کتاب ورطه
معرفی کتاب ورطه
کتاب الکترونیکی ورطه نوشتهٔ ناتسوئو کرینو با ترجمهٔ سعید کلاتی در نشر گویا به چاپ رسیده است. ورطه اثری تکاندهنده دربارهی فشارها و تعصباتی است که زنان را وادار میکند به اعمال بیرحمانه دست بزنند و همچنین، دوستیهایی که از پس عبور از این خشونتها آنها را حفظ میکنند. این رمان جایزهٔ نویسندگان اسرارآمیز ژاپن را از آن نویسنده کرده و ماجرای قتلی خانگی و بیرحمانه را به تصویر میکشد که ریشه در فشارها و تعصبات اجتماع دارد. اثر رمزآلود و قابل تحسین پیش رو از دل جامعه بیرون میآید و شخصیتهای اصلی آن چهار زن هستند که هرکدام سمبل و نمایندهای از جامعهٔ زنان ژاپناند.
درباره کتاب ورطه
این رمان داستان قتلی بیرحمانه در حومهٔ آرام و بیسروصدای توکیو را روایت میکند، مادری جوان و شاغل در شیفت شب یک کارخانهٔ بستهبندی غذاهای آماده، شوهر زورگویش را خفه و سپس با کمک همکارهایش جسد را معدوم و جنایت خود را مخفی میکند. بعد، ماساکوی باهوش، مغز متفکر این نقشه، دستبهکار میشود، اما خیلی زود درمییابد که تازه اول ماجراست، این قتل خشونت پنهان زیر پوست جامعهٔ ژاپن را رو میکند. خشونتهایی پنهان که از باورهای اجتماعی تغذیه میشوند؛ بهویژه در وجود زنانی که اغلب نسبت به مردان در جایگاه پایینتری در نظر گرفته میشوند. این خشم نهفته به اشکال گوناگونی بروز میکند که یکی از خشونتآمیزترین آنها قتل است.
کتاب ورطه را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
مطالعهٔ این کتاب را به علاقهمندان به رمانهایی با درونمایهٔ روانشناختی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب ورطه
کارخانهٔ غذای بستهبندیشده درست وسط منطقهٔ موساشی مورایاما۳، رو به جادهای قرار داشت که مماس با دیوارِ خاکستری یک کارخانهٔ خودروسازی بزرگ ساخته شده بود. بهجز آن کارخانه، منطقه در تسخیر زمینهای خاکی و تعدادی تعمیرگاه خودروی کوچک بود. زمین هموار و آسمان از همه جهت کش آمده بود. از پارکینگ تا محل کار ماساکو، در آن سوی کارخانهٔ دیگری که حالا متروکه شده بود، پیاده فقط سه دقیقه راه بود. آنجا چیزی جز یک محوطهٔ خالی نبود که تقریباً مسطح شده بود. پارکینگها با نوارچسبهایی مشخص شده بود؛ اما مدتها قبل، نوارچسبها زیر گردوغبار نامرئی شده بود. ماشینهای کارمندان به شکلی نامنظم در گوشهوکنار این محوطه پارک شده بود. وضعیت آنجا طوری بود که اگر کسی در میان علفها یا پشت ماشینی پنهان میشد، بعید بود که کسی متوجهش بشود. کل این صحنه بهنوعی بدشگون و رعبآور به نظر میرسید و وقتی ماساکو درهای ماشینش را قفل میکرد، عصبی و مضطرب، به اطرافش نگاه کرد.
صدای تایرهای ماشینی را شنید و یک آن، علفهای تابستانیِ بیش از حد رشدکرده که دورتادور محوطه را فراگرفته بودند، زیر نور زردرنگ چراغهای ماشینی که از روبرو میآمد، روشن شدند. یک گلف فولکس واگن کروکی وارد محوطه شد و همکار چاقش، کونیکو جونوچی۴، از صندلی راننده برایش سر تکان داد.
کونیکو گفت: «شرمنده، دیر کردم.» و ماشینش را کنار تویوتا کورولای قرمز رنگ و رو رفتهٔ ماساکو پارک کرد. رانندگیاش ناشیانه و بیدقت بود و هنگام ترمزکردن و بستن در ماشین صدایی بیش از آنچه باید، تولید کرد. همهچیزش پرسروصدا و جلف بود. ماساکو تهسیگارش را با کف کتانیاش خاموش کرد و گفت: «ماشین قشنگیه.» موضوع ماشین کونیکو چند باری در کارخانه مطرح شده بود.
حجم
۶۲۸٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۶۳۴ صفحه
حجم
۶۲۸٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۶۳۴ صفحه
نظرات کاربران
تکان دهنده و زیبا
چندروز زمان میخواستم که ببینم چقدر به دلم نشسته. الان که فکر میکنم، میبینم جزو کتابهای ماندگاره برام. یایویی، یهزن جوانه که مورد آزار جسمی و روحی شوهرش قرار میگیره. اونقدر به تنگ میآد تا در نهایت، در اقدامی جنونآمیز به
کاش میشد نقد وبررسی کارشناسها روی این کتابو میخوندم، فقط میتونم بگم با تمام داستانهایی که خوندم یه عالمه فرق داشت.اخر داستان نفسمو که حبس کرده بودم آزاد کردم. اون قسمتهاش که مشغول مثله کردن بدن کنجی بودن رد کردم
من نسخه کاغذی این کتاب رو خوندم. شاید بتونم بگم با پایانش کمی مشکل داشتم ولی در بیشتر بخش هاش واقعا جذاب و پرتعلیق بود
خیلی جذاب بود ولی نتونستم با آخرش ارتباط برقرار کنم
کتاب قوی ایه من نسخه ی چاپیشو دارم و واقعا خوبه حتی اخرشم بنظر من زیبا بود
داستانی از جور وستمی که برزنان وارد میشود وکارشان رابه جاهای باریک وتاریک میکشاند، آخرداستان نامفهوم وگنگ بود، تکان دهنده بود، اوائل داستان کمی اضافه گوئی داشت، ولی ارزش خواندن دارد .
ایده داستان در عین سادگی بشدت خلاقانه .فضاسازی عالی.ترجمه بسیار خوب. ویرایش خوب. کاملا توصیه میشود.
به نظرم تباهی و رنج ها رو خیلی خوب به تصویر کشیده این کتاب. اینکه همه آدم ها در ظاهر هر چقدر خوب هم باشند یک شیطان در درون خودشان دارند.