دانلود و خرید کتاب مامای آلمانی مندی روبوتام ترجمه مهسا قنبری
تصویر جلد کتاب مامای آلمانی

کتاب مامای آلمانی

انتشارات:نشر ترنگ
امتیاز:
۳.۸از ۹ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب مامای آلمانی

کتاب مامای آلمانی نوشته مندی روبوتام است و با ترجمه مهسا قنبری در نشر ترنگ منتشر شده است. این کتاب داستان عشق‌های ممنوعه و تصمیمات ناممکن است.

درباره کتاب مامای آلمانی

داستان در آلمان سال ۱۹۴۴ و دوران جنگ جهانی دوم روایت می‌شود. آنکه هاف یک ماما است. او از اردوگاه‌های کار اجباری برای خدمت به خود پیشوا برده شده است و قرار است به عنوان ماما در یکی از حلقه‌های نزدیک هیتلر منصوب شود. او می‌داند اگر امتناع کند، خانواده‌اش خواهند مرد.

آنکه که بین وظیفه‌اش به‌عنوان مراقب و نفرتش از رژیم نازی اسیر شده است، وارد زندگی‌ای می‌شود که هرگز فکر نمی‌کرده درگیرش شود. او متوجه می‌شود که بسیاری از کسانی که در آن منطقه‌اند به اندازه او گرفتار شده‌اند. در همین زمان او عاشق مردی می‌شود که دنیای او را پیچیده‌تر می‌کند. 

خیلی زود، این زوج با یک تصمیم غیرممکن روبه‌رو می‌شوند که عواقب آن می‌تواند مرگبار باشد. آیا عشق ممنوعه آنها می‌تواند از وحشت جنگ جان سالم به در ببرد؟ 

خواندن کتاب مامای آلمانی را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به تمام علاقه‌مندان به ادبیات داستانی جهان پیشنهاد می‌کنیم

بخشی از کتاب مامای آلمانی

من بلافاصله کنارش رفتم، با تودهٔ لباس‌های کهنه و کاغذهایی که مخفی کرده بودیم و یک سطل آب که قبل از منع تردد به‌زحمت از چاه کشیده شده بود. او مبتلا به‌نوعی هذیان‌گویی شده بود که معمولاً در موارد ابتلا به حصبه دیده می‌شد. نام شوهرش – که احتمالاً مدت‌ها قبل در اردوگاه دیگری مرده بود – چندین بار بر روی لب‌های خشکش جاری شد، همان‌طور به تشک نازک تختخواب می‌کوبید که باعث شد پایه‌های چوبی تخت غژغژ کنند.

درحالی‌که چشمانش باز و بسته می‌شد نام او را مرتباً نجوا می‌کردم تا نگاهش را جلب کنم: «ایرنا، ایرنا.»

برخلاف زنانی که در بیمارستان برلین زایمان می‌کردند، مادران در اردوگاه اغلب در اثر زایمان به رؤیای جهان دیگری می‌رفتند، خودشان را به مکان دیگری به کاخی خیالی، می‌بردند. به تصور من، این راهی برای جلوگیری از این واقعیت بود که کودکان خود را به این دنیای وحشتناک می‌آوردند، به‌خاطر همین آشیانهٔ ایدئالی در رؤیاهای‌شان می‌ساختند که زندگی نتوانسته برای‌شان فراهم کند. درست شبیه زایمان‌های سوم، این یکی هم به‌سرعت پیش رفت. بعد از چندین ساعت مداوم درد کشیدن، انقباض‌ها یکی پس از دیگری، به‌سرعت افزایش یافتند. رزا فوراً کنارم آمد، از نیمهٔ خوابش برخاسته بود. آتش ناچیزی برافروخت و مقداری آب را به جوش آورد، در این حین زن دیگری چراغ نفتی را آورد، سوخت برای چنین مواردی ذخیره می‌شد. علاوه بر ایمان به مادر طبیعت، این همهٔ چیزی بود که ما داشتیم.

انقباض‌ها بسیار شدید شده بودند و کیسهٔ آب در لحظهٔ حساسی پاره شد – مقدار رقت‌انگیز و ناچیزی بود – اما ایرنا مقاومت می‌کرد، در هر سناریوِ دیگری، بدن چاره‌ای نداشت که بیرون راندنِ طبیعی طاقت‌فرسا و بی‌امان را تحمل کند. زنان در اولین بارداری‌شان اغلب نگران‌اند که آیا می‌فهمند چه زمانی وقت زاییدن است و ما به‌عنوان ماما فقط می‌توانیم به آن‌ها اطمینان دهیم که خودتان می‌فهمید، آن زمان قدرتی درونی و بی‌همتا، موجی عظیم را برای همسو شدن و بیرون راندن – به‌جای جنگیدن – پدید می‌آورد. بااین‌حال ایرنا، برای جانش به کودک خود محتاج بود، به زیرانداز نگاه کردم. باریکه‌ای از خون مخاطی دیده شد. نشانه‌ای بود که بدن بیش‌ازحد مشتاق و آماده برای رها ساختن بود. فقط ارادهٔ آهنین یک مادر، مدخل را بسته نگه داشته‌بود.

سرانجام، پس از چندین انقباض شدید، رحم ایرنا فائق آمد؛ یک نالهٔ ابتدایی شنیده شد و با کمک نور چراغ دیدم که کودک در راه بود، سر آن پسر یا دختر هنوز مشاهده نمی‌شد اما شکلی مشخص در پس پوست نازک و تقریباً شفاف ایرنا داشت. ایرنا بدنش را گهواره کرد. سرش را به‌سختی حرکت داد، با تلاشی ناامیدانه دستانش را به‌سمت مهبلش تکان می‌داد تا کودک برگردد، نفس‌زنان و نجواکنان گفت: «نه هنوز نه عزیزم، آرام باش.» رُزا بالای سر ایرنا بود و به او قوت قلب می‌داد و جرعه‌ای از تمیزترین آبی که توانستیم بیابیم را به او می‌داد و من با چراغ پایین پاهایش ماندم.

....
۱۴۰۲/۰۹/۱۸

داستانی تلخ از جنگ.

هر مادری، اگر ناتوان یا بیهوش نباشد، همین‌طور بیهوده التماس می‌کند. این واکنش یک مادر بود: فدا کردن زندگی خود برای نجات جان تازه‌ای.
کاربر ۳۴۷۰۷۰۶
ما عادت داشتیم که احساسات را برای مواقع نتیجه‌بخش بروز دهیم؛ خشم باعث هدر رفتن انرژی می‌شود، اما رنجش، هشیاری و سازش می‌زاید و زندگی‌ها را نجات می‌دهد.
کاربر ۳۴۷۰۷۰۶
همهٔ ما نفس خود را برای ایرنا حبس کردیم، صحنه‌ای که بارها شاهد آن بودیم، اما هرگز از اینکه آن را غیرواقعی و سورئال احساس کنیم، دست برنداشتیم؛ مادری که مجبور است برای جان کودکش التماس کند.
کاربر ۳۴۷۰۷۰۶

حجم

۳۱۵٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۴۲۳ صفحه

حجم

۳۱۵٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۴۲۳ صفحه

قیمت:
۴۰,۰۰۰
تومان