دانلود و خرید کتاب صوتی لیلیان و موزه مزه ها
معرفی کتاب صوتی لیلیان و موزه مزه ها
کتاب صوتی لیلیان و موزه مزه ها نوشتهٔ اریکا بائورمایستر و ترجمهٔ فاطمه نظیری است. پروین دشتی گویندگی این کتاب صوتی را انجام داده و آوانامه آن را منتشر کرده است.
درباره کتاب صوتی لیلیان و موزه مزه ها
در کتاب صوتی لیلیان و موزه مزه ها همراه میشویم با شخصیتی به نام «لیلیان». لیلیان همیشه به پایان کلاس که میرسید، کمی غمگین میشد؛ البته از پیش انتظارش را میکشید؛ بااینحال اینبار احساس غم بیشتری میکرد. همیشه عاشق تدریس بود، دوست داشت معلمی باشد که با هر ادویه، خاطرهای را برای شاگردانش زنده کند یا قلبی را التیام ببخشد. از نگهداشتن دانش در ذهنش مثل نگهداشتن راز، لذت میبرد و آن راز این بود که بفهمد کدام هنرجو به کدامیک از این ۲ نیاز دارد. هنرجوها هم با یکدیگر آشنا میشدند و با لذت شروع به شناخت هم میکردند. او میدید که زندگیهایشان چطور به هم گره میخورد و کنار هم میمانند. اما پس لیلیان کِی باید دست از معلمی میکشید؟
شنیدن کتاب صوتی لیلیان و موزه مزه ها را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
شنیدن این کتاب صوتی را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر و قالب داستان پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب صوتی لیلیان و موزه مزه ها
«لیلیان چهارساله بود که پدرش آنها را ترک کرد و مادرش شوکه از این موضوع، مثل فکی که بهتدریج در آب فرومیرود، غرق کتاب خواندن شد. لیلیان فرورفتن و ناپدیدشدن مادرش را در اقیانوس افسردگی دیده بود و با وجود سنوسال کمش، به طور غریزی فهمید که باید خودش را نجات دهد و قدم در راهی گذاشت که اکنون آن را میزیست و مثل تماشاگری نشاسته بر ساحل، مادرش را غرق در اقیانوس مینگریست. در این زندگی جدید، چهره مادرش باوجوداینکه چشمها، بینی یا دهانش سر جایشان بودند، شبیه جلد کتاب شده بود. لیلیان خیلی زود متوجه شد که جلدهای کتاب هم مثل زبان چهره میتوانند خلقیات را بازگو کنند؛ چراکه مادرش کاملاً قرق کتابی میشد که در حال خواندنش بود و آنقدر در آن فرومیرفت تا شخصیت قهرمان بهسان عطری که ناگهان در هوا میپیچد، او را در برمیگرفت.
لیلیان هرگز مطمئن نبود که سر میز صبحانه چه کسی به او سلام میدهد با اینکه تنپوش، مو و پاها همیشه یکسان بودند. انگار هر بار بهجای مادرش جادوگری را میدید؛ اگرچه لیلیان هیچگاه مطمئن نبود جادوگران مختلفی که در جشنهای تولد میدید، به خانه بروند و هیکل چاق طبیعی داشته باشند که سه بچه و کارهای ناتمام روزمره دارند. تنها کاری که مادر لیلیان میکرد این بود که بعد از تمام کردن یک کتاب به سراغ بعدی میرفت. شیفتگی مادرش نسبت به کتابها سرگرمی کاملاً ساکتی هم نبود.
مدتها قبل از آنکه پدر لیلیان آنها را ترک کند و حتی مدتها قبل از آنکه لیلیان بفهمد که کلمات ورای آواهای پر از انحنا و متفاوتشان، معانی را هم در برمیگیرند، مادرش با صدای بلند برای او کتاب میخواند. البته او کتابهای مقوایی حاوی آن تصاویر ابتدایی و شعرهایی با قافیههای تکهجایی را انتخاب نمیکرد. تنها تعداد اندکی از آن کتابها بهعنوان هدیه به خانهشان وارد شده بود که مادر لیلیان همه را کنار گذاشته بود. همچنان که برایش کتاب میخواند به او میگفت: «لیلی وقتی وعده اصلی آماده هست و منتظرته، لازم نیست سیبزمینی بخوری.» تمام بخشهایی یک کتاب برای مادر لیلیان مثل جادو بود. اما بیشترین چیزی که او را مجذوب میکرد، خود کلمات بودند. مادر لیلیان عبارات بسیار زیبا و اشعار پیچیده را جمعآوری میکرد. توصیفاتی که روی صفحه کاغذ مانند موج به نرمی حرکت میکردند؛ مثل زمانی که مواد کیک را درون کیک پز میریزی؛ آن کلمات را بلند میخواند تا در هوا جریان بیابند. انگار اینگونه آنها را هم میشنید و هم میدید. مادرش میگفت: «اوه، لیلی، این یکی رو گوش کن. انگار رنگش سبزه. اینطوری فکر نمیکنی؟» و لیلیان که خیلی کوچکتر از آن بود که بفهمد کلمات رنگ ندارند و جنس افکار از صدا نیست، گوش میداد تا آن جا بهسرعت در برابرش ناپدید شود و آنوقت پیش خود فکر میکرد پس سبز این صدا رو میده.»
زمان
۶ ساعت و ۳۴ دقیقه
حجم
۵۴۶٫۰ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
زمان
۶ ساعت و ۳۴ دقیقه
حجم
۵۴۶٫۰ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
نظرات کاربران
کتاب در هر فصل زندگی افراد مختلفی را روایت می کند که در یک کلاس آشپزی حضور دارند بخش اول یعنی لیلیان که معلم کلاس است جالبترین روایت داستان را دارد بقیه فصول هم خوبه اما جادویی ترین بخش قسمت
کتاب بدی نیست به طور کلی ولی به عنوان یک کتابخوان و کتاب شنوی قهار، باید بگم اصلا از خوانش راضی نبودم و خیلی ریتم خسته کننده و یکنواختی داشت شکل خواندن شان برای من، و شنیدن رو بعد از مدت