کتاب نقد و حقیقت
معرفی کتاب نقد و حقیقت
کتاب نقد و حقیقت نوشتهٔ رولان بارت و ترجمهٔ شیرین دخت دقیقیان است و نشر مرکز آن را منتشر کرده است. بارت نقد و حقیقت را در سال ۱۹۶۶ در بحبوحهٔ مباحثههای قلمی دو جناح نقد نو و نقد قدیمی در فرانسه، در پاسخ به محافل کهنهاندیش ادبی و دانشگاهی نوشت و در آن از نقد نو که آن را نقد تأویلی مینامد در مقابل نقد کهنه و به قول او «نقد فرهنگستانی» دفاع کرد. نقد و حقیقت در مجموعهٔ آثار بارت جای ویژهای دارد و در آن او از ساختگرایی به پساساختگرایی و هرمنوتیک نزدیک میشود. از آزادی نقد در بازنگری آثار کلاسیک با برداشتی نو دفاع میکند و اثر را دارای معناهایی چندگانه میداند که سبب میشود ناقدان بتوانند در زمانهای گوناگون از زاویههای مختلف دربارهٔ آن سخن بگویند.
درباره کتاب نقد و حقیقت
بارت نقد و حقیقت را در سال ۱۹۶۶ و در اوج زد و خوردهای دو جناح نقد نو و نقد قدیمی در فرانسه منتشر کرد. یکی از نقادانِ گرایش دوم به نام پیکار، نقدی بر کتاب درباره راسین بارت (چاپ ۱۹۶۳) نوشت. هواداران نقد فرهنگستانی به صورت گروهی از گوشه و کنار پیکار را تشویق و ستایش کردند و گفتههای بارت و نقد او را جریانی هذیانآلود، جلوه فروشانه و تهی ارزیابی کردند: بارت نیز نقد و حقیقت را در پاسخ به آنان نوشت. او از آزادی نقد در بازنگری به آثار کلاسیک با برداشتهای نو هواداری کرد و آن را یکی از نشانههای روندهای منظم ارزشیابی در ادبیات دانست. از آنجا که زبان نمادین آثار زبان معناهای چندگانه است، پس نقادان میتوانند در زمانهای گوناگون و از زاویههای مختلف درباره اثر سخن بگویند.
نقد و حقیقت در کتابشناسی آثار بارت جایگاه ویژهای دارد. بارت در این اثر از ساختگرایی به پساساختگرایی و هرمنوتیک نزدیک میشود و میتوان آن را چرخشگاه میان این دو گرایش در آثار او دانست. بارت حرکت از ساختگرایی به پساساختگرایی را همان حرکت از اثر به متن میداند و از دید پساساختگرایی نیز آن چه در متن حرف نخست را میزند، خلأ سوژه، ابهام محض و معنای تهی است.
میتوان این گذار را هنگام پیشنهاد پیریزی دانش ادبیات و مرزبندی میان این دانش و کار نقادی دید. بارت مینویسد: «باری اگر به راستی اثر ادبی به سبب ساختار خود معنای چندگانه مییابد، پس باید دو سخن مختلف را در خود جای بدهد. از سویی میتوان در اثر ادبی یا تمام معناهای نهفته را یافت و یا آن معنای تهیای را که در برگیرنده همه آنهاست؛ که این دو با هم فرقی ندارند. از سوی دیگر میتوان با یکی از این معناها رویاروی شد. این دو سخن در هیچ حالتی نباید با یکدیگر اشتباه گرفته شوند؛ زیرا نه موضوع مشترکی دارند و نه جنبههایی یکسان. میتوان این سخن عام را که موضوعش نه فلان معنای خاص، بلکه خودِ چندگانگی معناهای اثر است، دانش ادبیات نامید؛ و آن سخن دیگر را که با وجود خطرهای بسیار میخواهد یک معنای خاص به اثر بدهد، نقد ادبی نام نهاد.»
خواندن کتاب نقد و حقیقت را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به پژوهشگران حوزههای فلسفه و نقد ادبیات پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب نقد و حقیقت
«بارت در قطعه «دو نقد» در مقالههای نقادی جریانهای روز نقد در فرانسه را میشکافد. یکی را برای سادگی «نقد فرهنگستانی» مینامد که برگرفته از اسلوب پوزیتیویسم است و لانسون از نمایندگان برجسته آن به شمار میرود و دیگری را «نقد تأویلی» که نمایندگان روز آن در فرانسه دارای گرایشهای گوناگون و حتی گاه مکتبهای نقادی متضاد با یکدیگر هستند، اما همگی بر سر پوسیده بودن هنجارهای نقد قدیمی همداستانند. بارت نمایندگان طیف نقد تأویلی را در زمانه خود برمیشمرد: ژان پل سارتر، گ. باشلار، لوسین گلدمن، ژرژ پوله، ژ. سترابینسکی، ژ. پ. وبر، ژیرار، ژ. پ. ریشار، و دیگران.
بارت نقد تأویلی را وابسته به دیدگاههای مهم زمانه از جمله اگزیستانسیالیسم، مارکسیسم، روانکاوی و پدیدارشناسی میشمارد، و از این رو نقد را در پیوند با مکتبهای فلسفی میداند. البته جای نقد اصالت زن (feministe) در فهرست بارت خالی است و گاه با خواندن آثار بارت این گمان پدید میآید که نقد مورد نظر بارت نقدی مردانه است و سخن نقد اصالت زن جای خود را در آن باز نکرده است؛ اما این سخن در دهه هفتاد به طور مستقیم زیر تأثیر دیدگاههای بارت و دیگر پایهگذاران ساختگرایی شکل گرفت که ژولیا کریستوا و مارگریت دوراس از برجستهترین نمایندگان آن به شمار میروند.
در این دوره از نقادی در فرانسه، سارتر به نقد فلسفی اگزیستانسیالیسم، لوسین گلدمن به نقد جامعهشناختی و ژرژ پوله به پدیدارشناسی در نقد گرایش دارند.
نمایندگان نقد نو گرایشهای فکری خود را پنهان نمیکنند و این درست برخلاف کاری است که نمایندگان نقد قدیمی یا فرهنگستانی در فرانسه میکردند. بارت در اسطورهشناسیها که در سال ۱۹۵۷ به انتشار رسید، هنگام حمله به نقد قدیمی، از این پنهان کردن ایدئولوژی پرده برمیدارد. او در قطعه «نقد لال و کور» میگوید که این نقادان در برابر دیدگاههای فلسفی آثار خود را به نفهمیدن میزنند و اعلام میکنند که چون منِ ناقد همهچیزدان نمیفهمم، پس خوانندگان هم نمیفهمند و چون «من نمیفهمم، پس شما ابلهید»! و در آخر اثر را بیمعنا و تهی ارزیابی میکنند. اما آنان که داشتن دیدگاههای فلسفی را برای نویسندگان گناه نابخشودنی میدانند، خود دارای ایدئولوژی موذیانهای هستند؛ تنها تفاوت در پنهان کردن و نکردن دیدگاههاست:
«ولی اگر کسی تا این اندازه از بنیادهای فلسفی اثری اکراه یا نفرت دارد و اگر به این شدت جار میزند که حق دارد از آن چیزی سردرنیاورد و سخنی نگوید، پس چرا نقادی پیشه ساخته است؟ فهمیدن و فهماندن به راستی پیشه شماست. البته شما میتوانید به نام شعور عوامانه و احساس درباره فلسفه داوری کنید؛ مشکل در این جاست که اگر شعور عوامانه و احساس چیزی از فلسفه نمیفهمند، فلسفه خود آنها را خیلی خوب درک میکند. شما فیلسوفان را بررسی نکنید، ولی آنها شما را بررسی میکنند.»»
حجم
۹۲٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۹۶ صفحه
حجم
۹۲٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۹۶ صفحه