کتاب شهرزاد و مرگ و داستان های دیگر
معرفی کتاب شهرزاد و مرگ و داستان های دیگر
داستان کوتاه از بدو پیدایش انواع گوناگونی به خود دیده و بر حسب آنها تعریفهای متعددی از آن شده است. آخرین تعریفی که در «فرهنگ وبستر» از آن شده، این است:
داستان کوتاه، روایت خلاقهای به نثر است که با شخصیت سروکار دارد و با مدد گرفتن از تأثیر واحد، بیشتر بر آفرینش حالوهوا تمرکز مییابد تا پیرنگ.
درباره کتاب شهرزاد و مرگ و داستان های دیگر
خواندن داستان کوتاه، بهمنزلۀ تجربهکردن وقایعی است که خواننده اغلب با آنها سروکار داشته است. وقایعی که در آنها تجربههای گوناگون و چشمگیری تحقق مییابد که از زندگیهای متفاوتی سرچشمه گرفتهشده. این وقایع رویارویی انسان با خود و محیطش را بازتاب میدهد و انواع داستان کوتاه، ازجمله «داستان موضوعی» و «داستان برشی» را میآفریند. در «داستانهای موضوعی» گسترش بیشتری دارد. گاه ممکن است کل زندگی را در بر بگیرد. در «داستانهای برشی»، تکهای از زندگی نشان داده میشود و در آن وقایع متنوع و گوناگونی تشریح و تصویر میشود که از زندگی عادی و معمولی روزمره برمیخیزد و شناختی از درون و بیرون انسان دست میدهد که کمتر به آنها توجه داشته است. این وقایع، اغلب در داستانهای کوتاه بر محور لحظههایی از زندگی شخصیتهایی با بینشها و کیفیتهای روحی و خُلقی گوناگون میگردد؛ لحظههای بحرانی، لحظههای حساسِ تصمیمگیری، لحظههای مهم سرنوشتساز، لحظههای سخت جنونآمیز، لحظههای مکاشفه و استشعار.
در مرکز ثقل این لحظهها، انسان ایستاده است؛ نه انسانی آرمانی همچون قهرمانهای قصهها و رمانسها، بلکه انسان واقعی، همانطور که هست، انسانی که زحمت میکشد، رنج میبرد، دلهره دارد، در حلقۀ جهنمیجامعهسالار دستوپا میزند، خطا میکند و از چنگ قانون میگریزد. گفتهاند در داستان کوتاه انسانهای مطرود و به حاشیه رانده شده، موردتوجه است. به قول نویسندۀ آلمانی، ولف دیتریش اشنوره2 نویسندۀ آلمانی:
تصادفی نیست که قهرمانهای داستانهای کوتاه، غالباً با کودکان، پریشانفکران، مشتزنان ناقصالعضو، ابلهان، خانهبهدوشان، زوجهایی که روانشان فرسوده شده و قهرمانان جنگی که از زخمهای درونی کُشنده رنج میبرند، هستند. انسانِ لاف و گزافهگو، زبون، حقیر و عاجز است. او را رویینتن نشاندادن به معنی ارائهدادن تصویری کاذب از اوست.
توجه به لحظهها، داستان کوتاه را از قصه جدا میکند. در قصه، به ذکر کلیات وقایع و احوال اکتفا میشود. قصه، به جزئیات لحظههای واقعه توجه ندارد.
داستان کوتاه تکهای کند شده از زندگی است و قدرتش در ایجاز و فشردگی و نمایش لحظههاست و این لحظهها، حساسترین روانسنج وقایع اجتماعی و سیاسی و عمومی داستان کوتاه است و درواقع در این لحظهها:
دریچه یا دریچههایی به روی زندگی شخصیت یا شخصیتهای داستان کوتاه، برای مدت محدود و معینی باز میشود و به خواننده امکان میدهد که فقط از این دریچه، به چشمانداز وقایع در حال وقوع نگاه کند؛ بهبیاندیگر، داستان کوتاه برقی است که بر وقایع فرود میآید و در نور آن خواننده فقط میتواند شخصیت یا شخصیتهای داستان را در تنگنای لحظههای زندگی خود ببیند. داستان کوتاه را به عشق تشبیه کردهاند که ناگهانی و آنی اتفاق میافتد و بر ذهن و اندیشۀ خواننده مسلط میشود و او را تسخیر میکند.
کتاب شهرزاد و مرگ و داستان های دیگر را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب به علاقهمندان به داستانهای کوتاه پیشنهاد میشود.
بخشی از کتاب شهرزاد و مرگ و داستان های دیگر
دنیازاد بگریست و گفت:
«ای یگانه خواهر، شبها با قصههای تو به خواب میرفتم، حالیا که تو را از من جدا کردهاند، بیخوابی بر من عارض شده، قصهای بازگو تا مرا از رنج برهانی.»
شهرزاد به ملک نگریست. مرگ همچنان در پس او ایستاده بود، بر خود بلرزید. زبان به تضرع باز کرد.
«اگر مَلک اجازه دهد، قصهای از بهر تو گویم تا رنج تو ببرد.»
ملک را از روزگار کودکی یاد آمد که مادر با قصهای او را به خواب میکرد و روی موافقت بنمود. شهرزاد به مرگ خیره شد و لب به قصه باز کرد.
«ای ملک جوانبخت، چنین گویند که در روزگاران قدیم، روشنایی و تاریکی از هم جدا و بیگانه بودند و هر یک را قلمرو خویش بود. تاریکی بر دنیای زیرزمین حاکم بود و روشنایی بر زمین فرمان میراند. اهریمن سلطان تاریکی بود و اهورامزدا پادشاه روشنایی. آنگاه زمین بلرزید و شکاف برداشت و روشنایی به قلمرو تاریکی راه یافت. اهریمن را خواب برآشفت، برخاست و پارههای از روشنایی را بلعید و به سرزمین روشنایی برآمد. اهورامزدا به هراس اندر شد و به حیله، اهریمن را باز داشت. ایزدان و ارواح پاک را به یاری خواست و از آن پس با اهریمن به نبرد برخاست. نبرد آنان هفت سال به درازا کشید تا اهریمن از پای بیفتاد. اهورامزدا روشناییها را از او باز پس گرفت و او را همچون مرکبی در خدمت کیومرث، نخستین انسان، گذاشت.
چون قصه به اینجا رسید، شهرزاد لب فروبست. دنیازاد گفت:
«ای خواهر رنج بیخوابی از دل من بردی، مرا از سرنوشت کیومرث و اهریمن آگاه کن.»
حجم
۹۰٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۲۶ صفحه
حجم
۹۰٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۲۶ صفحه