کتاب مرا اسماعیل صدا کن
معرفی کتاب مرا اسماعیل صدا کن
کتاب مرا اسماعیل صدا کن؛ موبی دیک به روایت هیوبرت دریفوس ترجمهٔ زانیار ابراهیمی است و انتشارات شرکت کتاب هرمس آن را منتشر کرده است.
درباره کتاب مرا اسماعیل صدا کن
کتاب مرا اسماعیل صدا کن جلد دوم از مجموعهٔ ادبیات غرب به روایت هیوبرت دریفوس شرح اثری است که کموبیش همگان آن را بزرگترین رمان آمریکا میدانند. در مقایسه با برادران کارامازوف، موبیدیک را میتوان رمانی پیچیدهتر و چندلایهتر دانست. به همین منوال، شرح دریفوس نیز فنیتر و تا حدی غامضتر است و مخاطبانی فلسفهخوانتر را میطلبد. نویسنده گرچه در فصل اول بهتفصیل به اسماعیل و کویکوئگ، دو شخصیت اصلی رمان، پرداخته، توضیحات مربوط به دیگر شخصیتهای رمان را که کم هم نیستند، تا فصل سوم به تعویق انداخته است. چون تعیینکنندهترین نکته در باب شخصیتها نحوهٔ مواجههٔ آنان با وال سفید یا همان موبیدیک است و به همین دلیل، فصل دوم لاجرم باید به تبیین جایگاه وال در جهان ملویل اختصاص مییافت.
درسگفتارِ تقریباً نُهساعتهٔ دریفوس و چکیدهٔ مشترکِ کموبیش چهلصفحهای که پس از آن آمده، اختلافات بسیاری با یکدیگر دارند. برای مثال، در شرح شفاهی دریفوس، فلسفهٔ نیچه و بهویژه حکمت شادان او دست بالا را دارند، گرچه مثل همیشه هایدگر حضوری پررنگ دارد و پس پشتِ تمام تفاسیر دریفوس جا خوش کرده، اما در آن چکیده هیچ خبری از نیچه نیست و حتی هایدگر چندان به چشم نمیآید؛ هایدگری که در فصل دوم و پنجم و مخصوصاً فصل آخر (که نتیجهگیری دریفوس است) بهجای نیچه بر صدر مینشیند و در واقع تکیهگاه فلسفیِ دریفوس برای نقد نیچه است. علاوه بر این، توضیحات مربوط به شخصیتهای بسیار مهمی مانند بالکینگتون، استارباک، و استاب در چکیده حذف شدهاند.
موبیدیک رمانی حماسی است و همین نکته برای توجیه ادبیات فاخر و کهن ترجمه کفایت میکند.
خواندن کتاب مرا اسماعیل صدا کن را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به پژوهشگرانی که میخواهند نقد رمان موبیدیک را بخوانند پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب مرا اسماعیل صدا کن
«موبیدیک با این جملهٔ بسیار مشهور شروع میشود: «صدایم کن اسماعیل!» (ص ۴۱) این جمله یادآور آیهای در عهد عتیق است که در آن فرشتهٔ یهوه به هاجر میگوید: «پسری خواهی زایید و او را اسماعیل نام خواهی نهاد» (سفر پیدایش ) اسماعیل فرزند کنیز ابراهیم است و به اصرار سارهٔ سترون پای به این جهان مینهد. اما ساره بعداً از ابراهیم میخواهد که آنان را از خود براند، و او تن میدهد. اسماعیل یتیمِ راندهشده از درگاه پدر و کسی است که خانه و کاشانهاش را از دست داده و آوارهٔ جهان شده است. بهبیان دریفوس، اسماعیل کسی است که زیر پایش زمینِ استواری نمییابد؛ او انسانِ دورانِ پس از مرگ خداست.
وانگهی، راوی صرفاً از ما میخواهد که او را اسماعیل صدا کنیم. بنابراین، نام او لزوماً اسماعیل نیست. اسماعیلوار زیستنْ مشی اوست. راوی با این جمله نشان میدهد که نه هویتی از آنِ خویش دارد و نه کاروبار ثابتی. اسماعیل پیشترها مدیر مدرسهای در روستا بوده، مدتی در کشتی تجاری کار میکرده، و بعدها ناگهان به سرش میزند که به کشتی والگیری برود و بهدلیل بیتجربگیاش به کمترین دستمزد قناعت میکند.
و اما مهمتر از همه، اسماعیل بیوطن است؛ بیوطنتر از اولیس هومر و دانتهٔ مسیحی. اولیس پنلوپه را رها کرده و به دریا درآمده بود تا ستونهای هرکول، مرزهای جهانِ مسکون و مألوف را درنوردد؛ اما او همواره خانهای از آنِ خویش داشت و وطنی که سرانجام به آن بازگردد. دانته نیز، بر سبیل مسیحیان، زایری بیش نبود و صرفاً در جهان بیتوته کرده بود تا به موطن و منزلگاه آسمانیاش بازگردد و چشم در چشم خدای خویش بدوزد تا بالاترین سعادت را نصیب ببرد. اما اسماعیل نه در زمین وطنی دارد و نه در آسمان. بنابراین، او نه خانوادهای دارد، نه نام و هویتی، نه کاروباری و نه جهانی؛ و هیچچیز او را تعیّن نمیبخشد.»
حجم
۱۶۴٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۱۶۰ صفحه
حجم
۱۶۴٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۱۶۰ صفحه
نظرات کاربران
به دیدگاه من در مورد فلسفه وجود عمق بیشتری داد و سوالات جدیدی برام طرح شد؛چنین تفسیر ژرفی از نشانه ها خیلی جالب و تامل برانگیز بود.