دانلود و خرید کتاب ماجراهای آلیس در سرزمین عجایب لوییس کارول ترجمه زویا پیرزاد
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
تصویر جلد کتاب ماجراهای آلیس در سرزمین عجایب

کتاب ماجراهای آلیس در سرزمین عجایب

نویسنده:لوییس کارول
انتشارات:نشر مرکز
امتیاز:
۲.۰از ۹ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب ماجراهای آلیس در سرزمین عجایب

کتاب ماجراهای آلیس در سرزمین عجایب نوشتهٔ لوییس کارول با ترجمهٔ زویا پیرزاد در نشر مرکز چاپ شده است. از این اثر اقتباس‌های سینمایی زیادی صورت گرفته است. یکی از مشهورترین این اقتباس‌ها اثر تیم برتون است که در سال ۲۰۱۱ در هشتاد و سومین دورهٔ مراسم اسکار برندهٔ جایزه اسکار بهترین کارگردانی هنری و بهترین طراحی لباس شد. در این اقتباس جانی دپ، آن هتوی و هلنا بونهام کارتر به ایفای نقش پرداختند و آلن ریکمن، یکی از صداپیشگان این اثر بود.

درباره کتاب ماجراهای آلیس در سرزمین عجایب

در یک نیمروز تابستان سال ۱۸۶۲ چارلز لوتویج داجسن استاد ریاضیات دانشگاه آکسفورد که دنیا او را بـه نام لوییس کارول می‌شناسد، وقت قایق‌سواری با سه دختربچه که اسم یکی از آن‌ها آلیس بود قصه‌ای فی‌البداهه تعریف کرد و چند روز بعد در دفتر خاطراتش نوشت: تمام دیشب بیدار ماندم و لاطائلاتی را نوشتم که آن روز برای آلیـس و دو خواهرش سرهم کردم. این لاطائلات بعدها تبدیل شد به یکی از مهم‌ترین آثار ادبی دنیا. داستان آلیس در سرزمین عجایب اولین داستانی است که به شکل ویژه برای کودکان نوشته شده، بی‌آنکه ردپایی از آموزش و اندرز در آن دیده شود و راز ماندگاری آن نیز همین است. هر چنـد ماجراهای آلیس در سرزمین عجایب در ظاهـر قصـه‌ای بـرای کودکان اسـت به قـول ویرجینیا وولف: آلیس کتابی برای کودکان نیست. کتابی است که در آن همه‌ٔ ما به دنیـای کودکی بازمی‌گردیم. لوییس کارول کاری کرد که هیچ‌ کس موفق به انجامش نشده بود. به دنیای کودکی برگشت و از نو خلقش کرد. آلیس در سرزمین عجایب آغازگر موجی تازه در ادبیات کودکان بود و توانست تاثیر بسیاری بر ادبیات کودک بگذارد.

آلیس و خواهرش کنار جوی آبی نشسته‌اند که خرگوشی از کنار آن‌ها می‌جهد. آلیس او را دنبال می‌کند و ناگهان خودش را در لانه‌ٔ خرگوش می‌بیند. آنجا خوابش می‌برد؛ در حالی که صدایی در سرش زمزمه می‌کند: پایین. پایین. پایین‌تر. مدتی می‌گذرد و آلیس داخل راهرویی پایین می‌آید که میزی شیشه‌ای در آن است. کلیدی روی میز است که توجهش را جلب می‌کند. آن را برمی‌دارد تا روی قفل تمام درهای راهرو امتحان کند.

خواندن کتاب آلیس در سرزمین عجایب را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به تمام علاقه‌مندان به داستان‌های فانتزی پیشنهاد می‌کنیم.

درباره لوییس کارول

کشیش چارلز لاتویج داجسُن که با نام مستعار لوئیس کارول شناخته می‌شود، در سال ۱۸۳۲ به دنیا آمد، در دانشگاه اکسفورد درس خواند و سال‌ها بعد ۱۸۵۵ به سِمَت استاد در آنجا درس داد و تا آخر عمر در همانجا به سر برد. جزوه‌های هجوآمیز متعددی درباره سیاست اکسفورد نوشت، همچنین عکاس پرتره پیشگام و غیرحرفه‌ای شد. هرچند هرگز ازدواج نکرد،‌ اما علاقه ویژه‌ای به کودکان داشت. او دو داستان مشهور دارد که هر دو را برای آلیس لیندل، دختر رئیس دانشکده‌اش نوشت: آلیس در سرزمین عجایب در سال ۱۸۶۵ و آن سوی آینه در سال ۱۸۷۱. همین دو کتاب هم او را به پرآوازه‌ترین نویسنده کودکان در آن روزگار بدل کرد. از لوئیس کارول چند مجموعه شعر نامفهوم و چندین کتاب معما و بازی، نظیر بازی‌های منطق ۱۸۸۷ و یک رمان طولانی برای کودکان، به نام سیلوی و برونو ۱۸۸۹ ــ ۱۸۹۳ منتشر شده است که البته موفقیت آلیس در سرزمین عجایب را نداشتند. لوئیس کارول در ۱۸۹۸ از دنیا رفت.

و اما ماجرای پدید آمدن داستان آلیس در سرزمین عجایب: لوئیس کارول در یک نیمروز تابستانی سال ۱۸۶۲، هنگام قایق سواری با چند کودک، برای سرگرم کردن آنان فی‌البداهه داستانی ساخت و تعریف کرد که چند روز بعد آن را به رشته‌ تحریر درآورد که پس از چاپ، ستایشگران فراوانی پیدا کرد. زبان گیرا، تصاویری سیاه و سفید و مناسب با متن و ترجمه‌ی روان آن این داستان تخیلی را زیباتر و جذاب تر می‌نماید. جالب است بدانید که او از یک بیماری نادر عصبی رنج می‌برد که منجر به ایجاد توهم در بیمار و بزرگتر یا کوچکتر دیدن اشیاء نسبت به اندازه‌ واقعی‌شان می‌شود. این توهم باعث می‌شود که بیمار خود را بسیار بزرگتر یا کوچکتر از اشیاء پیرامون خود ببیند. او از همین بیماری استفاده کرد و آن را به یکی از درون‌مایه‌های اصلی کتابش تبدیل کرد. دکتر جان تاد، کاشف این بیماری در سال ۱۹۵۵ آن را «سندروم آلیس در سرزمین عجایب» نام گذاشت. البته این بیماری را با نام «سندروم تاد» نیز می‌شناسند.

بخشی از کتاب ماجراهای آلیس در سرزمین عجایب

«آلیس که کار دیگری نداشت باز افتاد به حرف زدن. «گمانم امشب داینا دلش خیلی برام تنگ بشود. (داینا گربه‌اش بود) خدا کند فراموش نکنند وقت چای عصرانه کاسهٔ شیرش را پُر کنند. داینا، عزیزم، کاش این پایین تو هم با من بودی. البتّه فکر نکنم اینجا وسط زمین و هوا موشی پیدا می‌کردی ولی شاید می‌شد خفّاش شکار کنی. می‌دانستی که موش و خفّاش خیلی شبیه هم هستند؟ ولی – صبر کن ببینم –گربه خفّاش می‌خورَد؟» و به اینجا که رسید چون چرتش گرفته بود خوابالود شروع کرد به تکرار این جمله: «گربه خفّاش می‌خورَد؟ گربه خفّاش می‌خورَد؟» گاهی هم می‌پرسید «خفّاش گربه می‌خورَد؟» به هر حال چون جواب هیچ کدام از این دو سؤال را نمی‌دانست خیلی هم فرق نمی‌کرد کدام را بپرسد. حسابی چرتش گرفته بود و داشت خواب می‌دید دست در دست داینا قدم می‌زند و با هیجان می‌پرسد «داینا، راست بگو! تا حالا خفّاش خورده‌ای؟» که ناگهان! گُرُمپ! افتاد روی کُپّه‌ای شاخ و برگ خشک و سقوط تمام شد.

چون یک ذرّه هم دردش نیامده بود فوری جست زد ایستاد. نگاهی به بالا انداخت که تاریکِ تاریک بود. روبه‌رو دالان دراز دیگری بود و توی این دالان خرگوش سفید را دید که شتابان پیش می‌رفت. جای وقت تلف کردن نبود. مثل برق و باد راه افتاد و درست موقعی به خرگوش سفید رسید که خرگوش داشت ازسر پیچی در دالان می‌گذشت و می‌گفت «وای گوش‌هام، وای سبیل‌هام. چقدر دیر شده.» آلیس درست پشت سر خرگوش بود امّا تا از پیچ گذشت خرگوش را ندید. حالا توی تالار بزرگ و درازی بود با طاقی کوتاه که با یک ردیف چراغِ آویزان از سقف کم و بیش روشن شده بود.

دور تا دور این تالار درهای زیادی بود ولی همه قفل بودند. آلیس راه افتاد تالار را دور زد و درها را یکی یکی امتحان کرد و برگشت سر جای اوّلش وسط تالار ایستاد، غمگین و حیران که چطور از آنجا بیرون برود.

یکهو چشمش افتاد به یک میز سه‌پایه که یکدست از شیشه درست شده بود. روی میز فقط یک کلید کوچک طلایی بود. اولین فکری که کرد این بود که کلید شاید مال یکی از درها باشد ولی افسوس – یا سوراخ قفل‌ها خیلی بزرگ بودند یا کلید خیلی کوچک بود چون چه این و چه آن، کلید طلایی هیچکدام از درها را باز نکرد. برای بار دوّم که داشت تالار را دور می‌زد چشمش به پردهٔ کوتاهی افتاد که قبلاً ندیده بود. پشتِ این پرده درِ کوچکی بود به ارتفاع تقریباً چهل سانتی‌متر. کلید کوچک را کرد توی سوراخ قفل در کوچک و چقدر خوشحال شد که دید کلید با سوراخ قفل جفت و جور شد.»

rostami
۱۴۰۱/۰۷/۲۷

کتاب برای من روی صفحه ۴۱قفل شده ،و وقتی صفحه میزنم به کل از برنامه خارج میشم ☹️

کاربر ۱۴۵۸۳۵۶
۱۴۰۱/۰۹/۲۶

متاسفانه کتاب فقط تا صفحه ۴۲ قابل استفاده هست و بعد از اون از کتاب خارج میشه،گزارش هم زدم ولی پیگیری نکردن

هانیه یاسمی
۱۴۰۲/۰۷/۲۳

کتاب برخلاف فیلمش خیلی داستانش پیچیده تره و گاهی هر صفحه رو چندبار میخوندم که بفهمم چی میگه.متن و ترجمه اصلا روان نبودن

حجم

۱٫۴ مگابایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۱۵۲ صفحه

حجم

۱٫۴ مگابایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۱۵۲ صفحه

قیمت:
۳۷,۰۰۰
تومان