دانلود و خرید کتاب شاهزاده مه کارلوس روییز زفون ترجمه آرزو احمی
تصویر جلد کتاب شاهزاده مه

کتاب شاهزاده مه

معرفی کتاب شاهزاده مه

کتاب شاهزاده مه نوشتهٔ کارلوس روییز زفون و ترجمهٔ آرزو احمی است و نشر افق آن را منتشر کرده است. سه‌گانهٔ مه داستان مشهور روییز زفون است. شاهزاده مه جلد نخست آن محسوب می‌شود. قصر نیمه شب و تماشاگر در سایه دو جلد بعدی آن هستند.

درباره کتاب شاهزاده مه

داستان جلد نخست سه‌گانهٔ مه از این قرار است: جنگی برپا می‌شود. خانوادهٔ کارور به همین خاطر تصمیم می‌گیرند محل زندگی خود را ترک کنند و به یک روستای ساحلی کوچک بروند که در آن به‌تازگی خانه‌ای خریده‌اند. اما از همان نخستین لحظات ورود آن‌ها، اتفاقات عجیبی رقم می‌خورد. در این خانهٔ اسرارآمیز، هنوز روح جیکوب، پسر مالک قبلی خانه که غرق شد، در کمین نشسته است. مکس و آلیسیا کارور به کمک دوست جدیدشان رولاند، دربارهٔ مرگ عجیب جیکوب شروع به تحقیق می‌کنند تااینکه به نقش موجودی اسرارآمیز به نام شاهزاده مه پی می‌برند؛ موجودی اهریمنی که از جهان سایه‌ها بازگشته تا کاری ناتمام در گذشته را به سرانجام برساند.

خواندن کتاب شاهزاده مه را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به نوجوانان شیفتهٔ داستان‌های فانتزی پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب شاهزاده مه

«مکس هرگز آن تابستان دور را که تقریباً به‌تصادف جادو را کشف کرد، از یاد نمی‌برد. سال ۱۹۴۳ بود و تندبادهای جنگ، بی‌رحمانه جهان را به ورطهٔ نابودی می‌کشید. وسط ژوئن، تولد سیزده‌سالگی مکس، پدرش، ساعت‌ساز و مخترع غیرعادی دستگاه‌هایی خیره‌کننده و در عین حال بی‌فایده، خانواده را در اتاق نشیمن جمع کرد تا به همه اعلام کند این آخرین روزی است که در آپارتمان عالی‌شان در قدیمی‌ترین بخش شهر اقامت دارند؛ جایی که از وقتی مکس یادش می‌آمد خانه‌شان بود. سکوتی مرگبار بر اعضای خانوادهٔ کاروِر حکم‌فرما شد. اول همدیگر و بعد ساعت‌ساز را نگاه کردند. پدرش همان لبخندی را بر چهره داشت که همه خوب می‌شناختند؛ همان لبخندی که معنی‌اش این بود که خبرهای بدی دارد یا می‌خواهد یکی دیگر از آن ایده‌های جنون‌آمیزش را بگوید.

او گفت: «ما به خونه‌ای ساحلی در دهکدهٔ کوچیکی کنار دریا نقل مکان می‌کنیم. از این شهر می‌ریم و از جنگ دور می‌شیم.»

مکس آب دهانش را قورت داد و بعد با ترس و لرز دستش را به نشانهٔ اعتراض بالا برد. دیگر اعضای خانواده هم به او پیوستند، اما ساعت‌ساز با حرکت دست دلواپسی‌شان را پس زد. دیگر موتورش روشن شده بود و نقشه‌اش را با دقتی نظامی مطرح کرد. راه برگشتی وجود نداشت: صبح روز بعد، دم سحر از آنجا می‌رفتند. باید ارزشمندترین دارایی‌هایشان را جمع می‌کردند و برای سفری طولانی به خانهٔ تازه‌شان آماده می‌شدند.

در حقیقت، خانواده خیلی هم از این خبر غافل‌گیر نشد. همه بو برده بودند که مدتی است فکر ترک شهر در جست‌وجوی جایی بهتر برای زندگی به ذهن ماکسیمیلیان کاروِر افتاده؛ همه، به‌جز پسرش مکس. این خبر برای او مثل این بود که یک قطار بخار با سرعتی دیوانه‌وار وارد یک چینی‌فروشی شود. ذهنش خالی شد، دهانش وارفت و نگاهش خیره ماند. همان‌طور که ایستاده و درجا خشکش زده بود، به نظرش تمام دنیایش، دوستان مدرسه‌اش، تمام کسانی که با آن‌ها رفت و آمد می‌کرد و حتی دکانی که کتاب‌های مصورش را از آن می‌گرفت، قرار بود تا ابد ناپدید شوند.

باقی خانواده، تسلیم سرنوشت، رفتند وسایلشان را جمع کنند، ولی مکس به پدرش خیره ماند. ساعت‌ساز زانو زد و دستش را آرام روی شانهٔ پسرش گذاشت. در چهرهٔ مکس ده‌ها جلد حرف بود.

«شاید فکر کنی این آخر دنیاست مکس، اما بهت قول می‌دم از آدمایی که پیششون می‌ریم خوشت می‌آد. دوستای تازه پیدا می‌کنی، حالا خودت می‌بینی.»

مکس پرسید: «به خاطر جنگه؟ برای همینه که می‌ریم؟»

غم بر چشم‌های پدرش سایه افکند. تمام انگیزه و اعتقادی که در سخنرانی چند لحظه قبلش بود ناپدید شد و مکس حس کرد شاید پدرش بیش از همه از رفتن می‌ترسید. اگر وانمود کرده بود از این نقل مکان هیجان‌زده است، دلیلش این بود که این کار به نفع خانواده‌اش بود. معنی‌اش این بود که هیچ گزینهٔ دیگری وجود نداشت.»

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۴۲۶٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۱۹۰ صفحه

حجم

۴۲۶٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۱۹۰ صفحه

قیمت:
۲۳,۵۰۰
۷,۰۵۰
۷۰%
تومان