دانلود و خرید کتاب عشق پرآزار النا فرانته ترجمه سارا عصاره
تصویر جلد کتاب عشق پرآزار

کتاب عشق پرآزار

نویسنده:النا فرانته
انتشارات:نشر نون
دسته‌بندی:
امتیاز:
۱.۵از ۱۱ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب عشق پرآزار

کتاب عشق پرآزار نوشتهٔ النا فرانته و ترجمهٔ سارا عصاره است. نشر نون این رمان را روانهٔ بازار کرده است.

درباره کتاب عشق پرآزار

کتاب عشق پرآزار رمانی است که در ۲۶ فصل نوشته شده است. این رمان نخستین‌بار در سال ۱۹۹۲ میلادی برابر با ۱۳۷۱ منتشر شد. این رمان، قصهٔ مادرها، دخترها و همین‌طور دروغ‌ها، عواطف و پیشینهٔ مشترکی است که آن‌ها را به هم پیوند می‌زند. «دلیا» پس از مرگ نابهنگام و اسرارآمیز مادرش، به امید یافتن حقیقت درمورد خانوادهٔ خود، به سفری اکتشافی در خیابان‌های پرآشوب و خفقان‌آور زادگاهش «ناپل» می‌رود. چند تماس تلفنی اسرارآمیز باعث می‌شوند او حقایقی عجیب و تشویش‌آور دربارهٔ روزهای پایانی زندگی مادرش بفهمد.

خواندن کتاب عشق پرآزار را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

خواندن این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی ایتالیا و قالب رمان پیشنهاد می‌کنیم.

درباره النا فرانته

گفته شده است که النا فرانته، نام مستعار نویسنده‌ای ایتالیایی است که به‌صورت ناشناس فعالیت می‌کند. آثار او که به زبان ایتالیایی نوشته شده‌اند، به زبان‌های گوناگونی ترجمه شده‌اند. النا فرانته با وجود شناخته‌شدن به‌عنوان رمان‌نویسی بین‌المللی، توانسته هویت خود را از زمان انتشار اولین رمانش در سال ۱۹۹۲ مخفی نگه دارد؛ البته حدس و گمان‌هایی دربارهٔ هویت واقعی او به وجود آمده که از اطلاعات موجود در مصاحبه‌هایش گرفته شده است. رمان «عشق پرآزار» اثر اوست.

بخشی از کتاب عشق پرآزار

«نه‌تنها قوی، لاغر، سریع، و مصمم بودم، بلکه دوست داشتم مطمئن باشم که آن‌طور هستم. ولی در آن وضعیت نمی‌دانم چه اتفاقی افتاد. شاید از خستگی بود، شاید از شوک چهار طاق باز دیدن درِ خانه بود که با آن دقت بسته بودم. شاید از دیدن خانه با چراغ‌های روشن و چمدان و کیف مادرم در آن نمای کامل دم درِ خانه مبهوت ماندم. یا شاید هم چیز دیگری بود. شاید از انزجاری بود که وقتی فهمیدم تصویر مرد مسن آن سوی شیشه‌های نقش اسلیمی آسانسور، برای لحظه‌ای برایم زیبایی وهم‌آلودی داشت، احساس کردم. به‌جای اینکه او را دنبال کنم، بی‌حرکت ماندم و سعی کردم تا تمامی جزئیاتش را به‌خاطر بسپارم، حتی بعد از اینکه آسانسور در مارپیچ پله‌ها ناپدید شد.

وقتی به خودم آمدم، احساس کردم که تحلیل رفته‌ام و غمگینم. به موقع خودم را به پنجره رساندم تا مرد را ببینم که در کوچه زیر نور چراغ‌ها دور می‌شد، با قدی راست، قدم‌هایی آرام، ولی محکم داشت. با بازوی کاملاً کشیده که کیسه را در دست راستش و آویزان کنارش نگه داشته بود و کف پلاستیک مشکی آن به پیاده‌رو می‌خورد. به سمت در برگشتم، می‌خواستم به سمت پله‌ها خیز بردارم، ولی متوجه شدم که همسایه، خانم دریزو، محتاطانه میان خط باریک نور عمودی که بین در و چهارچوب در باز شده بود، سر و کله‌اش پیدا شد.

لباس خواب بلند نخی و صورتی‌رنگی به تن داشت و با چهره‌ای دونیم‌شده از زنجیری که باید مانع ورود آدم‌های بدنیت می‌شد با خصومت به من نگاه می‌کرد. مطمئناً مدتی بود که آنجا بود و از پشت چشمی در دید می‌زد و استراق‌سمع می‌کرد.

با لحنی دعوایی پرسید: «چی شده؟ تمام طول شب داشتی بالا و پایین می‌کردی.» می‌خواستم با همان لحن دعوایی به او جواب دهم، ولی یادم آمد به مردی که مادرم او را ملاقات می‌کرد، اشاره کرده بود و به‌موقع به ذهنم رسید که اگر می‌خواهم بیشتر بدانم باید خودم را کنترل کنم. حالا مجبور بودم امیدوار باشم لحن خاله‌زنکی که بعدازظهر من را ناراحت کرده بود، حالا گپی مفصل، گفت‌وگو، و جبرانی برای آن پیرزن تنها شود که نمی‌دانست چطور شب‌ها را بگذراند.»

معرفی نویسنده
النا فرانته

اولین چیزی که باید در مورد النا فرانته دانست این است که او وجود خارجی ندارد. بله، این اسم مستعار است. اسم مستعار نویسنده‌ای ایتالیایی که دوست دارد در سایه بماند؛ نویسنده‌ای که در سال‌های اخیر آثار پرطرفدار و خواندنی‌اش به سرتاسر جهان سفر کرده‌اند و طرفداران بسیاری پیدا کرده‌اند.

zmoghani
۱۴۰۱/۱۲/۰۷

من از این سبک قلم اصلا خوشم نمیاد،داستان درنهایت جالب بود اما اگه برگردم به گذشته نمیخرمش! مبهم با داستانی متوسط!

سمیرا میرزایی
۱۴۰۲/۰۳/۰۸

داستان بی‌سروته. ترجمه فجیع😭💔 نصفه‌نیمه ولش کردم. حیف پول و وقت😶 البته من نسخه چاپی کتابو دارم، اینجا دیدمش داغ دلم تازه شد🥴

tr
۱۴۰۲/۰۱/۱۷

جالب نیس. سبک نوشتنش جالب نیس.

liliyoooom
۱۴۰۳/۰۸/۱۷

مترجم بخش هایی که شخصیت اصلی بین گذشته و آینده و حال رفت و آمد میکرد رو اصلا مشخص نکرده بود و من از یک دلیا ۴۰ ساله یهو به دلیا ۵ ساله می‌رسیدم که متوجه مرز این دو آدم

- بیشتر
atr.e.kaaaj
۱۴۰۳/۰۶/۲۳

خب باید بگم که ترجمه واقعا بد بود. یعنی واقعا بد، طوری که باعث شده خوانا نباشه و کل داستان بی‌معنی و بی‌مفهموم بشه. من فقط چون میخواستم همه‌ی آثار ترجمه‌شده‌ی النا فرانته رو خونده باشم باسماجت و البته تحمل

- بیشتر
خانه‌ها روح‌ها را در خود نگه نمی‌دارند، ولی نشانه‌های آخرین حرکت‌های زندگی را در خود دارند.
mt
هر افتتاحی در آن ساختمان‌ها درمقابل سر و صدای ترافیک و دریا خصمانه بسته می‌شد.
atr.e.kaaaj
آمالیا وجود داشت. من آمالیا بودم.
liliyoooom

حجم

۱۴۵٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۱۶۰ صفحه

حجم

۱۴۵٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۱۶۰ صفحه

قیمت:
۴۹,۰۰۰
۱۴,۷۰۰
۷۰%
تومان