دانلود و خرید کتاب دوباره از همان خیابان ها بیژن نجدی
تصویر جلد کتاب دوباره از همان خیابان ها

کتاب دوباره از همان خیابان ها

نویسنده:بیژن نجدی
انتشارات:نشر مرکز
امتیاز:
۴.۵از ۱۱ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب دوباره از همان خیابان ها

کتاب دوباره از همان خیابان ها نوشتهٔ بیژن نجدی در نشر مرکز چاپ شده است. مجموعه داستان «دوباره از همان خیابان‌ها» در سال ۱۳۷۹ برگزیدهٔ نویسندگان و منتقدان مطبوعات شد. یوزپلنگانی که با من دویده‌اند اثر دیگری از بیژن نجدی است. داستان‌های ناتمام بازمانده از او نیز در مجموعه‌ٔ دیگری با نام داستان‌های ناتمام انتشار یافته است.

درباره کتاب دوباره از همان خیابان ها

در کتاب دوباره از همان خیابان‌ها برخی از داستان‌های بازمانده از بیژن نجدی، که به‌همت همسر همدل وی آماده‌ٔ نشر شده، گرد آمده‌اند. بیژن نجدی در نوشتن و سرودن پرکار، اما در انتشار‌دادن کمتر فعال و پیگیر بود. اما همان ۱۰ داستان کوتاهی که نخستین کتاب منتشرشده‌ٔ او را تشکیل دادند (یوزپلنگانی که با من دویده‌اند، نشرمرکز، ۱۳۷۳) کافی بودند تا جامعه‌ٔ ادبی ایران قدر او را بداند، کمیت را به‌جای کیفیت نگیرد، و خصلت متمایز و ممتاز داستان‌های او را تشخیص دهد. نجدی قرار بود به دیگر نوشته‌هایش هم سروسامانی بدهد و آن‌ها را آماده‌ٔ انتشار سازد، اما متأسفانه دست تقدیر تحقق این امر را در حیات او میسر نساخت. داستان‌های او در سبک‌های واقع‌گرایی و فراواقع‌گرایی نوشته شده‌است. وی از پیشگامان داستان‌نویسی پست‌مدرن در ایران به‌شمار می‌آید.

کتاب دوباره از همان خیابان ها را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب به علاقه‌مندان به داستان‌های کوتاه ایرانی پیشنهاد می‌شود.

درباره بیژن نجدی

بیژن نجدی در ۲۴ آبان ۱۳۲۰ از پدر و مادر گیلانی در شهر خاش متولد شد. تحصیلات ابتدایی خود را در رشت گذراند. پس از اخذ دیپلم در سال ۱۳۳۹ وارد دانشسرای عالی تهران شد و در سال ۱۳۴۳ از همان دانشکده در رشتهٔ ریاضی فارغ‌التحصیل و با سمت دبیر در دبیرستان‌های لاهیجان مشغول به تدریس شد. او از سال ۱۳۴۵ فعالیت ادبی خود را آغاز کرد.

 نجدی در زمان زندگی خود تنها مجموعه داستان «یوزپلنگانی که با من دویده‌اند» را در سال ۱۳۷۳ منتشر ساخت که در سال ۱۳۷۴ جایزه قلم زرین جایزه گردون را به خود اختصاص داد. بقیه آثارش پس از درگذشتش توسط همسرش به چاپ رسید. بیژن نجدی در کارنامه ادبی خود، تندیس یادمان بنیاد شعر فراپویان به خاطر برگزیده اشعار دهه هفتاد و لوح افتخار به پاس جانسروده‌ها در پاس داشت آیین‌های ملی و میهنی را دارد. از وی اشعار گیلکی کمی نیز باقی‌مانده‌است. آثار او عبارت‌اند از:

 یوزپلنگانی که با من دویده‌اند

دوباره از همان خیابان‌ها

داستان‌های ناتمام

خواهران این تابستان

واقعیت رؤیای من است.

پسرعموی سپیدار

داستان ناتمام (A+B)

همچنین پس از مرگ وی داستان‌های «تاریکی در پوتین»، «سپرده در زمین»، «گیاهی در قرنطینه» و «استخری پر از کابوس» از مجموعهٔ داستان‌های «یوزپلنگانی که با من دویده‌اند» و نیز داستان‌های «مرثیه‌ای برای چمن» و «بیمارستان، نه قطار» از مجموعهٔ «دوباره از همان خیابان‌ها» به فیلم درآمده است.

بیژن نجدی در چهارم شهریور ۱۳۷۶ به‌علت بیماری سرطان ریه درگذشت. آرامگاه او در شهر لاهیجان در جوار بقعهٔ شیخ زاهد گیلانی قرار دارد.

بخشی از کتاب دوباره از همان خیابان ها

«پدربزرگ دستور داد که زنها بروند و هیزم بیاورند و خودش گُله به گُله هیزمها را آتش زد و پسرعموها را فرستاد که دیگهای بزرگ را بیاورند و از آب پر کنند و روی آتشها بگذارند. حالا دیگر شب شده بود. یک شب سیاه که تاریکی‌ش نمی‌گذاشت ما رنگ پوستمان را به یاد آوریم. فقط آنهایی که کنار آتش بودند چشمهایشان به سرخی می‌زد و روی بازوها و سینه لخت‌شان قرمز تاریک شدهٔ شعله‌ها و دود، خونی را به یاد می‌آورد که همان روز کنار سنگهای ریز و درشت رودخانه دیده بودیم و زیر آفتاب بو گرفته بود. همان شب زنها روی ماسه نشستند و با چرخاندن شانه‌ها و سرشان و دسته چوبی آسیابهای دستی (از همین آسیابهای سنگی که ما هم داریم) برگهای خشک و دانه گیاهانی را که حالا اسمش یادم نیست، آرد کردند. آرد از لبه سنگ روی متقال سفیدی می‌ریخت. پسرعموها مشت مشت از آن را برمی‌داشتند و توی دیگها می‌ریختند.

تا پیرها بتوانند بچه‌ها را بخوابانند و ما پانچاها را ردیف، کنار جنازه‌ها بچینیم، بوی دیگها که با سنگدلی بی‌رحمانه‌ای تلخ بود، دره را برداشت. (پانچا یک جور ظرف شیشه‌ایست کمی بزرگتر از لیوان با درپوش فلزی). پدربزرگ گفت: زنها بروند توی آلاچیق‌ها و من و پسرعموها برویم که مرده‌ها را برهنه کنیم. پیراهن بعضیها با خون خشک شده به پوستشان چسبیده بود.

حالا این پوست بود که ما در می‌آوردیم یا پیراهن، درست و حسابی یادم نیست. بعد پدر پدربزرگ آمد و لای دعاهایی که از پشت خشم گریه شده‌ای شنیده می‌شد، جنازه‌های لخت را یکی‌یکی بغل کرد و با تقدسی غمبار آنها را توی دیگ گذاشت. هر دو تا، سه تا را، توی یک دیگ. همینطور که هوا روشن می‌شد و صبح سرمای لیزش را به تن ما می‌چسباند، شعله‌ها هم روی خاکستر آتش پایین می‌رفت. سفیدی زده نزده دیگها را که حالا سرد شده بود روی ماسه گذاشتیم و نشستیم و به پدربزرگ زل زدیم که هر دو دستش را تا آرنج در دیگها فرو می‌برد و مرده‌ها را یکی‌یکی ... گاهی دوتا ... با کف دستهایش بیرون می‌آورد و توی پانچا می‌گذاشت. مرده‌هایی خیس که سرشان به اندازه یک گردو کوچک شده و دست و پاهایشان شده بود اندازه یک سنجاق ته‌گرد.»

معرفی نویسنده
بیژن نجدی

بیژن نجدی نویسنده‌ی صاحب‌سبک و شاعر معاصر ایرانی است. او اصالتا گیلانی و متولد شهر خاش است. نجدی سال‌ها به‌عنوان دبیر ریاضی مشغول به‌کار بود. از او در زمان حیاتش تنها یک مجموعه داستان به‌نام «یوزپلنگانی که با من دویده‌اند» منتشر شد و بقیه‌ی آثارش پس از درگذشت او به‌همت همسرش پروانه محسنی‌آزاد به انتشار رسید. از او چند دفتر شعر نیز به یادگار مانده است.

sadra
۱۴۰۱/۱۱/۱۷

داستان‌ها با پایانی غیر قابل تصور هست...

YaghoobSamsami
۱۴۰۳/۰۸/۲۰

داستان ها از لحاظ ادبی و نوع نثر و آرایه ای فوق العاده هستند و لذت بخش برای ادب دوستان، ولی از لحاظ داستان از نوع پست مدرن هستند و داستان ها از نوعی نیستند که خط داستانی مشخصی داشته

- بیشتر

حجم

۱۱۴٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۲۰۸ صفحه

حجم

۱۱۴٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۲۰۸ صفحه

قیمت:
۴۸,۰۰۰
تومان