کتاب عشق دلسا

کتاب عشق دلسا نوشتۀ جولی بری با ترجمۀ صادق شیخ‌الاسلامی در نشر دختر آفتاب به چاپ رسیده است.

درباره کتاب عشق دلسا

کتاب عشق دلسا دربارۀ دختری اشراف‌زاده به همین نام است. زمینۀ داستان در فرانسۀ قرون‌وسطا است. در قرن سیزدهم میلادی زمانی که کلیسای واتیکان در اوج قدرت قرار دارد و دادگاه‌های تفتیش عقاید همه‌جا برپا هستند، دلسا دختری شهری و اشراف‌زاده‌ است که عشقی پنهان و موهبتی غریب دارد. عاشقی که او در خلوت خیال خود ملاقات می‌کند عیسی مسیح است و موهبت مرموز خدادادی‌اش هم این است که به‌ خاطر ایمان قادر است دست به معجزاتی کوچک بزند. او که طاقت نمی‌آورد این ‌همه احساس را در خود نگه دارد، اسرارش را نزد اطرافیانش بازگو می‌کند و به آن‌ها می‌گوید که معشوق او همۀ انسان‌ها را دوست می‌دارد.

سنت لوسین، راهب صومعۀ سنت سارنین به دلسا انگ بدعت‌آوری می‌زند، دلسا در دادگاه به همۀ ویژگی‌های خاصش اعتراف می‌کند و صومعه نیز او را مرتد می‌داند و محکوم به مرگ و زنده در آتش سوختن می‌کند. زمان مجازات دلسا و مادرش و بعد از سوختن مادر، ندایی از غیب دلسا را به فرار ترغیب می‌کند. دلسا از دست مأموران فرار می‌کند و خود را به رودخانه‌ای می‌اندازد تا نجات پیدا کند. دختری به نام بوتیا او را در کنار رودخانه‌ای در حالی‌ که رو به مرگ است پیدا می‌کند. او در مهمانخانه‌اش به دلسا پناه می‌دهد. بوتیا یک روستایی دانا است که پیش از این تمام تلاش خود را برای زندگی بی‌درسر می‌کرد. ورود دلسا به مسافرخانۀ آن‌ها زندگی آن‌ها را پر از خطر می‌کند. طی داستان بین این دو به‌تدریج رفاقتی شکل می‌گیرد. بوتیا به همراه خواهرانش و یک مرد معتمد، دلسا را تیمار می‌کنند و همچنان او را از تعقیب‌کنندگانش مخفی نگه می‌دارند. اگر کلیسا بویی از این همدستی پنهان می‌برد، تمام روستا قربانی غضب تعقیب‌گران می‌شدند.

اگرچه بوتیا و خواهرانش تمام تلاش خود را برای پنهان کردن دلسا می‌کردند؛ اما تمایلات دلسا به انجام معجزات متعدد او را بر سر زبان‌ها می‌اندازد. داستان عشق دلسا از دیدگاه شخصیت‌های مختلف داستان روایت می‌شود. این ویژگی کمک می‌کند تا حوادث داستان هرچه بهتر درک شود. این کتاب برندۀ جایزۀ بزرگ Printz Honor شده است.

خواندن کتاب عشق دلسا را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

به دوستداران رمان‌های تاریخی پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب عشق دلسا

«این گزارش را باید بنویسم و هنگامی که به پایان رساندمش، آن را خواهم سوزاند. کار من تاریخ‌نگاریست. اینکه وقایع قرن گذشته را ثبت کنم و نشان دهم که چگونه دست قهار خداوند، سرزمین‌های جنوبی مابین رودخانه‌های گارونا و رز را از لوث بدعت‌آوری البیگایی پاک کرد.»