کتاب مادام کاملیا
معرفی کتاب مادام کاملیا
کتاب مادام کاملیا نوشتهٔ الکساندر دوما (پسر) و ترجمهٔ محمود گودرزی است. نشر افق این رمان عاشقانهٔ فرانسوی را منتشر کرده است.
درباره کتاب مادام کاملیا
جلد ۱۴ از مجموعهٔ «عاشقانههای کلاسیک» نشر افق پیش روی شما است. کتاب مادام کاملیا (La dame aux camélias) حاوی یک رمان فرانسوی است که مشهورترین اثر الکساندر دوما به شمار میآید. این رمان حاوی روایتی پرکشش از عشقی نافرجام میان مردی از طبقهٔ اشراف و زنی عیاش است. گفته شده است که خطبهخط این رمان شما را در بهت و حیرت فرو میبرد. مرد جوان اصیلی به اسم «آرمان دووال»، عاشق زنی زیبا به نام «مارگریت گوتیه» میشود. مارگریت بهدلیل ولخرجی، عیاشی و سبکسریاش میان مردم شهر مشهور است، اما هیچکدام از اینها جلودار آرمان نیست. این جوان مرفه در یک نگاه، دلباختهٔ زنی پردردسر شده است و این شروع جدالی چندطرفه میان پول، مرگ، حسادت و دلدادگی است. مارگریت نخست بهدلیل عشق حقیقی و خالصانهٔ آرمان دست از کارهای گذشتهٔ خود برمیدارد، اما همهچیز تا پایان خوب پیش نمیرود. الکساندر دوما (پسر) کودکی سختی داشت و مدتها در پانسیون زندگی کرد، اما با نوشتن کتاب «مادام کاملیا» شهرتی جهانی یافت و همچون پدر نامدار خود، الکساندر دوما (پدر) از نویسندگان بزرگ قرن نوزدهم میلادی در فرانسه شد. دومای پسر شهرتش را پس از نگارش «مادام کاملیا»، مدیون دو نمایشنامه به نامهای «پدر ولخرج» و «پسر نامشروع» بوده است. کتاب مادام کاملیا شهرتی جهانی دارد؛ بهطوریکه «جوزپه وردی» (آهنگساز برجستهٔ ایتالیا) با اقتباس از این رمانْ اپرایی ساخت که جزو مشهورترین آثار او شد؛ همچنین هالیوود فیلمی بر اساس این رمان عاشقانه ساخته است.
خواندن کتاب مادام کاملیا را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی قرن ۱۹ فرانسه و قالب رمان عاشقانه پیشنهاد میکنیم.
درباره الکساندر دوما
الکساندر دوما در سال ۱۸۰۲ به دنیا آمد. او رماننویسی فرانسوی است که به رمانهای ماجراجویانهاش مشهور است. دوما علاوهبر رماننویسی، مقالهنویس، نمایشنامهنویس و خبرنگار بود. او پس از استقرار رژیم سلطنتی، در ۲۰سالگی و در سال ۱۸۲۲ به پاریس رفت و با کمک اقوام پدری، به سِمت منشی مخصوص دوک دو اورلئان درآمد. همزمان با کار در پاریس، به نوشتن مقاله برای مجلات و نمایشنامه برای تئاتر میپرداخت. در سالهای ۱۸۳۹ تا ۱۸۴۱ همراه با تنی چند از دوستانش، رمان «جنایات مجلل» را طراحی کرد و نوشت. این رمان در هشت قسمت، به شرح جنایات مشهور اروپا میپردازد. نویسندگی برای دوما درآمد بسیاری بههمراه داشت، اما نوع زندگی اشرافی و ولخرجی و دستودلبازی او در نهایت باعث ورشکستگیاش شد. در سال ۱۸۵۱ برای رهایی از دست طلبکارانش به روسیه گریخت و دو سال از زندگیاش را آنجا سپری کرد. او بیش از ۳۰۰ عنوان کتاب دارد. کتابهای او تقریباً به تمام زبانهای زندهٔ دنیا ترجمه شده و تاکنون بیش از ۲۰۰ فیلم بر اساس آثارش ساخته شده است. بسیاری از رمانهای او از جمله «کنتِ مونت کریستو»، «سهتفنگدار» و «بیست سال بعد» رمانهایی دنبالهدار و سریالی هستند. رمان «معلم شمشیرزنی» و «رهبر گرگها» از دیگر از آثار اوست. کشور فرانسه نویسندگان برجستۀ بسیاری دارد، اما گویا گسترۀ خوانندگان هیچیک از آنها به دوما نمیرسد. او از پیشگامان مکتب رمانتیسیسم بود و گاه رگههایی از مکتب رئالیسم نیز در نوشتههای او یافت میشود. الکساندر دوما در سال ۱۸۷۰ درگذشت.
بخشی از کتاب مادام کاملیا
«این هم خودش اتفاق مهمی بود اما کافی نبود. میدانستم چه سلطهای بر این زن دارم و بیشرمانه از آن سوءاستفاده میکردم.
وقتی به این میاندیشم که او اکنون مرده است، از خودم میپرسم آیا خداوند هرگز مرا بابت بدیهایی که کردم خواهد بخشود.
بعد از شام که بسیار پرسروصدا هم بود همه شروع کردند به قماربازی.
کنار اُلمپ نشستم و پولم را با چنان جسارتی قمار کردم که نمیتوانست متوجهش نشود. در یک آن، صد و پنجاه یا دویست لویی برنده شدم که جلوی خودم پهن کردم و او با نگاهی پراشتیاق به آنها خیره شده بود.
فقط من بودم که فکرم کاملاً معطوف به بازی نبود و حواسم به او بود. تمام باقیماندهٔ شب هم برنده شدم و من بودم که به او پول دادم تا بازی کند، چون تمام مبلغی را که جلوی خودش و احتمالاً در خانهاش داشت، باخته بود.
ساعت پنج صبح همه رفتند.
سیصد لویی برنده شده بودم.
قماربازان همه پایین بودند و فقط من بیآنکه دیگران متوجه شوند آنجا مانده بودم، چون دوستِ هیچکدام از این آقایان نبودم.
المپ خودش پلکان را روشن کرده بود و من هم داشتم مانند بقیه پایین میرفتم که ناگهان به سمتش برگشتم و به او گفتم: «باید با شما حرف بزنم.»
گفت: «فردا.»
ــ نه، حالا.
ــ چه میخواهید بگویید؟
ــ خواهید دید.
و برگشتم داخل آپارتمان. به او گفتم: «باختید؟»
ــ بله.
ــ تمام پولهایی را که در منزلتان داشتید؟
مردّد ماند.
ــ راستش را بگویید.
ــ خب، حقیقت دارد.
ــ من سیصد لویی برنده شدم، اگر قبول کنید آنها را اینجا نگه دارید، بفرمایید!
و همزمان طلاها را روی میز انداختم.
ــ این پیشنهاد برای چیست؟»
حجم
۲۰۰٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۳۸۴ صفحه
حجم
۲۰۰٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۳۸۴ صفحه