کتاب دیوان سومنات
معرفی کتاب دیوان سومنات
کتاب دیوان سومنات مجموعه داستانهای کوتاهِ ابوتراب خسروی است و نشر مرکز آن را منتشر کرده است. دیوان سومنات شامل ۱۲ داستان سوررئال است که در بعضی از آنها ویژگیهای رئالیسم جادویی و پستمدرن به چشم میخورد.
درباره کتاب دیوان سومنات
دیوان سومنات عنوان مجموعه داستانی از ابوتراب خسروی است که در سال ۱۳۷۷ منتشر و با استقبال چشمگیری مواجه شد. برخی داستانهای این مجموعه نظیر «مرثیه برای ژاله و قاتلش» در فضای سیاسی دههٔ سی و چهل خورشیدی میگذرد. برخی دیگر از داستانها هم برگرفته از عناصر فرهنگی و سنتی ایران است. از باورهای کهن ایرانی گرفته تا آیین و سنن مذهبی و عناصر مینیاتور ایرانی و ادبیات فارسی، همه دست به دست هم دادهاند تا ریسهای از دوازده داستان درخشان و بهیادماندنی را در خاطر خواننده نصب کنند.
ابوتراب خسروی اغلب داستانهایش را با الهام از آثار ماندگار ادبیات فارسی و هنر ایرانی و با زبان و روایت مخصوص خود خلق میکند که همین موضوعْ او را از سایر داستاننویسان معاصر خود متمایز میسازد.
داستانهای کتاب دیوان سومنات از این قرار هستند:
مینیاتورها
ردپای مرد کهربایی
حضور
پلکان
پاهای ابریشمی
یعقوب، یعقوب
تربیع پیکر
مرثیه برای ژاله و قاتلش
و من زنی بودم به نام لیلا که زیبا بود
صورتبند
حرکت زیبا و آسان
دیوان سومنات
خواندن کتاب دیوان سومنات را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران داستانهای کوتاه ایرانی پیشنهاد میکنیم.
درباره ابوتراب خسروی
ابوتراب خسروی متولد ۱ فروردین ۱۳۳۵ در فسا است. او نویسندهٔ مشهور معاصر است که با فضاهای خاص و هولانگیز سوررئالی داستانهایش مشهور است. او در سالهای ۱۳۴۸ و ۱۳۴۹ در دبیرستانی در اصفهان درس خوانده و شاگرد هوشنگ گلشیری نویسنده ایرانی بوده است. او برندهٔ جایزهٔ مهرگان ادب برای رمان اسفار کاتبان، برندهٔ چهارمین دورهٔ جایزه هوشنگ گلشیری برای رمان «رود راوی»، برندهٔ یازدهمین دورهٔ جایزه هوشنگ گلشیری برای مجموعه داستان «کتاب ویران»، برندهٔ هفتمین دوره جایزه ادبی جلال آل احمد برای رمان «ملکان عذاب» و برندهٔ جایزه کتاب سال ایران برای رمان «ملکان عذاب» بوده است.
بخشی از کتاب دیوان سومنات
«شفیق لاهوری در تذکره شاعران پارسی هند در باب دیوان سومنات مینویسد که علت آن که دیوان سومنات به تحریر درنیامد، آن نبود که اقبال اختتام نیافت، که آخرین قصیدهاش را شاعر در برابر گزمکان دارالحکومه ولایت فارس با صدای غرا خواند، بلکه آن بود که با مصلحت لفظ در نمیآمد، که وقتی ناقلان ابیاتش را بر صفحات کاغذ تحریر نمودند به عین اجسادی در آمد که به هیچ طریقی به وقت حیات شبیه نبوده و رجحان بر این امر میآید که شعر طبیب هندی حتی اگر بر هیچ صحیفهای ثبت نشود، لکن به هیئت اجساد بیروح نیز در نیاید. شفیق لاهوری شرح زندگانی طبیب هندی را این گونه مینویسد که امیرمسعود بهادرخان متخلص به طبیب هندی، صاحب دیوان سومنات ولد ارشد مهاراجه مسلمان میرسبحان علی بهادرخان، مردی متوسط القامه، به غایت خوبروی بود که پیشانی فراخ و چشمانی سبز و صورتی سیمگون و محاسنی شبق گون داشت که چون جعد گیسویش بر شانههای نحیف و بازوان عاجگونش میریخت و از معابر گذر میکرد، مردمان را از فرط جذبه به تحیر وامیداشت. و آن که وی اصلا دهلوی بود، لاکن به علت سکنی در شیراز مابین شعر مذهبان به نام طبیب شیرازی نیز شهرت دارد. مشهور است که تبحر وی در سرایش اشعاری بود که از جنس کلمه نبود و هم بدین دلیل اصحاب سحر او را از جمله ساحران دانستهاند. چنانکه مذکور است که اول قضیه شعر در نزد وی آن بوده که شاعر برای شعر جسم قائل شده و التزام بر ساختن شعر را فقدان اشیاء دانسته، فیالمثل ماه یا ستارهای که غایب باشد، جویباری که در برهوت نباشد، پرندهای که در مینای آسمان پر نکشد و علفی که بر زمین نرسته باشد. آنچه از نقلهای سینه به سینه از فحوای روایتها برمیآید، آن است که مصلحت شعر را تنها کلام ندانسته، بلکه والاتر خلق اشیاء دانسته مضاف بر این که البته نطفه اشیاء مفقوده در کلام موجود است. چنانکه وقایعی که در افواه شایع است مؤید این نظرات است از جمله این که روزی طبیب به عادت یومیه در حجره نشسته و رحل و کتابی در برابرش گشوده بوده که پروانهای به خلوتش وارد گشته و بر ساق قلمش در قلمدان مینشیند.»
حجم
۹۴٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۲۸ صفحه
حجم
۹۴٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۲۸ صفحه
نظرات کاربران
خوب نبود توصیه نمیکنم