دانلود و خرید کتاب نام ناپذیر ساموئل بکت ترجمه سهیل سُمّی

معرفی کتاب نام ناپذیر

ساموئل بارکْلی بِکت ( 1989- ۱۹06)، نویسنده ایرلندی برنده نوبل ادبیات است. در بخشی از کتاب می‌خوانیم: «حالا کجا؟ حالا کی؟ حالا کِی؟ بی‌‌هیچ چند و چونی. من می‌گویم، من. بی‌‌هیچ باوری. سؤا‌ل‌‌ها، فرضیه‌‌ها، از این جور اسم‌ها رویشان بگذارید. ادامه بدهید، ادامه دادن، بگویید ادامه، بگویید دادن، یعنی ممکن است یک روز رو به عقب ادامه یابد، که یک روز در داخل بمانم، در داخل، به جای آن‌که بروم بیرون، مثل گذشته، بیرون برای آن‌که روز و شب را تا حد امکان در جایی دور سپری کنم، دور نبود. شاید به همین شکل شروع شد. فکر می‌کنید دارید استراحت می‌‌کنید، بهتر این است که به وقتش عمل کنید، یا حتا بدون هیچ دلیلی عمل کنید، آن وقت خیلی زود متوجه می‌شوید که دیگر توانی برایتان نمانده تا دوباره عمل کنید. مهم نیست که آن ماجرا چطور اتفاق افتاد. آن می‌گوید، آن، بی‌‌آن‌که معلوم باشد کدام آن. شاید هم فقط به مسئله‌‌ای قدیمی تن داده باشم. اما هیچ کاری نکردم. به نظرم دارم حرف می‌زنم، من نیستم، در باره خودم، در باره خودم نیست. این هم چند اشاره کلی برای شروع کار. چه کنم، چه خواهم کرد، چه باید بکنم، با وضعیتی که دارم، چطور پیش بروم؟ با شک‌‌انگیزی محض و ساده؟ یا با ردّ و تأییدهایی که به محض بیان شدن بی‌‌اعتبار می‌‌شوند، یا شاید دیر یا زود بی‌‌اعتبار شوند؟ به مفهومی کلی. حتما تغییرهای دیگری هم در راه است. وگرنه همه‌‌چیز به کلی ناامیدکننده خواهد شد. همه چیز به کلی ناامیدکننده است. قبل از این‌که ادامه بدهم، ادامه بدهم و پیش‌تر بروم، باید بگویم که کلمه شک انگیزی را بی‌‌آن‌که معنایش را بدانم به زبان می‌آورم. یعنی ممکن است کسی در قضاوت مردد باشد و تردیدش عامدانه باشد؟ نمی‌‌دانم. در باره بله‌‌ها و خیرها قضیه فرق می‌‌کند، در ادامه، دوباره در ذهنم زنده می‌‌شوند، و به یاد می‌‌آورم که چطور، مثل پرنده‌‌ها، بدون استثنا، به همه آن‌ها گند بزنم. اگر در وضعیت من بتوان به چیزی گفت واقعیت، انگار واقعیت این است که نه ‌تنها مجبور خواهم شد از چیزهایی حرف بزنم که نمی‌‌توانم در باره‌‌شان حرف بزنم، بلکه، مسئله‌‌ای که حتا جالب‌تر است، بلکه حتا، که در صورت امکان حتا جالب‌تر است، این است که مجبور خواهم شد، یادم رفت، مهم نیست. و با این همه، مجبورم حرف بزنم. هرگز سکوت نخواهم کرد. هرگز».
معرفی نویسنده
عکس ساموئل بکت
ساموئل بکت

ساموئل بکت رمان‌نویس، نمایش‌‌نامه‌نویس، شاعر، کارگردان تئاتر و مترجم ایرلندی است. بکت به عنوان یکی از برجسته‌ترین چهره‌های تئاتر ابزورد شناخته می‌شود. او در سال ۱۹۶۹ به جایزه‌ی نوبل ادبیات دست‌یافت.

Omid r kh
۱۳۹۶/۰۱/۰۹

این ترجمه خوب نیست، ولی کلیت کتاب عالیه، یکی از متفاوت ترین ها و بهترین های دنیا بکته، همین محتوارو از نشر چشمه با عنوان ننامیدنی با ترجمه ی مهدی نوید تهیه کنید، که نقد و تعلیقات هم ضمیمش هست.

منبع اين صدا منم، وجودم را آکنده می‌کند، در برابر ديوارهای دورتادورم هياهو به راه می‌اندازد، صدای من نيست، نمی‌توانم ساکتش کنم، نمی‌توانم مانعش بشوم، مانع از اين‌که پاره پاره‌ام کند، عذابم بدهد، به من هجوم بياورد. متعلق به من نيست، من صدايی ندارم، صدا ندارم و بايد حرف بزنم، اين تنها چيزی است که می‌دانم. بايد در مسيری دايره‌مانند بچرخم، بايد در اين باب حرف بزنم، با همين صدايی که متعلق به من نيست، اما فقط ممکن است صدای من باشد، چون جز من کسی اين‌جا نيست، يا اگر هم هست، اگر کسی هست که اين صدای اوست، تا اين لحظه به من نزديک نشده است.
saaye
می‌گويند هرجاکه آدم‌ها باشند، چيزها هم خواهند بود. آيا اين به آن معناست که وقتی اولی را قبول می‌کنيد، بايد دومی را هم قبول کنيد؟ زمان مشخص خواهد کرد.
Leopold_Bloom
من جز زندگی کردن، چه می‌کنم، شکلی از زندگی، تنها شکل ممکن، اين همان ترکيب است. يا با اثبات پوچ وجودم، مسئله پوچ قادر نبودن.
پویا پانا
حقيقت دارد که آدم تا وقتی داشته‌های ارزشمندش را از دست ندهد، آن‌ها را نمی‌شناسد، و شايد داشته‌های ديگری هم دارم که تا دزد به آن‌ها نزند، توجهم را جلب نخواهند کرد.
پویا پانا
و اين زندگی حتا ارزش زيستن را هم ندارد.
پویا پانا
هرگز به حماقتم غلبه نخواهند کرد.
پویا پانا
مگس‌ها، موجودهايی که جزو عوامل بيماری‌زا محسوب می‌شوند، ارزش توجه ندارند.
پویا پانا
تا وقتی زندگی هست، اميد هم هست.
پویا پانا
تا وقتی فکر آدم جای ديگری باشد، همه چيز مجاز است.
پویا پانا
با خداوند چه کرده‌ام، آن‌ها با خداوند چه کرده‌اند، خداوند با ما چه کرده است، هيچ، و ما هم با او کاری نکرده‌ايم، نمی‌توانی با او کاری بکنی، او هم با ما کاری نمی‌کند، ما بی‌گناهيم
Arman ekhlaspour
خداوند چه کرده‌ام، آن‌ها با خداوند چه کرده‌اند، خداوند با ما چه کرده است، هيچ، و ما هم با او کاری نکرده‌ايم، نمی‌توانی با او کاری بکنی، او هم با ما کاری نمی‌کند، ما بی‌گناهيم
Arman ekhlaspour
من بايد بسازم، اين‌جا ابهامی کوچک وجود دارد، گاهی کم و بيش درمی‌مانم که نکند همه مزخرفات آن‌ها در باب زندگی و مرگ با ذات من همان‌قدر بيگانه باشد که با ذات آن‌ها.
Arman ekhlaspour
احمق نبودن، اين بهترين داشته‌ام خواهد بود، بهترين کارم، همين احمق بودن، با اين آرزو که ای کاش نبودم، با اين فکر که نبودم، با علم به اين‌که بودم، احمقِ احمق نبودن، نبودن. چون هر چيز قديمی‌ای، نه، فايده‌ای ندارد، بايد داشته باشد، اما ندارد. عذابی بغرنج که نمی‌توان درکش کرد، يا محدودش کرد، يا احساسش کرد، يا زير بار تحملش رفت، نه، حتا تحملش هم نمی‌توان کرد، به اشتباه رنج می‌کشم، حتا اين کار را هم به اشتباه انجام می‌دهم، مثل بوقلمونی پير که ايستاده، رو به مرگ، و پشتش پر از جوجه‌ها و موش‌هايی است که پنهانی او را می‌پايند.
Arya Darveshi

حجم

۱۹۶٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۲

تعداد صفحه‌ها

۲۲۳ صفحه

حجم

۱۹۶٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۲

تعداد صفحه‌ها

۲۲۳ صفحه

قیمت:
۱۱۱,۵۰۰
تومان