دانلود و خرید کتاب بازگشت به خان نخست و هشتمین خان محمد رضایی‌راد
تصویر جلد کتاب بازگشت به خان نخست و هشتمین خان

کتاب بازگشت به خان نخست و هشتمین خان

معرفی کتاب بازگشت به خان نخست و هشتمین خان

کتاب بازگشت به خان نخست و هشتمین خان نوشتهٔ محمد رضایی‌راد است و نشر بیدگل آن را منتشر کرده است. این کتاب دو نمایشنامه از محمد رضایی‌راد، نمایشنامه‌نویس، فیلم‌نامه‌نویس و کارگردان شهیر ایرانی است.

درباره کتاب بازگشت به خان نخست و هشتمین خان

 «بازگشت به خان نخست» و «هشتمین خان» دو نمایشنامهٔ مجزا بودند که محمد رضایی‌راد آن‌ها را سال‌ها پیش نوشته بود، اما نشر بیدگل هر دو را در قالب یک کتاب با نام بازگشت به خان نخست و هشتمین خان راهی بازار کتاب کرده است. نویسنده در این دو نمایشنامه از شخصیت‌های شاهنامه بهره گرفته و داستان خود را روایت کرده است.

نمایشنامهٔ نخست با نام بازگشت به خان نخست در دو قسمت و با دو روایت موازی نقل می‌شود که هر دو تقریباً هم‌پایهٔ هم هستند. این دو بخش به‌نوعی از یکدیگر جدا و مستقل‌اند، ولی همدیگر را تکمیل می‌کنند تا مفاهیم و معانی مشترکی را به ذهن مخاطب متبادر کنند. در یک روایت با پهلوان حماسی به نام بُرزاگ روبه‌رو می‌شویم و در بخشی دیگر زنی بیچاره و تیره‌بخت به نام گُردیه؛ این پهلوان و این زن داستان زندگی خود را روایت می‌کنند.

داستان گُردیه در میان داستان بُرزاگ سر بر می‌آورد و گاهی آن را قطع کرده و داستان خود را پیش می‌برد. این پیوند و گسست به پیچیدگی داستان می‌افزاید و ذهن مخاطب، با چالش و ابهام روبه‌رو می‌شود. حکایت گُردیه به گونه‌ای بازگشت به گذشته است و نویسنده از مرگ تا تولد او را روایت می‌کند، حال آنکه سرگذشت بُرزاگ را از تولد تا مرگ تعریف می‌کند و روایتی رو به جلوست؛ درواقع هرچه از مرگ بُرزاگ می‌گذرد به تولد گُردیه نزدیک‌تر می‌شود. بُرزاگ، پهلوانی تنومند، معلق میان زمین و آسمان افتاده است. پوششی سیاه بر رویش کشیده‌اند. راهنما هم شخصی است که کتابی عظیم در کنارش معلق است و دعا می‌خواند، به زبانی که ما نمی‌فهمیم؛ زبانی که زبان بشری نیست. صداهایی کلام او را ترجمه می‌کنند. گردیه همیانی در گردنش آویخته، و پوشینه‌ای بر چهره‌اش نهاده شده است. گرداگردش پُر است از کاغذپاره‌ها. صدای سوت می‌آید. نوری تیز روی او می‌افتد. زن پوشینه را بالا می‌زند. میان کاغذپاره‌ها می‌گردد و جست‌وجو می‌کند.

نمایشنامهٔ هشتمین خان هم به داستانی پرغصه و اشک روان بین رستم و اسفندیار می‌پردازد. ته چاهی خشکیده و نیمه‌تاریک، نیزه‌هایی از کف رسته است. درون چاه دری قرار دارد، که نمی‌دانیم به کجا باز می‌شود. رستم و رخش ته چاه افتاده‌اند، زخم‌خورده و خونین. رخش مُرده و رستم بیهوش است. رستم تکانی خورده، چشم باز می‌کند، از درد می‌نالد. در این وانفسا، اسفندیار با لباس رزمی ژنده، با چشمانی خونین، عصا زنان، پیش می‌آید. کاسهٔ آبی در دست دارد. رستم وجود او را حس نمی‌کند. اسفندیار پیاله را به او می‌دهد... .

خواندن کتاب بازگشت به خان نخست و هشتمین خان را به چه کسانی پیشنهاد می‌‌کنیم

این کتاب را به دوستداران نمایشنامه‌های فارسی با تمِ تاریخی و حماسی پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب بازگشت به خان نخست و هشتمین خان

گُردیه: گمانم این مالِ من باشد (می‌خواند.) گُردی‌جان... (سر برمی‌دارد.) آری مرا می‌گفت گُردی‌جان... (لحظه‌ای درنگ می‌کند و در خیالی دور) «گردی‌جان» که می‌گفت، جانم می‌رفت... و جانم در زیر آن لاشهٔ مهیب...

به خود می‌آید. کاغذپاره را در همیان می‌نهد و کاغذی دیگر برمی‌دارد.

و این... این مالِ من نیست. آخر این مردی‌ست؛ اما چه شبیه! (کاغذپاره را می‌خواند.) پاره‌نان را ربود و... خب لابد گرسنه بود... (باز می‌خواند.) و سرگین بز نهاد در صندوق.

گُردیه می‌خندد و سپس به‌خود می‌آید. جلوی خنده‌اش را می‌گیرد، انگار در پیشگاه کسی ایستاده باشد. کاغذ را دور می‌افکند؛ اما پس از چند لحظه آن را مجدداً برداشته، در همیان می‌گذارد. پاره‌کاغذی دیگر برمی‌دارد. با خواندن آن اندوهگین به جایی خیره می‌شود و بی‌حرف آن را در همیان خود می‌گذارد. کاغذی دیگر برمی‌دارد. سرفه می‌کند.

(کلافه) اَه، این سرفه اینجا هم رها نمی‌کند بی‌پیر (رو به نور) آخر می‌گفتند اینجا تب می‌گریزد؛ بیماری می‌گریزد. نکند باز خون بیاید؟

گُردیه به گوشهٔ دهانش دست می‌زند تا مطمئن شود خون نیامده. صدای سوت می‌آید. گُردیه با دلواپسی خود را جمع‌وجور می‌کند. کاغذپاره‌ای را برداشته، می‌خواند. آن را با تردید دور می‌اندازد و کاغذپارهٔ دیگری می‌خواند.

دهان گشود به آشوب و نفرین... کی؟... این پیرزنی‌ست گویا، و من که هنوز آن‌قدر پیر نشده بودم... اما آن نفرین‌ها... (رو به نور) ببخشید! این‌ها همه حساب است نه؟... ای داد... اینجا خیلی طول می‌کشد تا برویم؟... و آنجا سخت است نه؟

کاغذ را در همیانش می‌گذارد و کاغذ دیگری برمی‌دارد.

آخی... عروسی... این را دوست دارم و برمی‌دارم.

کاغذ را در همیان می‌گذارد، اما پس از چند لحظه بیرون آورده، به دور می‌افکند. کاغذ دیگری برمی‌دارد و می‌خواند.

موما... موما...


نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۷۴٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۱۲۳ صفحه

حجم

۷۴٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۱۲۳ صفحه

قیمت:
۶۰,۰۰۰
۴۲,۰۰۰
۳۰%
تومان