کتاب دختر پنهانم
معرفی کتاب دختر پنهانم
کتاب دختر پنهانم نوشتهٔ النا فرانته و ترجمهٔ سارا عصاره است و نشر نون آن را منتشر کرده است. داستان این کتاب دربارهٔ دغدغهها، رنجها و دیدگاههای زنی است که در حسرت یک زندگی ایدئال است. او برای استراحت به ساحلی دور در ایتالیا رفته و ماجراهای زندگیاش را واکاوی میکند.
درباره کتاب دختر پنهانم
کتاب دختر پنهانم که نخستین بار در سال ۲۰۰۸ از زبان ایتالیایی به انگلیسی ترجمه شد، نامزد دریافت جایزهٔ بوکر بود. النا فرانته یکی از معروفترین نویسندگان معاصر ایتالیایی در جهان است که آثارش در تیراژهای میلیونی منتشر میشوند.
داستان دختر پنهانم از زبان لدا شخصیت اول داستان در ۲۵ بخش روایت میشود. فرانته در این کتاب دست خوانندهٔ خود را میگیرد و او را روی مینهای احساسات میبرد. خواننده هم گاهی برای لدا دلسوزی میکند و گاهی نسبت به او منطقی است. لدا که در میانسالی به سر میبرد، برای جداشدن از دغدغههای فکری، تصمیم میگیرد مدتی در یک ساحل دور استراحت کند. او دو دختر دارد که او را رها کردهاند و به کانادا پیش پدرشان رفتهاند. این موضوعْ هستهٔ اصلی این داستان محسوب میشود.
خواندن کتاب دختر پنهانم را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران داستانهای خارجی پیشنهاد میکنیم.
درباره النا فرانته
گفته شده است که النا فرانته، نام مستعار نویسندهای ایتالیایی است که بهصورت ناشناس فعالیت میکند. آثار او که به زبان ایتالیایی نوشته شدهاند، به زبانهای گوناگونی ترجمه شدهاند. النا فرانته با وجود شناختهشدن بهعنوان رماننویسی بینالمللی، توانسته هویت خود را از زمان انتشار اولین رمانش در سال ۱۹۹۲ مخفی نگه دارد؛ البته حدس و گمانهایی دربارهٔ هویت واقعی او به وجود آمده که از اطلاعات موجود در مصاحبههایش گرفته شده است. رمان «عشق پرآزار» اثر اوست.
بخشی از کتاب دختر پنهانم
«وقتی دخترهایم به تورنتو نقلمکان کردند، جاییکه پدرشان سالها بود زندگی و کار میکرد، خجالتزده و متعجب شدم. وقتی متوجه شدم نه تنها اصلاً ناراحت نبودم بلکه احساس سبکی هم میکردم. انگار که دقیقاً همانموقع آنها را به دنیا آورده باشم. برای اولینبار در طی تقریباً بیستوپنج سال دیگر این نگرانی را که باید از آنها مراقبت کنم احساس نکردم. خانه مرتب ماند مثل اینکه هیچکس در آن ساکن نباشد. دیگر نگران خرید برای خانه و شستن لباسها نبودم. زنی که سالها در کارهای خانه به من کمک میکرد، کاری با حقوقی بهتر پیدا کرد و من این نیاز را احساس نکردم که کسی را بهجای او بیاورم.
تنها وظیفهای که نسبت به دخترها داشتم این بود که یکبار در روز به آنها تلفن کنم و ببینم حالشان چهطور است و چهکار میکنند. پشت تلفن طوری با من صحبت میکردند که انگار محل زندگی مستقلی برای خودشان فراهم کردهاند. در حقیقت با پدرشان زندگی میکردند. عادت کرده بودیم که خودمان را جدا کنیم حتی در کلمات. طوری با من حرف میزدند مثل اینکه پدرشان وجود نداشت. در پاسخ به سؤالهای من به اینکه زندگیشان چهطور پیش میرود یا با شادی زودگذری جواب میدادند یا با بداخلاقی و پر از مکثهای آزاردهنده و یا با لحنی ساختگی که وقتی همراه با دوستانشان بودند به خود میگرفتند. آنها هم اغلب با من تماس میگرفتند، بهخصوص بیانکا که رابطة پرتوقع آمرانهای با من داشت. البته فقط برای اینکه بدانند آیا کفشهای آبی با دامن نارنجی جور درمیآید؟ آیا میتوانستم چند برگهای را که در کتابی گذاشته بودند پیدا کنم و آنها را فوراً برایشان بفرستم؟ که آیا هنوز در دسترس بودم تا با وجود قارههای متفاوت و آسمان بزرگی که ما را از هم جدا میکرد عصبانیتها و ناراحتیهایشان را سر من خالی کنند؟! تلفنهایشان تقریباً همیشه باعجله بود و گاهیاوقات مثل یک فیلم سینمایی بهنظرم تصنعی میآمدند.»
حجم
۱۳۵٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۱۶۶ صفحه
حجم
۱۳۵٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۱۶۶ صفحه
نظرات کاربران
همیشه برام سواله النا فرانته چطوری میتونه از همون اول انقدر مخاطبو جذب خودش کنه؟ چطوری میتونه با ساده ترین و روان ترین داستانها به قلب و اعماق ذهن نفوذ و رسوخ کنه؟ همیشه دلم میخواد بدونم چطوری این قابلیتو داره که
باید خودتون رو برای شنیدن داستان زنی که دائما خودش رو قضاوت میکنه و بین خاطراتش و زمان حال معلقه آماده کنید. این کتاب به احساسات مادری از جنبه ای که کمتر به اون پرداخته شده نگاه میکنه. همیشه به
دومین کتابِ النا فرانته ست که میخونم و معتقدم یکی از کتاب هایی بود ک در جای درستش خوندمش؛نگرانی ها،ترس ها،حس فشار و بلندپروازی های راوی رو حس میکردم.هر زنی در برهه ایی از زندگیش این چالش ها رو سپری
موضوعی همیشگی که کمتر بهش پرداخته شده. شاید چون مادرها همیشه نماد صبر، مقاومت، از خودگذشتگی و... بودن و هرکسی نخواد تا این حد تابو شکن باشه.!
سرشار از توصیف ارتباطات بی قید و شرط و البته تاسف برانگیز. شاید موجب بشه که عده ای انتهای قصه این درخواست های بی قید و شرط یا مثلاً ازاد را کمی درک کنند. که به نظر من فقط آرامش و اعتماد
در واقع چون کمتر از یک ستاره نمیتونستم ثبت کنم همین یک ستاره رو هم دادم چون کتاب دختر پنهان از نشر نون رو خریدم امابه قدری ترجمهش وحشتناک بود که نتونستم حتی یک فصل ازش بخونم و خب شانس
با اینکه کتاب نثر روانی داشت و خوشخوان بود اما محتواش برای من یه جورایی ناراحت کننده بود. ***حاوی اسپویل *** رفتارهای لِدا، راوی داستان، خوشایند نبود.(جایی که عروسک رو برداشت به خصوص) از طرفی ترس از مادر شدن و اینکه من چه
خیلی دلم میخواست این کتاب رو بخونم . اما ترجمه انقدر افتتاح بود که چند فصل خوندم نتونستم ادامه بدم
داستان ساده و اما جذابی بود که ارزش یک بار خواندن را دارد .
خیلی جذاب بود به معنی واقعی کلمه جذب میکرد و منظورم از حراب خوب نیست، احساسات شخصیت اصلی برای خانم ها ملموس تره و در کل توصیفات خوبی داره اما داستان کلی رو دوست نداشتم