دانلود و خرید کتاب دن آرام؛ جلد چهارم میخائیل آلکساندروویچ شولوخوف ترجمه م. به آذین
تصویر جلد کتاب دن آرام؛ جلد چهارم

کتاب دن آرام؛ جلد چهارم

معرفی کتاب دن آرام؛ جلد چهارم

کتاب دن آرام؛ جلد چهارم نوشته میخائیل آلکساندروویچ شولوخوف است و با ترجمه م. به آذین در انتشارات فردوس منتشر شده است.

درباره کتاب دن آرام

گریگوری (گریشا) پانتلویچ ملخوف شخصیت اصلی این رمان جذاب است که آن را هم‌تراز جنگ و صلح تولستوی می‌دانند. گریگوری مردی شجاع، جنگجو است که در تمام رویدادهای بزرگ تاریخی زمانش حاضر شده‌است. گریگوری دومین فرزند و دومین پسر و آخرین پسر خانواده‌ ملخوف است. او علاشق زن متأهل شده است که در همسایگی آن‌ها زندگی می‌کند. آکسیانا از شوهر بداخلاق خودش استپان آستاخوف متنفر است. او هم کم‌کم عاشق گریگوری می‌شود و با او رابطه برقرار می‌کند اما مدتی بعد پدر گریگوری رابطهٔ نامشروع پسرش را می‌فهمد و او را مجبور به ازدواج با دختری ساده و پاک به نام «ناتالیا» می‌کند.

گریگوری هنوز عاشق آکسیانا است و به زن قانونی خود هیچ علاقه‌ای ندارد. گریگوری کار در مزرعه را رها می‌کند و به خدمت نیروهای نظامی روسیه درمی‌آید. جنگ جهانی اول آغاز می‌شود. او در جنگ برای شجاعتش صلیب سن ژرژ می‌گیرد و به استواری و افسری می‌رسد. بعد پیروزی اولیه نیروهای شورشی و ارتش سفید ژنرال‌های سفید گریگوری را با بهانه سواد کم از فرماندهی لشکر (ژنرالی - بدون درجه) به ستوانی (درجه‌ای که قبلاً داشت) تنزیل مقام می‌دهند و گریگوری می‌پذیرد. اما کمی بعد به صف بلشویک‌ها می‌پیوندد و در نبردی با آنها همقطار می‌شود. او متوجه می‌شود جنگ داخلی همه‌چیز را تغییر داده و مردم یک کشور همدیگر را می‌کشند، پس می‌خواهد به خانه برگردد اما نمی‌داند چه اتفاقات شومی در انتظارش است.

خواندن کتاب دن ارام را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به تمام علاقه‌مندان به ادبیات داستانی جهان پیشنهاد می‌کنیم.

درباره میخائیل شولوخوف

میخائیل شولوخوف به سال ۲۴ مه ۱۹۰۵ در روستای کروجلنین در نزدیکی وشنسکایا متولد شد. پدرش روستایی ساده‌ای از نژاد روس و مادرش اهل اوکراین بود. در سال ۱۹۱۸ و با شروع جنگ داخلی در ناحیه دن درسش را نیمه کاره رها کرد و به ارتش سرخ پیوست تا در نبردهایی در برابر آخرین بازماندگان از هواخواهان ارتش سفید شرکت کند. اما تأثیر این تجربه این جنگ آن‌چنان عمیق بود که او را تبدیل به نویسنده‌ای کرد که واقع‌گرایانه به انقلاب اکتبر پرداخته است. شولوخف در سال ۱۹۴۱ برنده جایزه استالین و در سال ۱۹۶۰ برنده جایزه لنین در شوروی و در سال ۱۹۶۵ جایزه نوبل ادبیات را دریافت کرد. از آثار او می‌توان به دن آرام، آنها برای سرزمین پدریشان جنگیدند، زمین نوآباد، سرنوشت یک انسان، علم کین، کره اسب و جبهه جنوب نام برد.

بخشی از کتاب دن آرام؛ جلد چهارم

یک روز، اسواران تاتارسکی که در برابر دهکده مستقر بود، از بیکاری اجباری خود به ستوه آمده خواست تا سرخ‌ها را مالشی بدهد: در دل شب چند قزاق داوطلب با کرجی به ساحل راست دون رفتند و غافلگیر به پست نگهبانی حمله کردند و چهار سرباز سرخ را کشته یک مسلسل به غنیمت گرفتند. روز دیگر سرخ‌ها یک آتشبار از ویوشنسکایا فرستادند که آتش تند روی سنگرهای قزاق فرو بارید. به محض نخستین انفجارهای شراپنل بر فراز جنگل، اسواران سنگرها را با شتاب تخلیه کرد و از ساحل دون دور شد و به درون جنگل گریخت. بیست و چهار ساعت بعد، آتشبار از آنجا کنار کشیده شد و افراد تاتارسکی بار دیگر مواضع خود را اشغال کردند. شلیک توپ اندک تلفاتی به اسواران وارد آورد: تکه‌های خمپاره دو قزاق جوان را که اندکی پیش به خط جبهه آمده بودند کشت و گماشته فرمانده اسواران را- جوانکی که تازه از ویوشنسکایا آمده بود- زخمی کرد.

پس از آن آرامشی نسبی درگرفت و زندگی در سنگرها همان صورت پیشین خود را بازیافت. زن‌ها غالبآ می‌آمدند و شبانه نان و ودکا می‌آوردند. روی هم، قزاق‌ها از بابت خواربار کمبودی نداشتند: دو ماده گوساله گمشده را سر بریده بودند و همه روزه در دریاچه‌ها ماهی می‌گرفتند. خریستونیا ریاست صید ماهی را برعهده داشت. یک تور ماهیگیری به طول ده ساژن که فراریان روی ساحل بجا گذاشته بودند در اختیار او گذاشته شد. خریستونیا همیشه در «عمیق‌ترین جاها» به صید می‌پرداخت و لاف می‌زد که در آن حوالی یک دریاچه هم نیست که او نتواند با گدار از آن بگذرد. پس از هشت روز که بنحوی خستگی‌ناپذیر سرگرم ماهیگیری بود، پیراهن و شلوارش چنان بوی ماهی گرفته بود که سرانجام آنیکوشکا جدآ از آن که با او در یک پناهگاه بسر برد سر باز زد و گفت:

ــ مثل یک گربه ماهی مرده بوی گند میدی. اگر من باز بیست و چهار ساعت اینجا باات بمانم، دیگر تو عمرم هرگز رغبت نخواهم کرد ماهی بخورم.

از آن پس آنیکوشکا، با وجود پشه فراوان، بیرون پناهگاه می‌خوابید. پیش از آن که دراز بکشد، با چهره‌ای از نفرت بهم برآمده، پولک‌های ماهی را که روی شن‌ها ریخته بود و احشای گندیده و تهوع‌انگیز ماهی را جارو می‌کرد، ولی صبح روز دیگر خریستونیا، در بازگشت از صید، با سر و روی مبهم و بی‌تشویش نزدیک مدخل پناهگاه می‌نشست و بار دیگر به پاک کردن و بیرون آوردن روده‌های ماهی‌های سیمی که آورده بود می‌پرداخت و انبوه مگس‌های سبز گرد او می‌لولیدند و مورچه‌های زرد درنده‌خو بسوی او می‌خزیدند. آنیکوشکا نفس‌زنان می‌دوید و از دور فریاد می‌زد:

ــ دیگر هیچ جایی پیدا نکرده‌ای؟ الهی که تیغ ماهی تو گلوت گیر کنه و خفه‌ات کنه، ناکس! پاشو، از اینجا برو، محض رضای مسیح. من اینجا می‌خوابم و تو روده ماهی می‌ریزی و مورچه‌ها را از تمام این حوالی می‌کشی و به اندازه یک هشترخان این جا را به گند زده‌ای.

خریستونیا چاقوی روستایی خود را با شلوارش پاک می‌کرد و مدتی دراز در چهره بی‌مو و خشم‌آلود آنیکوشکا چشم می‌خواباند و با آرامش خاطر می‌گفت:

ــ گمانم تو شکمت کرم داری که نمی‌تونی بوی ماهی را تحمل بکنی. هیچ ناشتا سیر می‌خوری، ها؟

و آنیکوشکا در حالی که تف می‌ریخت و فحش می‌داد، می‌رفت.

گل ام البنین
۱۴۰۱/۰۹/۰۲

عالی تخفیف صد در صد بذارید براش

Neda
۱۴۰۲/۰۹/۱۳

کتاب قشنگیه مخصوصن جلد چهارم ولی چرا کتاب تحریف شده پایانش با پایان نسخه چاپی دهه 60کلی تفاوت داره

sarabanoo13
۱۴۰۱/۰۸/۱۹

فوق العاده بود...

بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۵۵۱٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۴

تعداد صفحه‌ها

۳۸۲ صفحه

حجم

۵۵۱٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۴

تعداد صفحه‌ها

۳۸۲ صفحه

قیمت:
۱۸۷,۵۰۰
تومان