لوئیس کارول
لوئیس کارول که نامی مستعار برای چارلز لوتویج داجسون است، در ۲۷ ژانویه ۱۸۳۲ در دارزبری، چشایر، انگلستان به دنیا آمد و در ۱۴ ژانویه ۱۸۹۸ در گیلدفورد، ساری درگذشت. او منطقدان، ریاضیدان، عکاس و رماننویس انگلیسی بود که بهویژه به خاطر کتاب آلیس در سرزمین عجایب در خاطرها ثبت شده است.
اوایل زندگی
کارول پسر بزرگ و سومین فرزند خانوادهای متشکل از هفت دختر و چهار پسر بود. او در محلهی قدیمی درزبری به دنیا آمد. او از ابتدا استعداد زیادی برای اختراع داشت. وی با نقل مکان به کرافت در سن ۱۲ سالگی، در «مجلات رکتوری» آغاز به کار کرد، مجموعهای از نسخههای خطی که قرار بود همهی خانواده در آن مشارکت داشته باشند.
در همین حال، کارول جوان به مدرسه ریچموند، یورکشایر (۱۸۴۴-۱۸۴۵) رفت و پس از آن به مدرسهی راگبی (۱۸۴۶-۱۸۵۰) رفت. او از چهار سال تحصیل در مدرسه دولتی بدش میآمد، عمدتاً به دلیل خجالتی بودن ذاتیاش. او همچنین چندین بیماری را تحمل کرد که یکی از آنها یک گوش او را ناشنوا کرد. پس از راگبی، او یک سال دیگر را تحت تعلیم پدرش گذراند و در این مدت در کریست چرچ، آکسفورد تحصیل کرد. او در ۲۴ ژانویه ۱۸۵۱ به عنوان دانشجوی کارشناسی در آنجا مشغول شد.
دوران دانشگاه
داجسون یا همان لوئیس کارول در مطالعات ریاضی در سال ۱۸۵۲ سرآمد بود. با توجه به عملکرد خود در امتحانات، او برای یک دورهی دانشجویی (به نام بورسیهی تحصیلی در سایر کالج ها) نامزد شد. او در دسامبر سال ۱۸۵۴ به مدرک لیسانس هنر دست پیدا کرد. چارلز در سال بعد به عنوان استاد خانه و دانشجوی ارشد انتخاب شد و به عنوان مدرس ریاضیات (معادل معلم خصوصی امروزی) منصوب شد.
پیدایش و انتشار آلیس در سرزمین عجایب
در ۴ ژوئیه ۱۸۶۲، لوئیس کارول و دوستش رابینسون داکورت، سه کودک کلیسا را از تیمز آکسفورد به گادستاو بردند و در ساحل پیکنیک کردند. کارول در دفتر خاطرات خود نوشته است: «من داستان ماجراهای آلیس را برای آنها تعریف کردم و تصمیم گرفتم آن داستان را برای آلیس یکی از دانشجویان دانشگاه بنویسم.» بیشتر داستان بر اساس یک پیکنیک چند هفته قبل بود که همهی دانشجویان زیر باران گرفتار شده بودند. به دلایلی، این اتفاق الهامبخش کارول شد تا داستانی بسیار بهتر از حد معمول تعریف کند که هم داکورت و هم آلیس متوجه تفاوت آن شدند.
کارول توانست داستان را بنویسد و چندین ماجراجویی به آن اضافه کند. او داستان را با نقاشیهای خام اما متمایز خود همراه کرد و محصول نهایی را به آلیس لیدل داد. اما هنری کینگزلی، رماننویس، در حین بازدید از دانشکده، تصادفاً آن را از روی میز برداشت، خواند و از خانم لیدل خواست نویسنده را متقاعد کند که آن را منتشر کند. کارول، صادقانه متعجب شد و با دوستش جورج مکدونالد، نویسندهی برخی از بهترین داستانهای کودکان آن دوره، مشورت کرد. مکدونالد آن را به خانه برد تا برای فرزندانش بخواند، و پسرش گرویل ششساله، اظهار داشت که «ای کاش ۶۰۰۰۰ جلد از آن وجود داشت».
بر این اساس، لوئیس کارول آن داستان را برای انتشار ویرایش کرد. او ارجاعات خاصتر به پیکنیک را حذف کرد (آنها را میتوان در نسخهی خطی اصلی یافت، که بعداً توسط او به عنوان ماجراهای آلیس در زیرزمین در سال ۱۸۸۶ منتشر شد) و چند داستان دیگر به آن اضافه کرد. به پیشنهاد داکورت، او با جان تنیل، کاریکاتوریست مجلهی پانچ آشنا شد و او را مأمور طراحی تصاویری مطابق با کتاب کرد. این کتاب با عنوان ماجراهای آلیس در سرزمین عجایب در سال ۱۸۶۵ منتشر شد. (نسخه اول به دلیل چاپ بد لغو شد و تنها حدود ۲۱ نسخه از آن باقی مانده است –که یکی از کتابهای کمیاب قرن نوزدهم است- و چاپ مجدد تا کریسمس سال ۱۸۶۶ آماده شد.)
این کتاب یک موفقیت آهسته اما پیوسته و رو به افزایش بود، و تا سال بعد، کارول در حال بررسی دنبالهای برای آن بود.
تا زمان مرگ لوئیس کارول کتاب آلیس به محبوبترین کتاب کودکان در انگلستان تبدیل شد. در زمان صدمین سالگرد او در سال ۱۹۳۲، این کتاب یکی از محبوبترین و شاید معروفترین کتابهای جهان بود.
کارول به غیر از داستانهای کودکانه، جزوههای طنزآمیزی نیز در مورد امور دانشگاه تولید کرد که هنوز هم ارزش خواندن دارند. علاوهبر نوشتن، باید از لوئیس کارول به عنوان یک عکاس خوب از کودکان و بزرگسالان نیز یاد شود؛ پرترههای قابل توجهی از الن تری بازیگر، لرد تنیسون شاعر، دانته گابریل روستی نقاش، و بسیاری دیگر که عکسهای او چاپ و اغلب تکثیر شدهاند. کارول همیشه آرزویی برای هنرمند شدن داشت: با شکست در این امر، به عکاسی روی آورد. او از بچهها در هر لباس و موقعیت ممکن عکس میگرفت. اما در سال ۱۸۸۰ او این کار را به کلی رها کرد، زیرا احساس میکرد که زمان زیادی از او میگیرد.
لوئیس کارول قبل از اینکه داستان اصلی ماجراهای آلیس را بگوید، در واقع تعدادی از موارد طنزآمیز را به صورت منظوم و نثر و چند شعر جدی منتشر کرده بود. اولین آنها به صورت ناشناس چاپ شد، اما در مارس ۱۸۵ شعری به نام تنهایی با نام لوئیس کارول منتشر کرد. او پس از آن از این نام برای تمام کارهای غیر آکادمیک خود استفاده کرد. به عنوان چارلز ال. داجسون، او نویسندهی تعداد زیادی کتاب در زمینهی ریاضیات بود، که هیچ کدام از اهمیت قابل توجهی برخوردار نبودند، اگرچه کتاب اقلیدس و رقبای مدرن او (۱۸۷۹) از نظر تاریخی مورد توجه است.
اشعار طنز و دیگر اشعار او در سال ۱۸۶۹ با عنوان فانتاسماگوریا جمعآوری شد. دو مجموعه شعر دیگر او با عناوین قافیه جدا شد؟ و دلیل؟ (۱۸۸۳) و سه غروب و شعرهای دیگر (منتشرشده پس از مرگ، ۱۸۹۸) نیز به چاپ رسیدند.
بعدها لوئیس کارول تلاش کرد تا به سیاق کتاب آلیس بازگردد، اما فقط سیلو و برونو (۱۸۸۹) و جلد دوم آن (۱۸۹۳)، نتیجهای مطلوب گرفتند.