کتاب زبردست/زیردست
معرفی کتاب زبردست/زیردست
کتاب زبردست/زیردست نوشتهٔ سوزان لوری پارکس و ترجمهٔ آراز بارسقیان است. انتشارات افراز این نمایشنامهٔ آمریکایی را منتشر کرده است.
درباره کتاب زبردست/زیردست
کتاب زبردست/زیردست (Topdog / Underdog) نمایشنامهای نوشتهٔ سوزان لوری پارکس است و در شش صحنه نگاشته شده است. «لینکولن» (زبردست) و «بوت» (معروف به سهکارتی) ( زیردست) شخصیتهای این نمایشنامه هستند.
نمایشنامه متنی است که برای اجرا بر روی صحنه و یا هر مکان دیگری نوشته میشود. هر چند این قالب ادبی شباهتهایی به فیلمنامه، رمان و داستان دارد، شکل و فرم و رسانهای جداگانه و مستقل محسوب میشود. نخستین نمایشنامههای موجود از دوران باستان و یونان باقی ماندهاند. نمایشنامهها در ساختارها و شکلهای گوناگون نوشته میشوند، اما وجه اشتراک همهٔ آنها ارائهٔ نقشهٔ راهی به کارگردان و بازیگران برای اجرا است. بعضی از نمایشنامهها تنها برای خواندن نوشته میشوند؛ این دسته از متنهای نمایشی را کلوزِت (Closet) نامیدهاند. از مشهورترین نمایشنامهنویسهای غیرایرانی میتوان به «آیسخولوس»، «سوفوکل»، «اوریپید» (یونان باستان)، «شکسپیر»، «هارولد پینتر» (انگلستان)، «مولیر» (فرانسه)، «هنریک ایبسن» (نروژ)، «آگوست استریندبرگ» (سوئد)، «برتولت برشت» (آلمان)، «ساموئل بکت» (ایرلند) و «یوجین اونیل» (آمریکا) اشاره کرد. نام برخی از نمایشنامهنویسهای ایرانی نیز «بهرام بیضائی»، «عباس نعلبندیان»، «اکبر رادی»، «غلامحسین ساعدی»، «بهمن فُرسی»، «محسن یلفانی»، «نغمه ثمینی»، «محمد رضایی راد»، «علیرضا نادری»، «محمد یعقوبی»، «محمد رحمانیان» و «محمد چرمشیر» بوده است.
خواندن کتاب زبردست/زیردست را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ادبیات نمایشی و علاقهمندان نمایشنامههای آمریکایی پیشنهاد میکنیم.
درباره سوزان لوری پارکس
سوزان لوری پارکس (یا «پارکز») در ۱۰ مهٔ ۱۹۶۳ به دنیا آمد. او یک فیلمنامهنویس، نمایشنامهنویس و رماننویس اهل ایالات متحدهٔ آمریکا است که برندهٔ جوایزی همچون کمکهزینهٔ گوگنهایم شده است؛ همچنین جایزهٔ پولیتزر را برای یک نمایشنامه در سال ۲۰۰۲ میلادی دریافت کرده است. نمایشنامهٔ «در خون» یکی از آثار اوست. کتاب «بالادست پاییندست» نیز از این نویسنده منتشر شده است.
بخشی از کتاب زبردست/زیردست
«بوت ـ آه سهکارت ـ اینجایی؟ نوچ. خوبه. مثل همیشه. ها ها ها ها ها!
تودهٔ بزرگ پولی از جیب بیرون میکشد. آرام، با احتیاط و زیر لب میشماردشان. با سلیقه پول را میپیچد و کش، دورش میبندد و دوباره در جیبش میگذارد. روی صندلیاش لم میدهد. بعد دوباره پول را درمیآورد و باز آن را میشمارد. اینبار سریع؛ مانند دزدی حرفهای.
لینکولن: لینک تو برنگشتی، تو برش گردوندی، تو خودتو برگردوندی، دوباره تو خط افتادی مرد، برگشتی به کار. رفتی تو بارِ لاکی و دیدی چطوری نگات میکنن؟ تا رفتی تو لاکی برات مشروب ریخت. و زنا. دیدی زنا چطوری نگات میکردن؟ همه رو مهمون کردی. لاکی رو هم مهمون کردی. سگ لعنتیاش رو هم مهمون کردی. اَه. زنا دورم جمع شده بودن و برام مشروب میریختن. اون احساس وحشی قدیمی دوباره اومد سراغم. از وقتی رفتم اونجا تا دراومدم بیشتر از تمام عمرم تو جیبم شماره تلفن داشتم. چون اون دوباره برگشته. بهتر از اون چیزی که قبلاً بود. اَه. اون مرد کیه؟ لینک، خودشه. برام مشروب بریزین و بذارین لمسشون کنم و بهشون قول بدم. سه تا از اون خوشگلا دورم جمع شده بودن و من اونجا بودم، دوباره اونجا بودم. و کوکی از فکرم رفت، خیلی عالی بود، خیلی عالی. چون اونا میدونستن من کارت میندازم. اونا منو با بچههای قدیمی دیده بودن یا اینکه از یه جایی شنیده بودن. لینک بوگندو! شنیده بودن یا اینکه قیافهٔ ناراحت یکی از بازندهها رو دیده بودن یا اینکه گریهٔ یکی از اون توریستای احمق رو دیده بودن و فهمیدن منم که تا آخرین پنی بردمشون، منم که همهٔ نگاهشون رو گرفتم. اونا میدونستن. اونا میدونستن.
بوت در اتاق دیده میشود. او تمام این مدت پشت پرده ایستاده بود. بیصدا طرف در میرود و آنجا میایستد.
لینکولن: و همهٔ اونا تو بارِ لاکی بودن. اَه. و منتظر آخرین کارتی بودن که باید مینداختم. امروز احمقای زیادی به تورم نخوردن، خوششانس نبودی لینک، اونا همگی منتظر بودن تا از در وارد بشم و بساط مشروب رو راه بندازن و موزیک بذارن و اجازه بدن پسرهایی که فقط بلدن یه کار معمولی با حقوق هفتگی داشته باشن اونجا جمع شن و یهجورایی لذت ببرن و جا رو برای خانما باز کنن تا اونا بتونن به لباسام دست بزنن و جادوم رو احساس کنن و مرد واقعی رو پیش خودشون تجسم کنن.»
حجم
۶۸٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۶
تعداد صفحهها
۱۲۹ صفحه
حجم
۶۸٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۶
تعداد صفحهها
۱۲۹ صفحه