاره کردهاند که سبب تمایز او از بسیاری از نمایشنامهنویسان آن دوره شده است. او را در زمرهٔ نخستین نمایشنامهنویسان فرمگرای معاصر فرانسویِ پسا - بکت میدانند. نمایشنامههای «پرترۀ یک زن» و «درخواست کار» از آثار اوست.
درباره زیبا خادم حقیقت؛ مترجم اثر
زیبا خادم حقیقت در سال ۱۳۴۹ در تهران به دینا آمد. او لیسانس خود را از دانشکدۀ هنر گرفت و فوقلیسانس را از دانشکدۀ سینماوتئاتر (دانشگاه هنر تهران). او دانشجوی تئاتر دانشگاه رن 2 فرانسه بوده است. از میان آثار ادبیات نمایشی به ترجمۀ آثار مدرن فرانسوی پرداخته است. از جمله ترجمههای او «بارانداز غربی»، «یکشنبه/ زندگی خوب»، «دیگری باور دارم»، «پرترۀ یک زن» و «درخواست کار» را میتوان نام برد.
بخشی از کتاب درخواست کار
«بیست و پنج
نَتَلی: وقتی اون موقع که خزنده بودیم برکهها رو ترک کردیم
فَژ: یه شروع دوباره
والَس: اون هم بعد از اینکه اِنقدر طولانی تو آبنمک خوابیده بودین
نَتَلی: اتفاق مهمی بوده
لوئیز: اینجورهاهم نیست که کار جالبی باشه ولی میدونی حالم رو خیلیخیلی خوب میکنه عزیزم من دیگه اون آدم قبلی نیستم
نَتَلی: بالاخره یه روز باید این اتفاق میافتاد
فَژ: چی؟
نَتَلی: همین که قدم اول رو برداریم
والَس: کار ما با این حیرونی ارتباط داره این پوچی
نَتَلی: معلم جانورشناسیمون که اولش خیال میکردیم یه پیر دهاتیه آدم باحالیه میره تو قالب حیوونهایی که ازشون حرف میزنه
والَس: دو نفر پایهگذارهای شرکتمون در ابتدا این ایده رو داشتند که فروش هیچ حدومرزی نداره
لوئیز: اگه ماه بعد هنوز هیچی نشده بهم پاداش بدن اصلاً تعجب نمیکنم دیشب مدیر من رو تنهایی خواست تو دفترش
نَتَلی: دیروز که روی برونتوزور کار میکردیم اینجوری میکرد
فَژ: آه این کاملاً حیطهٔ فعالیت منه
والَس: جوانههای بشریت نوین اینجا هستند حتی نمیتونید تصورش رو بکنید ما چقدر آدم روانی دیدیم که تو همین دفتر اومدن و رفتن این پدیدهایه از صلحی ناشی میشه که دیگه زیادی طولانی شده
فَژ: راستش من فکر میکنم از پسش برمیآم
لوئیز: ژرمن همه چیز رو خوب برای اون دکتره توضیح داده خیلی آدم خوبیه عین نوجوونهاست حق ندارم اسمش رو بهت بگم
نَتَلی: این پیرهنه؟
فَژ: بیشتر شبیه لباسخوابه
والَس: مردم چیزی ندارند که بسیجشون کنه در نتیجه مجبورند مشکلاتشون رو توی نشیمنگاه بچپونند
لوئیز: نه گفته آره نه گفته نه اول معاینهاش میکنه بهش گفتم ما حتی مطمئن نیستیم حامله باشه
والَس: ایدهٔ ما اینه که یک جایگزینی برای جنگ ایجاد کنیم چرا تفریح نباید عامل بسیجکننده باشه؟
فَژ: من همسری دارم که من رو درک میکنه
نَتَلی: پاپا شیب دره رو خوب دنبال میکنه
فَژ: اونها من رو خُرد کردن
لوئیز: اصلاً دیگه نمیفهمیم کی میآد تو خونهمون و کی میره اتاقش شده محل رفتوآمد دیشب رفتم در اتاقش که بگم کمتر سروصدا کنن یکهو دیدم وسط یه میتینگ کمونیستی ایستادهام و اون گیتار الکترونیک وحشتناک اگه بدونی چی کشف کردم رفته از روی کلید آپارتمان نمیدونم چندتا زده تو که هیچی نمیگی من هم دارم دیوونه میشم دیگه اینجوری نمیشه
فَژ: برای دنبالکردن ذرات غبار فقط یه شعاع نور کافیه که با زاویه بهش تابیده شه بگو ببینم نَتَلی اِ وقتی صدات میکنم جواب بده
نَتَلی: چیه؟
فَژ: منم خودم شاکیام از نابرابری مالیاتی از تعویق ساخت بزرگراهها از مشکلاتی که بچههای کارگرها برای دستیابی به تحصیلات عالیه باهاشون درگیرن و از مشکلاتی که کاسبکارهای کوچیک برای ادامهٔ حیاتشون گرفتارشونن از تخریب لِه اَل از زشتی برجهای مرکز پاریس از اصراف از طفرهرفتن دولت تو زمینهٔ مسائل اتمی از تحویل هواپیماهای میراژ به لیبی
نَتَلی: پاپا همهٔ اونچه که میخواستی بهم بگی همین بود؟
فَژ: نه فقط این نیست
نَتَلی: خب زود باش بگو چون باید برم بیرون
فَژ: کجا داری میری؟
نَتَلی: میتینگ دارم
فَژ: بمون باید باهم حرف بزنیم
نَتَلی: آخه راجعبه چی؟
فَژ: خودت میفهمی
نَتَلی: نمیتونم
فَژ: این اعلامیههات وحشتناک بچهگانهان و میتونن برات گرون تموم بشن
نَتَلی: آره چاپشون برام گرون تموم شده»
حجم
۸۶٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۱۱۴ صفحه
حجم
۸۶٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۱۱۴ صفحه
نظرات کاربران
فژ: نه آقا هیچ دیپلمی ندارم من همه مدارک تحصیلیم رو از دل خود زندگی بیرون کشیدم. لذت بردم از خوندن این موسیقی انگار کلام سوار بر پیانو بالا و پایین میره
سبک نوشتنش رو دوست نداشتم آزار دهنده بود