کتاب دختر گمشده
معرفی کتاب دختر گمشده
کتاب دختر گمشده نوشته النا فرانته است و با ترجمه ابوالحسن حاتمی در انتشارات کتاب خورشید منتشر شده است. این کتاب با اجازه رسمی از نویسنده و ناشر در این انتشارات ترجمه و منتشر شده است.
درباره کتاب دختر گمشده
کتاب دختر گمشده از زبان لِدا روایت میشود او یک محقق دانشگاه است و از همسرش جدا شده است دو دختر به نامهای بیانکا و مارتا دارند. داستان با یک تصادف شروع میشود. لدا درحال رانندگی است و سوزشی در کمر و پهلویش احساس میکند و خاطرات دوری از کودکیاش در ذهنش میآید. چند ساعت بعد او در بیمارستان بیدار میشود و دوستانش دورش هستند. در ادامه لدا به گذشته بر میگردد و داستان زمانی را که دخترانش نزد پدرشان در تورنتو زندگی میکردند را مرور میکند. دورانی که سه سال بوده و در این مدت لدا فقط با دخترانش تلفنی حرف زده است.
مساله کتاب این است که لدا که بعد از رفتن دخترهایش نه تنها احساس بدی نداشته بلکه حس میکند میتواند به برنامهها و آرزوهای فراموش شده اش برسد و شروع به برنامهریزی برای کارهایش کرده است. مدتی بعد لدا تصمیم میگیرد سفر برود. در این سفر به کنار ساحل او با خانوادهای ناپلی آشنا میشود. خانوادهای شلوغ که درمیان آنها رابطه نینا و دختر کوچکش النا توجه لدا را جلب میکنند. مادر و دختر بسیار صمیمی هستند و از هم دور نمیشوند. لدا ساعتها روی صندلی مینشیند و با خودش درگیر است. او دچار عذاب وجدان است و نمیتواند احساساتش را مدیریت کند.
خواندن کتاب دختر گمشده را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام علاقهمندان به ادبیات داستانی پیشنهاد میکنیم.
درباره النا فرانته
النا فرانته که با نام مستعار فعالیت میکند، در سال ۱۹۴۳ در ناپل ایتالیا به دنیا آمد. او نویسنده و رماننویس ایتالیایی است که آثارش به زبانهای مختلف از جمله انگلیسی، فرانسه، آلمانی، هلندی، اسپانیایی و فارسی ترجمه شده است. فرانته در سال ۲۰۱۶ در فهرست صد نویسنده تأثیرگذار جهان از طرف مجله تایم ۱۰۰ انتخاب شد. در سال ۲۰۱۶ جایزه جهانی من بوکر را برای کتاب داستان کودک گمشده دریافت کرد. از میان آثار او میتوان به از دوست اعجوبه من و داستان یک نام جدید و روزی که رهایم کردی و دختر گمشده اشاره کرد.
بخشی از کتاب دختر گمشده
بدون درنظرگرفتن برنامه و نیازهای آنها، شروع به کار کردم. شبها همراه با شنیدن موسیقی مقالات دانشجویان را تصحیح میکردم، عصرها با فروبردن پنبه در گوش حسابی میخوابیدم، در روز یک وعده غذا میخوردم، آن هم در رستورانی زیر خانه. خیلی زود رفتار، خلقوخو و ظاهر جسمانیام تغییر یافت.
در دانشگاه دیگر جوانهای خیلی احمق یا خیلی باهوش مرا به سکوت وادار نمیکردند. همکاری که سالها همدیگر را میدیدیم و گاهی، به ندرت، با او میرفتم، یک شب تعجب کرد که کمتر حواسپرتی دارم و دست ودلبازتر شدهام. در عرض چند ماه بدنم به لاغری دوران جوانی بازگشت و احساس تعادل بیشتری کردم. به نظرم رسید که تفکرام قویتر و تصمیمهایم نیز سریعتر شدهاند. یک شب خودم را در آینه برانداز کردم. چهل وهفت سالم بود و تا چند ماه دیگر چهل وهشت ساله میشدم، ولی معجزهوار چند سال جوانتر به نظر میآمدم. نمیدانم از این بابت خوشحال شدم یا نه، ولی قطعا شگفتزدهام کرد. در چنین حالت شادکامی غریبی با رسیدن ماه ژوئن، میل مسافرت در من بیدار شد و تصمیم گرفتم با خاتمه امتحانات و گرفتاریهای اداری به کنار دریا بروم. به همین خاطر آپارتمان کوچک ارزانی را برای یک ماه، از نیمه دوم ژوئیه تا آخر اوت، در ساحلی بینظیر اجاره کردم. ولی عملا بیستوچهارم ژوئیه موفق به حرکت شدم.
سفر راحتی را با ماشینی پر آغاز کردم، بهخصوص پر از کتابهایی برای تدارک دوره درسی سال آینده. روز زیبایی بود، از پنجرههای باز هوای داغ عطرآگین به درون میآمد و احساس آزادی میکردم که ناگهان در بین راه، وقت بنزین زدن، دچار اضطراب شدم. درگذشته، همواره از دریا خوشم میآمد، ولی حداقل پانزده سالی بود که حمام آفتاب کلافهام میکرد و زود خسته میشدم. مطمئناً آپارتمان زشتی بود که چشماندازش از دریا تنها تکه آبی دوردست از میان ساختمانهای کهنه بود. حتماً از شدت گرما و سروصدای موسیقی کافهای شبانه نمیتوانستم چشم برهم بگذارم. با این افکار بقیه راه را طی کردم، آن هم با کمی بدخلقی و فکر ازدستدادن خانه خودم که بهراحتی تمام تابستان را میتوانستم در سکوت مجتمع مسکونی و در زیر تهویه مطبوع کار کنم.
حجم
۱٫۳ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۱۷۸ صفحه
حجم
۱٫۳ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۱۷۸ صفحه
نظرات کاربران
این کتاب چندتا ترجمه مختلف داره ولی این از همه روان تر و منطبق با متن اصلی بود ،کپی رایت هم داره از ناشر ایتالیایی
من عاشق قلم النا فرانته ام، تشویش درونی آدم ها را خوب می نویسه
پی دی اف آخه؟!
من کتاب دختر پنهان از نشر نون رو خریدم امابه قدری ترجمهش وحشتناک بود که نتونستم حتی یک فصل ازش بخونم و خب شانس آوردم که دختر گمشده در بینهایت بود و این ترجمه رو خوندم. هم خیلی روان و
من عاشق قلم #النا_فرانته هستم تشویش درونی آدمهای داستانش خیلی خوب و جذاب مینویسه. . داستان #دختر_گمشده درباره زنی به اسم لدا هست که از همسرش جدا شده و دو تا دخترش هم کانادا زندگی میکنند و لدا نه تنها حس
قلم نویسنده در بیان حالات دروتی یک زن در خشم وقهر وغصب ودوست داشتن بسیار تواناست. حالات یک مادر را که خواهان پیشرفت اجتماعی وعلمی وشغلی است خوب روایت کرده نمای کلی کتاب با فرهنگ ایرانی اصلا سازگار نیست وممکن است
تعریف کردن درست جریاناتی که علتش را نمیدانیم مشکل است.
اگه دنبال یه کتاب هیجان انگیز و آموزنده هستین سراغ این کتاب نرید ترویج خیانت ترویج خود شیفتگی و غرور و ... خیلی چیزای دیگه این کتاب به نظرم یه داستان بی سر و ته داشت که هدف خاصی جز
خیلی خیلی بد بود افتضاح اصلا وقت ندارید برای خواندنش
توصیه نمیکنم