کتاب روزی که رهایم کردی
معرفی کتاب روزی که رهایم کردی
کتاب روزی که رهایم کردی نوشتهٔ النا فرانته و ترجمهٔ شیرین معتمدی است و نشر نون آن را منتشر کرده است.
درباره کتاب روزی که رهایم کردی
روزی که رهایم کردی روایت تلخ طردشدگی زنی است که میتواند شبیه هریک از ما باشد. زن که با شوک ناگهانی رفتن مرد مواجه شده، متوجه میشود که چقدر موجود ضعیفی بوده و چطور حتی از پس بازکردن یک قفل نیز نتوانسته بود برآید. کتاب با زبانی ساده و از زبان اولشخص با رویکردی روانشناسانه نوشته شده است.
مونولوگهای این زن در قسمتهایی از کتاب بسیار رنجآور و آنقدر ملموس است که خواننده ممکن است حس کند دارد برای خودش دل میسوزاند.
نویسندهٔ این کتاب بهخوبی توانسته زنی را به تصویر بکشد که سالها خودش را نادیده گرفته و حالا به همین دلیل، تبدیل به یک زن معمولی شده که نهتنها از رویاهایش فاصله گرفته بلکه مورد سرزنش فرزندانش نیز هست. نکتهٔ جالب توجه این است که او از دوران کودکیاش، زن همسایهای را به خاطر دارد که همسرش او را ترک کرده و آن زن تبدیل به موجودی بیچاره شده بود که حتی اسمش را از خاطر برده بود. در تمام آن دوران، دخترک با خود عهد میبندد که شبیه آن زن نشود. اما حالا ما داستان روزهای تلخ همان دخترک را میخوانیم که بزرگ شده و درست شبیه همان زن شده است؛ کسی که به نوشتن علاقه داشت؛ اما بهخاطر بودن کنار همسرش، از این علاقه صرف نظر کرد و آنقدر درگیر روزمرگی شد که همسرش او را نخواست.
خواندن کتاب روزی که رهایم کردی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران داستانهای خارجی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از النا فرانته
«النا فرانته نام مستعار نویسندهای ایتالیایی است که در ناپل به دنیا آمده و هیچکس از هویت واقعیاش مطلع نیست، چراکه او اعتقاد دارد: «هر کتابی فقط تا وقتی نوشته شود به نویسنده نیاز دارد.» بر اساس تحقیقات مارکو سانتاگا، رماننویس، روانشناس و استاد دانشگاه پیزا، این نام مستعار باید متعلق به مارچلا مارمو، استاد ناپلی دانشگاه پیزا، باشد که در سالهای ۱۹۶۴ تا ۱۹۶۶ در این دانشگاه مشغول به کار بوده اما مارمو و ناشر آثار فرانته این ادعا را رد کردهاند. کتابهای او به زبانهای بسیاری ترجمه شده است. نام النا فرانته در سال ۲۰۱۶ در فهرست ۱۰۰ شخصیت تأثیرگذار در مجلهٔ تایم آمده است.
او نزدیک به ده کتاب نوشته که چهارگانهٔ ناپلیها مشهورترین آنها است. از دو رمان او اقتباس سینمایی شده (ازجمله، روزی که رهایم کردی)؛ فرانته برای این کتاب جزو نامزدهای نهایی جایزهٔ ویارجو (Premio Viareggio ــ از جوایز ادبی معتبر ایتالیا) بوده است. او همچنین نامزد جایزهٔ بوکر و برندهٔ مدال طلای جایزهٔ IPPY Independent Publisher Book Award، جایزهٔ ناشر مستقل نیز شده است.»
بخشی از کتاب روزی که رهایم کردی
«یک هفته گذشت و شوهرم نهتنها سر تصمیمش ماند، بلکه با نوعی منطق بیرحمانه مجدداً تأکیدش کرد.
اوایل، روزی یک بار به خانه میآمد، همیشه سر یک ساعت، حدود چهار بعدازظهر. خودش را با دو تا بچه مشغول میکرد، با جانی حرف میزد، با ایلاریا بازی میکرد، گاهی سه تایی بیرون میرفتند، همراه اُتو سگ گرگیمان، سگی آرام و بیسروصدا، او را به پارک میبردند تا پی تکهچوبی یا توپ تنیس بدود.
من وانمود میکردم تو آشپزخانه مشغولم، اما با تشویش منتظر بودم تا ماریو سراغم بیاید و برایم روشن کند چه قصدی دارد، آیا آشفتگیای را که در ذهنش کشف کرده بود حل کرده است یا نه. دیر یا زود میآمد، اما با اکراه، با بیقراریای که هر بار آشکارتر میشد، در برابرش مقاومت میکردم، بر اساس استراتژیای که طی شبها چشم روی هم نگذاشتن به ذهنم رسیده بود، صحنهآرایی آسایش زندگی خانگی، صداهای ملموس، ملایمتی نمایشی و حتی به همراه چند شوخی شاد. ماریو بهمخالفت سر تکان میداد، میگفت من خیلی خوبم. جلو میرفتم، بغلش میکردم، میخواستم ببوسمش. عقب میکشید. آمده بود ــ تأکید کرد ــ تا فقط با من حرف بزند: میخواست به من بفهماند پانزده سال با چه آدمی زندگی کرده بودم. برای همین، برایم از خاطرات بیرحمانهٔ کودکی، چیزهای وحشتناکی از نوجوانی، از خلافکاریهای آزاردهندهٔ سالهای اول جوانیاش تعریف میکرد. میخواست فقط از خودش بد بگوید، و هر طوری جوابش را میدادم تا مانع این شیدایی خود ـ تحقیر کردن بشوم قانع نمیشد، میخواست به هر قیمتی او را طوری ببینم که میگفت هست: یک آدم بهدردنخور، فاقد ادراک واقعی، میانمایه، حتی بیهدف در کارش.»
حجم
۱۹۶٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۲۴۰ صفحه
حجم
۱۹۶٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۲۴۰ صفحه
نظرات کاربران
یکی از بهترین کتابهایی که در مورد شکست عشقی خوندم. کل کتاب از ذهن یک نفر روایت میشه، زنی که شوهرش بهش خیانت کرده و با دو تا بچه رهاش کرده، حالا این زن که خودشو، زندگیشو و در واقع همه
عالی بود در کل آثار این نویسنده خوبن من ک طرفدارش هستم
ب نظرم ی جاهایی اغراق شده بود ک من اینو نمیپسندیدم
-ترجمه خوب بود، -موضوع کتاب هم خوب بود؛ولی نویسنده نتونسته بود خوب ادامه بده. -بنظرم جدا شدن از همسر و کسی که خیلی دوسش داری ممکنه خیلی دردناک و غیر قابل باور باشه ولی عکس العمل های الگا بنظرم خیلی
یکی از آزاردهنده ترین کتابهایی بود که خوندم،نسبت به موضوع کتاب که درمورد فروپاشی روانی زنی بود که شوهرش ترکش کرده ،بیش از حد تاریک بود
واقعیت این هست که به نظر من یک مادر در سخت ترین شرایط زندگی هم در برابر بچه ها سعی میکند قدرتمند و قوی جلوه کند، در بخشهای زیادی نسبت به نوشخوارهای فکری اغراق شده توسط شخصیت اصلی و رفتارهایی
موضوع کتابو دوست داشتم. شروعش خیلی قشنگ بود پایانشم خوب بود فقط اواسط کتاب خسته کننده بود من دوست داشتم از تغییرات روحی و چیزی که حس کرده،چیزایی که روشن کننده ی راهشه بیشتر بگه که نگفت.
. کتاب داستان زنی است که رویای نویسندگی داشته اما بعد ازدواج سرگرم بزرگ شدن فرزندانش و شوهرش و غرق در زندگی معمولی و روزمره اش شده و به یکباره همسرش به خاطر یک زن دیگر اون ترک می کنه و
این کتاب رو اتفاقی یکی بهم تو خیابون داد و الان دام میخواد طرف رو پیدا کنم و کلی ازش تشکر کنم وقتی که میخوندمش از این دنیا جدا شدم با اینکه داستانش ساده و کمی هم تکراری بود یه چیزی
نشرنون مثل همیشه لذت خوندن یک کتاب خوب رو به مخاطبش هدیه میده 🥰کتابی روان و عمیق از ویران شدن یک زن تا شروعی دوباره برای ادامه زندگی...