کتاب درس گفتارهای ایدئولوژی و اتوپیا
معرفی کتاب درس گفتارهای ایدئولوژی و اتوپیا
کتاب درس گفتارهای ایدئولوژی و اتوپیا نوشتهٔ پل ریکور با ترجمهٔ مهدی فیضی در نشر مرکز چاپ شده است. آنچه از ریکور برای ما بهجای نمانده تحلیل گستردهٔ پیآمدهای رویکرد هرمنوتیکی او به نظریهٔ اجتماعی و سیاسی است. انتشار مجلد حاضر، درسگفتارهای ریکور دربارهٔ ایدئولوژی و اتوپیا، باید در راه پاسخ به این نیاز گام بردارد.
درباره کتاب درس گفتارهای ایدئولوژی و اتوپیا
ریکور در درسگفتارها ایدئولوژی و اتوپیا نخستین تحلیل مفصلش از کارل مانهایم، ماکس وِبر و کلیفورد گیرتز را عرضه میکند و بحثهای انتشاریافتهاش دربارهٔ لوئی آلتوسر و یورگن هابرماس را بسط میدهد. برخورد ریکور با مارکس، که موضوعِ ۵ درس از ۱۸ درس است، اهمیت ویژهای دارد. ریکور مدتهاست که مارکس، فروید و نیچه را «۳ استاد بزرگ تردید» نامیده است.
از حیث ۲ موضوع درس، ایدئولوژی و اتوپیا، بعد از مانهایم، ریکور نخستین کسی است که کوشیده است این دو موضوع را در درون یک چارچوب مفهومی به بحث بگذارد. معمولاً، ایدئولوژی سرفصلی برای جامعهشناسی یا علوم سیاسی بوده است، اتوپیا هم سرفصلی برای تاریخ یا ادبیات. ریکور ایدئولوژی و اتوپیا را کنار هم میگذارد و به این ترتیب این دو را بهتر تعریف، مرزبندی و از صورتبندیهای مفهومی پیشین متمایز میکند، صورتبندیهایی که در آنها ایدئولوژی متضاد هم واقعیت و هم علم بوده است و اتوپیا نیز رؤیایی صرف، آرزویی خیالی، انگاشته شده است.
کتاب درس گفتارهای ایدئولوژی و اتوپیا را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب به دوستداران علوم سیاسی و فلسفه پیشنهاد میشود.
بخشی از کتاب درس گفتارهای ایدئولوژی و اتوپیا
«ریکور میگوید مسیر آثار اولیهٔ مارکس پیشرویای است به سوی توصیف آنچه «واقعی» است. تعیینِ سرشتِ واقعیت مفهومِ ایدئولوژی را متأثر میکند، زیرا مارکس در نهایت ایدئولوژی را آنچه واقعی نیست تعریف میکند. در اندیشهٔ مارکس تضاد میان ایدئولوژی و واقعیت است نه میان ایدئولوژی و علم، چنانکه در مارکسیسم بعدی میبینیم. ریکور ادعا میکند که ایدئولوژی آلمانی اوج پیشرفت مارکس دربارهٔ این موضوع است. او میگوید مارکس در این اثر واقعیت را با پراکسیس ــ فعالیت انسانی بارآور ــ تعریف میکند و از اینرو ایدئولوژی را هم بهواسطهٔ تضادش با پراکسیس تعریف میکند. ایدئولوژی آلمانیای که مارکس با آن مخالفت میکند ایدئولوژی فوئرباخ و دیگر هگلیهای جوان است. واژگونسازی روششناسانهٔ خود فوئرباخ آنچه را پیشتر قدرت امر الاهی دانسته شده بود بهعنوان فعالیت انسانی بازپس گرفته بود، ولی این فعالیت انسانی هنوز هم محصول آگاهی یا اندیشه بود. خود مارکس واژگونسازی دیگری ــ واژگونسازی روششناسانهٔ دیگری ــ را بر عهده میگیرد تا ثابت کند که منبع واقعی فعالیت انسانی پراکسیس است نه آگاهی. هگلیهای جوان ــ و خود مارکس تا زمان دستنوشتهای اقتصادی و فلسفی ــ آگاهی را مرکز فعالیت انسانی و به این معنا مرجع تمام وجود تلقی کرده بودند، ولی در ایدئولوژی آلمانی مارکس مایههای ایدئالیستی این تأکید را نقد میکند و فرد زنده را به جای آگاهی میگذارد. ریکور استدلال میکند که موضع مارکس چالشی نه فقط برای ایدئالیسم هگلیهای جوان بلکه برای چهرههای افراطی دیگری در مارکسیسم بعدی است که نیروهای ساختاری بینام ــ طبقه، سرمایه ــ را عواملی فعال در تاریخ میبینند. ریکور اذعان میکند که در حالی که یک خوانش ساختارگرایانه از ایدئولوژی آلمانی ممکن است، یک تأویل جامعتر تشخیص میدهد که مارکس میان منظرهای عینیگرا و ایدئالیست میانجیگری میکند. ریکور میگوید کشف بزرگ مارکس در ایدئولوژی آلمانی مفهوم پیچیدهٔ «افراد در شرایط مادیشان» است. افراد واقعی و شرایط مادی به هم میپیوندند.»
حجم
۴۹۳٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۵۲۰ صفحه
حجم
۴۹۳٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۵۲۰ صفحه