
کتاب پروانه های سیاه
معرفی کتاب پروانه های سیاه
کتاب پروانه های سیاه (Black butterflies) نوشته پریسیلا موریس و ترجمه مزدک بلوری، روایتی داستانی از زندگی در دل بحران و جنگ است. این رمان از انگلستان با محوریت شخصیت زورا، نقاشی سرشناس در یوگسلاوی به سال اول محاصرهی سارایوو (بوسنی و هرزهگوین) در ۱۹۹۲ میلادی میپردازد و تجربهی فردی و جمعی مردم این شهر را در مواجهه با فروپاشی، ناامنی و دگرگونیهای اجتماعی به تصویر میکشد. نویسنده با نگاهی دقیق و جزئینگرانه، فضای شهری و روابط خانوادگی و اجتماعی و تأثیرات جنگ را بر زندگی روزمرهی شخصیتها بازتاب داده است. نشر بیدگل این کتاب را در سال ۱۴۰۴ منتشر کرده است. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب پروانه های سیاه اثر پریسیلا موریس
کتاب پروانههای سیاه، نخستین رمان منتشرشده به قلم پریسیلا موریس و داستانی از انگلستان است که در بستر تاریخی و اجتماعی محاصرهی سارایوو (بوسنی و هرزهگوین) شکل گرفته است. این رمان با تمرکز بر زندگی زورا، نقاش و استاد دانشگاه، به روایت روزهای آغازین جنگ بوسنی و تأثیرات آن بر زندگی فردی و جمعی میپردازد. نویسنده با توصیفهای زنده و ملموس از شهر سارایوو، فضایی را خلق کرده که همزمان هم آشنا و هم غریب است؛ شهری که در آن پلها، خیابانها و خانهها به نمادهایی از پیوند، جدایی و مقاومت تبدیل شدهاند. ساختار کتاب بر پایهی روایت خطی و جزئینگرانه است و با پرداختن به روابط خانوادگی، همسایگی و دوستی، تصویری چندلایه از جامعهای در حال فروپاشی ارائه میدهد. نویسندهی این اثر علاوهبر نمایش خشونت و ناامنی، به نقش هنر و امید در تداوم زندگی و مقاومت در برابر شرایط دشوار پرداخته است.
خلاصه داستان پروانه های سیاه
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند!
رمان با زورا، نقاشی ۵۵ساله آغاز میشود که در میانهی مسئولیتهای خانوادگی و شغلی، احساس سردرگمی و فرسودگی میکند. او با شدتگرفتن بحران سیاسی و اجتماعی در سارایوو (بوسنی و هرزهگوین) ناچار میشود مادر بیمار خود را به خانهاش بیاورد. همسرش همراه مادر به انگلستان میرود تا نزد دخترشان بمانند. زورا برای مدتی کوتاه فرصت مییابد به نقاشی و زندگی شخصیاش بپردازد، اما با شروع جنگ و محاصرهی شهر، این آرامش بهسرعت جای خود را به اضطراب و ناامنی میدهد. زورا با مشکلاتی چون تصرف خانهی مادرش توسط غریبهها، کمبود مواد غذایی، قطع آب و برق و تهدید دائمی گلولهباران و تکتیراندازها روبهرو میشود. روابط همسایگی و دوستیها در این شرایط بحرانی معنای تازهای پیدا میکند. همدلی، ترس، شوخیهای تلخ و تلاش برای حفظ عادیترین جنبههای زندگی، بخشی از روزمرگی شخصیتها میشود. زورا با پناهبردن به هنر و تدریس میکوشد روحیهی خود و اطرافیانش را حفظ کند و در برابر فروپاشی اجتماعی و روانی مقاومت نشان دهد. رمان همزمان با پیشروی جنگ بهتدریج فضای شهر را تیرهتر و ناامنتر ترسیم میکند و زورا را در موقعیتی قرار میدهد که باید میان ماندن و رفتن، وفاداری به خانه و خانواده و تلاش برای بقا تصمیم بگیرد.
چرا باید کتاب پروانه های سیاه را بخوانیم؟
رمان پروانههای سیاه از انگلستان تجربهی زندگی در دل بحران و جنگ را از زاویهای شخصی و هنری به تصویر کشیده است. این کتاب نهتنها به وقایع تاریخی و اجتماعی میپردازد، بلکه با تمرکز بر جزئیات روزمره، احساسات و دغدغههای شخصیتها، تصویری زنده و چندوجهی از مقاومت، امید و آسیبپذیری انسانها ارائه میدهد. توصیفها از فضای شهری، روابط خانوادگی و همسایگی و نقش هنر در تداوم زندگی، از ویژگیهای شاخص این رمان است. خواندن این کتاب فرصتی است برای درک عمیقتر تأثیرات جنگ بر زندگی فردی و جمعی و شناخت قدرت هنر و همبستگی در شرایط دشوار.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
خواندن کتاب پروانههای سیاه به علاقهمندان رمان با درونمایهی اجتماعی، تاریخ معاصر، داستانهایی از انگلستان پیرامون جنگ و آثاری با محوریت زنان و هنر پیشنهاد میشود. همچنین این کتاب برای کسانی که دغدغهی شناخت تأثیرات بحران بر زندگی روزمره و روابط انسانی دارند، انتخاب مناسبی است.
درباره پریسیلا موریس
پریسیلا موریس (Priscilla Morris) نویسنده و مدرس بریتانیایی، با رمان نخست خود، پروانههای سیاه شناخته میشود که در جریان محاصرهی سارایوو در دههی ۱۹۹۰ میلادی روایت میشود و الهامگرفته از تجربیات شخصی و خانوادگی او بوده است. مادر او اهل سارایوو و پدرش اهل انگلستان بوده و او دوران کودکی خود را در لندن گذرانده و تابستانها را در سارایوو سپری کرده است. خانوادهی موریس در جریان جنگ بوسنی در سال ۱۹۹۳ با خطرات فراوان مواجه شد. پدرش موفق شد با استفاده از کارت مطبوعاتی، پدربزرگ و مادربزرگش را از محاصره نجات دهد. موریس تحصیلات دانشگاهی خود را در دانشگاه کمبریج در رشتههای اسپانیایی، ایتالیایی و انسانشناسی اجتماعی آغاز کرد و پس از تدریس انگلیسی در بارسلونا و ریو دو ژانیرو، مدرک کارشناسیارشد و دکترای خلاقیت نوشتاری را از دانشگاه ایست آنجلیا دریافت کرد. او سپس در کالج دانشگاهی دوبلین به تدریس نوشتن خلاقانه مشغول شده و بین ایرلند و کاتالونیا زندگی کرده است. رمان پروانههای سیاه به قلم او علاوهبر قرارگیری در فهرست جایزهی زنان، جایزهی Ondaatje و جایزهی بهترین رمان نخست Authors’ Club را به خود اختصاص داده و به زبانهای بوسنیایی، ایتالیایی، هلندی، اسلوونیایی، کاتالانی، اسپانیایی، فرانسوی، عربی و پارسی برگردانده شده است. الهام اولیهی این رمان، داستان عموی بزرگ این نویسنده، نقاش منظره بوسنیایی دُبریوِه بلیجکاشیچ بوده که در طول جنگْ استودیوی خود را از دست داد.
این کتاب یا نویسنده چه جوایز و افتخاراتی کسب کرده است؟
رمان پروانههای سیاه در ۲۰ مارس ۲۰۲۳ برای دریافت جایزهی اُنداچی از انجمن سلطنتی ادبیات (RSL) و جایزهی بهترین رمان نخست انجمن نویسندگان (Authors' Club Best First Novel Award) نامزد شد. پریسیلا موریس در سال ۲۰۲۵ میلادی برای نگارش این رمان، بهعنوان نفر دوم جایزهی صلح ادبی دیتون در بخش داستان شناخته شد.
نظر افراد یا مجلههای مشهور درباره این کتاب چیست؟
- نویسندهی ساندی تایمز نوشته این کتاب مانند روایت مستقیمِ تجربهی یک زن است و کاملاً اصیل به نظر میرسد.
- بِئا ستِتون از نیویورک تایمز معتقد است که رمان پروانههای سیاه استدلال کرده هنر در زمان جنگ ضروری است. این اثر از دل رنج، زیبایی و امید بیرون میکشد و دارای ادبیاتی است که وحشت و خشونت را به نیرویی زندگیبخش تبدیل میکند.
- راچل جویس از طرف داوران جایزهی زنان (گاردین) باور دارد که این کتابْ نامهای شاعرانه، دلخراش و بهموقع به سارایووی ویرانشده از جنگ است که در آن، لحظاتی از خشونت شوکهکننده در کنار صحنههایی از زیبایی و تابآوری غیرمنتظره قرار گرفته است. کتاب حاضر با ظرافتی بینظیر ساخته شده و پر از تنش است؛ طوری که نمیتوانیم از ورقزدن صفحات آن دست بکشیم.
بخشی از کتاب پروانه های سیاه
«زورا معمولا در این ساعات آرام پیش از سپیدهدم کنار مرصاد دراز کشیده. در این ساعتها خبری از صدای گلوله و غرش انفجارها نیست و پهلوبهپهلوی هم فقط صدای شکمهای خالیشان به گوش میرسد که مثل ساعت تیکتیک میکنند. ولی حالا مرصاد رفته. انگار خلئی او را بلعیده. آپارتمان زورا همچون گوری سرد و تاریک است.
پیش از آن زورا با حالتی جنونآمیز چمدانش را بسته بود. وسایلش را میقاپید و آنها را توی چمدان مشکی کهنهاش میچپاند. لباسهای کثیف، قوطیهای کبریت، ورقهای تاخوردهٔ روزنامه. یک دستهٔ قطور نامه. بهعلاوهٔ چند ردیف از شمعهای سفید کلیسا، هرچند بعید است جایی که میخواهد برود به آنها نیاز داشته باشد.
صدای شرقشرق کیسهزبالهها که به قاب پنجره میخورند توجه زورا را جلب میکند. او را به یاد صدای تلنگر زدن شاخههای درخت بلوطِ حیاط خانهٔ دخترش به پنجرهٔ اتاقخواب میاندازد.
با تن خشک و کوفته بلند میشود میایستد، نفسی فرومیدهد و راه میافتد سمت آنطرف اتاق. قندیلهایی به بزرگی دست یک انسان از لبهٔ پنجره آویزان شده و آمدهاند توی اتاق و برف روی پارکت کف اتاق جمع شده. میخواهد ببیند میتواند کیسه زبالهای را که از میخ روی دیوار جدا شده دوباره به آن ببندد. باید جلوی سرما را بگیرد.»
حجم
۲۹۳٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۳۲۰ صفحه
حجم
۲۹۳٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۳۲۰ صفحه
