کتاب ویلت
معرفی کتاب ویلت
کتاب ویلت نوشتهٔ شارلوت برونته و ترجمهٔ رضا رضایی است. نشر نی این کتاب را روانهٔ بازار کرده است. این رمان کلاسیک دربارهٔ فروخوردن احساس و تابآوردن در برابر فشارهای بیامان است.
درباره کتاب ویلت
کتاب ویلت آخرین و پختهترین رمانِ شارلوت برونته بوده است؛ رمانی «اصیل» و نمونهٔ کلاسیکی از آنچه در نقد ادبی به «آشناییزدایی» معروف است. قهرمان این رمانْ دختری است بیچیز اما جسور که زندگی کسالتبار را برنمیتابد و با اعتقاد کامل به فضیلتهای اخلاقی به کام اجتماع میرود. «ویلت» روایت رنج و تلاش است برای ایفای وظیفه، گریز از بطالتهای روزمره، جستوجوی عشق و نیز کشاکش آدمی با سرنوشت ناشناخته. شارلوت برونته ما را به سفری میبرد برای کشف زوایای پنهان خیال و اندیشهٔ زنانه.
بهگفتهٔ رضا رضایی، مترجم کتاب حاضر، رمان «ویلِت» نهتنها آخرین اثر شارلوت برونته است، بلکه قلهٔ قدرت نویسندگی او نیز به شمار میرود. شارلوت برونته در این اثر چنان هنرنمایی میکند و چنان تأثیری بر خوانندهٔ خود میگذارد که بسیاری از منتقدان آن را حتی از رمان «جِین اِیر» هم برتر دانستهاند. رمان «ویلِت» در ۳ بخش و ۴۲ فصل نوشته شده است.
خواندن کتاب ویلت را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی کلاسیک انگلستان و قالب رمان پیشنهاد میکنیم.
درباره شارلوت برونته
شارلوت برونته در سال ۱۸۱۶ به دنیا آمد. او در روستایی واقع در شمال انگلستان زندگی میکرد. پدرش کشیش و اهل ایرلند بود و مادرشان اهل کورنوال. شارلوت در کودکی مادرش را از دست داد و به همراه ۲ خواهرش «امیلی» و «آن» و نیز برادرشان زندگی میکرد. آنها ارتباط بسیار زیادی با دنیای بیرون از کلیسا و مدرسه نداشتند؛ بههمیندلیل در اوقات بیکاری، به ساختن قصههایی عجیبوغریب درمورد مردم بیرون میپرداختند. هر ۲ خواهرِ شارلوت یعنی «امیلی برونته» و «آن برونته» نیز مانند او نویسنده شدند. شارلوت ابتدا رمان «جین ایر» را که برخی معتقدند، متأثر از تجربیات خودش است، با نام مستعار منتشر کرد.این کتاب بسیار موردتوجه عموم قرار گرفت. زمانی که مردم متوجه شدند نویسندهٔ این کتاب یک زن است، بسیار تعجب کردند. از میان آثار دیگر شارلوت برونته میتوان به رمانهای «ویلت»، «شرلی» و «پروفسور» اشاره کرد. شارلوت برونته در سال ۱۸۵۵ درگذشت.
به گفتهٔ رضا رضایی، مترجم، شارلوت برونته در مجموع نویسندهای رئالیستی است، اما رگههای قوی رمانتیسم در کار او دیده میشود. قلمش گرم و پرحرارت است، در مواردی هم شاعرانه، بهویژه به هنگام توصیف طبیعت و احساسات بشری.
بخشی از کتاب ویلت
«نمیتوانم بگویم در آن حالت بیهوشی روحم به کجا رفته بود. در حالت خلسهاش در آن شب عجیب، هرچه دید یا هرجا که رفت راز خود را نگه داشت. کلمهای به گوش یاد نجوا نکرد و با سکوت ناشکستنیاش بر خیال لگام زد. شاید به فرازا رفته بود، به دیدرس منزلگاه ابدیاش، به امید گسستن و آرمیدن، با این باور که پیوند دردناکش با عالم خاک عاقبت پاره شده است. در همین امید و باور، شاید فرشتهای او را از آستانه آخرت رانده بود و واداشته بود که گریان و نالان بار دیگر با اکراه و ترس و لرز به همان کالبد نحیف برگردد که سرد بود و پژمرده و او از همراهیاش بسی فرسوده.
میدانم که با درد به زندان خود بازمیگشت، بیمیل و بیرغبت، با ناله بلند و رعشه دراز. زوج جداشده روح و جسم دشوار به هم وصل میشدند. به پیشواز یکدیگر میرفتند، نه با آغوش باز، بلکه با کشمکشی آزارنده. حس بیناییام خونفشان برگشت، انگار غرقه بود در خون. حس شنواییام نیز فریادکنان آمد، مانند رعد. هشیاریام با ترس جان گرفت. با دلِ آشوب و ذهنِ منزجر برخاستم و نشستم، حیران و شگفتزده از این که کجا بیدار شدهام، در میان کدام موجودات عجیب. ابتدا به هر چیزی که نگاه میکردم آن را نمیشناختم... دیوار دیوار نبود. چراغ چراغ نبود. لابد آن چیزی را که اسمش روح یا شبح است میشناختم، همانطور که چیزهای عادی را میشناختم. به خاطر همین هم میفهمیدم که هرچه چشمم به آن میافتد به نظرم شبح میرسد. اما کمکم هوش و حواسم جا آمد و همهچیز را آنطور که بود دیدم. دستگاه حیات خیلی زود سازوکار منظم عادیاش را از سر گرفت.
با این حال، نمیدانستم کجا هستم. فقط میدیدم آن جایی نیستم که زمین خورده بودم. روی پله زیر طاق نبودم. اینجا دیوار و پنجره و سقف داشت، و شب و طوفان آن سوی چاردیواری بود. درون خانهای بودم... اما خانه چه کسی؟»
حجم
۶۴۶٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۷۱۱ صفحه
حجم
۶۴۶٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۷۱۱ صفحه
نظرات کاربران
خدای من! چهقدر قلم شارلوت برونته رو دوست دارم. و مترجم تونسته به خوبی متن رو به فارسی برگردونه. دست مریزاد. فکر میکنم ویلِت حکم یه بطری شراب صد ساله رو داره که باید ذره ذره نوشید. به آرومی و با آرامش. بیخود
اگر جین ایر رو دوست داشتید، این رو هم دوست خواهید داشت.
من این کتاب را سالها قبل خوانده ام. بسیار کتاب جذابی است و عاشقانه خوب و ملایمی دارد. قبل از این نظر نویسندگان را در اینجا بخوانم من هم این حس را داشتم که ویلت بسیار پخته تر و دقیق