کتاب آیرونی
معرفی کتاب آیرونی
کتاب آیرونی نوشتهٔ داگلاس کالین موکه و ترجمهٔ حسن افشار است و نشر مرکز آن را منتشر کرده است. این کتاب از مجموعهٔ مکتبها، سبکها و اصطلاحهای ادبی و هنری نشر مرکز است.
درباره کتاب آیرونی
مجموعهٔ مکتبها، سبکها و اصطلاحهای ادبی و هنری که این کتاب یکی از آنهاست دربرگیرندهٔ حدود سی کتاب مستقل از هم است که از میان کتابهای مجموعهٔ The Critical Idiom برگزیده شدهاند. این کتابها به مقولههای گوناگونی میپردازند: برخی به نهضتها و جنبشها و مکتبهای ادبی، برخی به انواع ادبی و برخی به ویژگیهای سبکی و مانند اینها.
آیرونی اصولاً چیست؟ آیرونی کلامی که تهکّم، مزاح، مطایبه، تخفیف و غیره زیرمجموعههای آناند چه جایی در زندگی روزمرهی ما دارد.
با توجه به اینکه در هنرهای غیرادبی چندان اثری از آیرونی یافت نمیشود ــ آیا چیزی در ذات ادبیات هست که درک و بیانِ آیرونیک را تشویق میکند، یا چیزی در ذات هنرهای دیگر هست که راه را بر آیرونی میبندد؟ آیا میتوان همین پرسش را در مورد تئاتر و نمایشنامه کرد؟ زیرا کمتر نمایشنامهنویس بزرگی پیدا میشود که از امکانات آیرونی نمایشی بهره نبرده باشد. اگر بفهمیم که چرا احتمال وجود آیرونی در ادبیات بیشتر است تا در موسیقی یا نقاشی، خود آیرونی را بهتر درک میکنیم.
خواندن کتاب آیرونی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به پژوهشگران حوزهٔ ادبیات پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب آیرونی
«موقعیتها و گفتههایی را ما بدون تردید آیرونیک مینامیم. اودوسئوس (= اولیس) به ایتاکا برمیگردد، رخت گدایان به تن میکند و گوشهای در کاخش مینشیند، و میشنود که یکی از خواستگاران به این گمان که او (اودوسئوس) روزی از سفر برگردد میخندد. اندکی بعد میخوانیم که:
وی (اولیس) از همان دم با دست کمان را میآزمود، آن را به همه سو میگرداند، به یک سوی آن دست میزد، سپس به سوی دیگر؛ میخواست دریابد که در نبودن خداوندگارش کرمها زه آن را نخورده باشند. و هریک از خواستگاران بر همسایهٔ خود مینگریست و به او میگفت «جای هیچ سخن نیست که این مرد سررشته دارد و کمان کشیدن میداند! شاید چنین کمانی در خانهٔ خود داشته باشد، یا آنکه در اندیشهٔ آن است که مانند آن بسازد! ببینید چگونه این مرد هرزهگرد بینامونشان آن را از هر سو میآزماید!»
(هومر، اودیسه، سرود بیستویکم)
بعید میدانم که نخستین تماشاگران این صحنه استنباط ما را از آن نکرده باشند و از تماشای فردی که، ازهمهجابیخبر، نمیداند قضیه دقیقاً عکس آن چیزی است که او میپندارد به هیجان نیامده باشند. طعنههای تمسخرآمیز هم بیتردید همان تأثیری را که در ما میگذارند سههزار سال پیش هم داشتهاند.
این دو نمونهٔ بسیار کهن، یکی از آیرونی موقعیت و دیگری از آیرونی کلامی، را بدین منظور نیاوردم که بگویم آیرونی را یونانیها اختراع کردند. میتوانستم مثالهایی از «سِفر خروج» یا از بِیووُلف (کهنترین حماسهٔ انگلیسی) بیاورم. قصدم این بود که اولا دیرینگی پدیده را نشان بدهم و ثانیاً این نکته را یادآور شوم که آیرونی را، خواه هنگامی که آن را میبینیم و بدان پاسخ میدهیم و خواه وقتی که خودمان آن را به کار میبریم، باید هم از واژهٔ آیرونی و هم از مفهوم آیرونی جدا کرد. زیرا پدیده پیش از آنکه نامیده شود و بنابراین پیش از آنکه مفهومی به شمار برود وجود داشته است. همینطور واژه نیز پیش از آنکه به پدیده اطلاق شود وجود داشته است. اگر هومر واژهای برای رفتار تمسخرآمیز خواستگاران داشته، آن واژه نه sarkasmos بوده نه eironeia. اولی معنی امروزیش (تهکم) را نسبتاً تازه به دست آورده و دومی تا زمان ارسطو به معنی آیرونی کلامی به کار نرفته است. در مورد آیرونی موقعیت، اینکه خواستگاری در حضور خود اودوسئوس میگوید اودوسئوس دیگر برنخواهد گشت، بااینکه آیرونی ثابتی در نمایش از روزگار اشیل تا امروز بوده است، دستکم تا اواخر قرن هجدهم آیرونی نامیده نمیشده. و به نظر میرسد که هیچ نام دیگری هم نداشته است، گرچه بعید میدانیم که سوفوکل یا شکسپیر اثر نمایشی این نوع آیرونی را نمیشناختهاند و شک نداریم که راسین با آن آشنا بوده است. واژهٔ آیرونی را در بعضی ترجمههای فن شاعری/ بوطیقای ارسطو برابر peripeteia (وارونه شدن ناگهانی اوضاع) گذاشتهاند که شاید تا حدودی معنی آیرونی نمایشی را میرسانده است.
«اِیرونیا» نخستین بار در جمهور افلاطون آمده است. یکی از قربانیان سقراط آن را به او نسبت میدهد و ظاهراً به معنی «فریب دادن دیگران با پرگویی و چربزبانی» به کار رفته است. «اِیرون» در چشم دموستن کسی است که وانمود میکند واجد شرایط نیست تا از مسئولیتهای شهروندیش شانه خالی کند. تئوفراست «ایرون» را فرد حیلهگر پیمانشکنی میداند که دشمنیاش را پنهان میکند و خود را دوست مینمایاند و اعمالش را وارونه نشان میدهد و هرگز پاسخ سرراست نمیدهد. خانم فِرفَکس در رمان اِما نمونهای از این «ایرون» تئوفراست است که هرگز نظر خودش را نمیگوید. اِما میپرسد «خوشقیافه بود؟» خانم فرفکس فقط میگوید «فکر میکنم میگفتند جوان زیبایی است.» شاید این به دور از مفهوم امروزی آیرونی به نظر برسد. ولی خوانندهٔ کتاب زبان قصهی وِین بوت (شیکاگو، ۱۹۶۱) آنجا خواهد دید که چگونه راوی آیرونیک سنتی، خواه فیلدینگ باشد خواه آستین، از طریق راوی آیرونیک غیرشخصی فلوبر یا جیمز تبدیل به روایتگری شده است که از تعهد به جهتدهی قضاوت خواننده کاملا دست شسته و بدینسان همتای امروزی «ایرون» یونان باستان شده است.»
حجم
۲۴۷٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۱۲۸ صفحه
حجم
۲۴۷٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۱۲۸ صفحه