کتاب صدای آهسته
معرفی کتاب صدای آهسته
کتاب صدای آهسته نوشتهٔ محمد رضاییراد است. نشر بیدگل این کتاب را روانهٔ بازار کرده است. این اثر، دو نمایشنامه از این نویسندهٔ ایرانی معاصر را در بر دارد.
درباره کتاب صدای آهسته
کتاب صدای آهسته دو نمایشنامه از محمد رضایی راد را دربردارد:
اولی «صدای آهسته» نام دارد که در اتاقی که یک آیفونتصویری دارد میگذرد. این نمایشنامه در ۱۳ صحنه و در سال ۱۳۸۶ نوشته شده است.
دومی «گوش کن» نام دارد و بهصورت یک تکگویی یا مونودرام برای یک زن، به نام ناهید، نوشته شده است؛ البته صداهای دیگری هم در این نمایشنامه و اجرای آن دخیل هستند. این نمایشنامه در مکانی همچون یک هال و پذیرایی با آشپزخانهای اُپن و درهایی که به اتاقهای دیگر باز میشود، میگذرد.
نشر بیدگل بسیاری از نمایشنامههای محمد رضایی راد را چاپ و منتشر کرده است.
خواندن کتاب صدای آهسته را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به دوستداران ادبیات نمایشی معاصر ایران پیشنهاد میکنیم.
درباره محمد رضایی راد
محمد رضایی راد در سال ۱۳۴۵ به دنیا آمد. وی فیلمنامهنویس، نمایشنامهنویس، کارگردان تئاتر، استاد دانشگاه، نویسنده و پژوهشگر ایرانی است.
عمدهٔ فعالیتهای نوشتاری رضاییراد در نگارش نمایشنامه بوده است.
برخی از نمایشنامههای او عبارتاند از:
«رقصی چنین»، «رؤیای طاهرهگان خاموش»، «بازگشت به خان نخست و هشتمین خان»، «گزارش خواب»، «فرشته تاریخ»، «فعل»، «صدای آهسته»، «ناکجا و دو نمایشنامه دیگر»، «و این تنها بازی جهان بود…» و «براساس دوشس ملفی» (همکاری با نغمه ثمینی).
نشر بیدگل بسیاری از نمایشنامههای رضایی راد را منتشر کرده است.
این هنرمندِ هنرهای دراماتیک ایران، بسیاری از نمایشنامههای خود را کارگردانی کرده و در سالنها و تالارهای مختلف نمایشی مانند تئاترشهر و سالن تئاتر مستقل تهران بر روی صحنه برده است.
رضاییراد کتابهایی نظری و تاریخی در حوزهٔ تئاتر و حوزههای دیگر نیز نوشته و منتشر کرده است:
«مبانی اندیشه سیاسی در خرد مزدایی»، «نشانهشناسی سانسور و سکوت سخن»، و «انتقام دیونوسوس: خوانشی دولتشهری از تراژدی و کمدی یونانی» (دفتر یکم: یک مقدمهی انتقادی و دفتر دوم: آیسخولوس مبلّغ).
رمان «حفره» نوشتهٔ این هنرمند هنرهای نمایشی نیز در سال ۱۴۰۰ بهوسیلهٔ نشر چشمه چاپ و منتشر شد.
فیلمنامههای او برندهٔ جایزههای متعددی از جشن خانه سینما، جشنواره فیلم فجر و جشنواره فیلم آسیا پاسیفیک شدهاند. فیلم کودک و سرباز، با فیلمنامهای از او، برندهٔ بالن نقرهای جشنواره سه قاره نانت فرانسه شده است.
فیلم مستند «بازی نویس» بهکارگردانی آریان رضایی (نویسنده و کارگردان تئاتر) به زندگی تئاتری محمد رضاییراد میپردازد که برای نخستینبار در سال ۱۴۰۰ در سایت هاشور اکران آنلاین شد.
محمد رضایی راد جوایز ادبی و هنری گوناگونی نیز دریافت کرده است.
بخشهایی از کتاب صدای آهسته
«صدای زن: من صدای آهستهای دارم. صدا را از اعماق لایههای بطن خویش یافتهام. "آ"ها را، "بِ" ها را، "پِ" و " کِ" و " گِ" را، مصوتهای بیقرارش و صامتهای پُرشورش را. آری اکنون با او زندگی میکنم؛ او را در بطن خویش حمل میکنم. من مادر او، و فرزند او هستم. شب با همین چشمان به خواب میروم و صبح با چشمان او بیدار میشوم. گیج و منگ با چشمان او مینگرم، تا به یاد میآورم همهچیز را. و آنگاه درد زایمان آغاز میشود. زور میزنم و خودم را به دنیا میآورم؛ هر صبح یک بار دیگر خودم را میآفرینم، و این کشته را دفن میکنم، این خطای کبریایی را که او بود و من بود. هر صبح یک بار دیگر همهچیز را از آغاز، آغاز میکنم و بازمییابم صدای آهستهام را از خلال "آ"ها و "بِ"ها و "پِ"ها و " گِ"ها و همهٔ حرفها و همهٔ واژهها و همهٔ جملهها. همهچیز را در این شمایل تازه یک بار دیگر میآفرینم و به یاد میآورم. کابوسهای شمایل پیشین را هر صبح در دستشویی عق میزنم. زیرا که من هنوز با شمایل پیشین خواب میبینم و با شمایل پیشین از خواب بیدار میشوم. در آن تاریکی همه اوست، هنوز اوست. در دستشویی عق میزنم، همهچیز را بیرون میریزم؛ همهچیز را از این چهره میزدایم و همه را در چاهک رها میکنم... رها میکنم؛ رها میشوم... رها... و پس آنگاه... در آینه به خود نگاه میکنم: «آه این منم عاقبت، این منم... عاقبت». با صدای آهستهام به او میگویم: «صبحبهخیر».
زن هنوز در خیابان میرود.
نور میرود.»
***
«ناهید که به سخنان بیژن گوش میدهد، از یادداشت کردن شماره تلفنی که زن میگوید غافل نمیشود. تماس زن قطع میشود.
ناهید: یه مرد دیگه هم زنگ زد، رحیمی. این دیگه کیه؟... بیژن من حوصلهٔ این مسخرهبازیها رو ندارم ها... آخه یعنی چی؟ من نمیفهمم تو داری چیکار میکنی... خب من چیکار کنم؟... بله برگشت خورده... من دیگه کمکم دارم میترسم... مگه قرار نبود پول اون تیشرتها رو بریزن به حسابت؟... خب بذار اجرا... بگو من احتیاج دارم! چک دارم... من پولم کجا بود بیژن؟... آخه از کی بگیرم دیگه؟
برای مدتی به حرفهای بیژن گوش میدهد.
نمیدونم من تازه از مدرسه اومدم... نخیر مال من فروش نرفته، پولشون رو هم تازه پیشپیش چک دادم... مگه من از کار و بار تو میپرسم؟... حالا کِی میآی خونه؟... زود بیا ببینم باید چه خاکی تو سرمون بکنیم... داری میآی دو تا پیتزا بگیر!... خداحافظ... زود بیا ها!
گوشی را قطع میکند و سپس از روی شمارهای که یادداشت کرده، شماره میگیرد.»
حجم
۴۸٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۱۰۹ صفحه
حجم
۴۸٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۱۰۹ صفحه