دانلود کتاب خاطرات یک آدمکش اثر کیم یونگ ها | نشر چشمه
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
تصویر جلد کتاب خاطرات یک آدم کش

کتاب خاطرات یک آدم کش

نویسنده:کیم یونگ ها
انتشارات:نشر چشمه
امتیاز
۳.۸از ۳۰۷ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب خاطرات یک آدم کش

داستان خاطرات یک آدمکش با عنوان انگلیسی Diary of a Murderer نوشته‌ی کیم یونگ ها، نویسنده‌ی اهل کره‌ی جنوبی، درباره‌ی یک قاتل زنجیره‌ای مبتلا به فراموشی است. داستان با آمیزه‌ای از ژانرهای جنایی، روان‌شناختی و طنز سیاه، طی یادداشت‌های روزانه‌ی راوی اول‌شخص، زوال تدریجی عقل او را نشان می‌دهد. کیم بیونگ سو، پیرمردی که مدت‌هاست خود را از کشتن بازنشست کرده است، وقتی رقیبی حرفه‌ای سر راهش قرار می‌گیرد و بیم آن می‌رود که دخترخوانده‌اش قربانی شود، تصمیم می‌گیرد بازگردد و از مهارت‌های قدیمی‌اش استفاده کند. این کتاب را خاطره کردکریمی به فارسی ترجمه و نشر چشمه منتشر کرده است. نسخه‌ی الکترونیکی کتاب را می‌توانید از طاقچه خریداری و دانلود نمایید.

درباره کتاب خاطرات یک آدمکش

خاطرات یک آدمکش (۲۰۱۳) ما را به درون ذهن یک قاتل سریالی بازنشسته‌ و هم‌اکنون مبتلا به آلزایمر می‌برد که در حین تجربه‌ی زوال عقل متوجه می‌شود دخترخوانده‌اش در معرض تهدید است و تصمیم می‌گیرد به روش خود از او محافظت کند. اما او چطور می‌تواند این کار را بکند وقتی نمی‌تواند روند فکر خود را از یک روز به روز دیگر به یاد بیاورد؟ او حتی یادآوری‌هایی را که در تقویم و یادداشت‌های روزانه تنظیم می‌کند به خاطر نمی‌آورد. خواننده در ذهن راوی با ناامیدی‌، ضعف‌، نفرت و نگرانی‌های او مواجه می‌شود و چشم‌انداز ترسناک از دست دادن حافظه را می‌بیند.

محتوای داستانْ یادداشت‌های پیرمرد است و چون مبتلا به فراموشی است خاطرات گسسته و ناقص هستند. آلزایمر راوی باعث می‌شود روایت پر از حفره، تکرار و تناقض باشد. به عبارت دیگر، در این داستان واقعیت عینی وجود ندارد بلکه تکه‌هایی از واقعیت در ذهن مبتلا به زوال دیده می‌شود. ذهن آشفته‌ی راوی باعث می‌شود تشخیص توهم از واقعیت سخت باشد. در روند رمان قطعیتی وجود ندارد و همه‌چیز لغزان و مبهم است. سبک روایت داستان خطی نیست، بلکه شبیه حافظه‌ی تکه‌تکه است و بنابراین مدام میان گذشته‌ی راوی و اکنونِ در حال فراموشی رفت و برگشت می‌کند، تا جایی که خواننده کم‌کم به تردید می‌افتد نکند بخشی از ماجراها صرفاً ساخته‌ی ذهن راوی باشند. لحن داستان ساده و اعتراف‌گونه است و راوی حتی در توصیف لحظات خشونت شوخ‌طبعی دارد.

یونگ ها از آن دسته نویسندگان ادبی معاصر است که با ژانرهای مختلف بازی می‌کند و یک کتاب داستان سرگرم‌کننده برای مخاطب خود می‌سازد. رمان خاطرات یک آدمکش برخلافِ تصورِ معمول از ژانر جنایی، بیشتر بر کشمکش‌های پیرمرد با حافظه‌اش، فراموش‌کردن چهره‌ها و گذر زمان تمرکز دارد. اگرچه این شخصیت قاتل است، نویسنده تلاش کرده همدلی خواننده را درباره‌ی او برانگیزد، با این هدف که نشان دهد سیاه و سفید وجود ندارد و انسان‌ها را اعمالشان می‌سازد.

خلاصه کتاب خاطرات یک آدمکش

کیم بیونگ سو پیرمرد هفتاد ساله‌ای است که به‌مدت سی سال قاتل بوده است. او از نوجوانی وارد کار قتل‌های قراردادی شد و سال‌ها دقیق و بی‌رحمانه کار کرد، اما از ۲۶ سال پیش تصمیم گرفت خود را بازنشسته کند و دیگر کسی را نکشد. او در خانه با دخترخوانده‌اش، اون هی زندگی می‌کند. کسی که مادرش،‌ آخرین ارتکاب بیونگ سو بود. پیرمرد هیچ پشیمانی از گذشته ندارد؛ اما مدتی است مبتلا به آلزایمر شده است و برای حفظ خاطراتش در دفتر یادداشت می‌نویسد. عملی که چندان مفید نیست؛ زیرا این خاطرات با سرعت در حال فروریختن هستند. با این حال، او در آرامش زندگی می‌کند، تا اینکه در محله‌ی آن‌ها شایع می‌شود قاتلی زنجیره‌ای زنان جوان را می‌کشد. او ابتدا به خودش شک می‌کند که نکند قاتل او باشد؛ اما خیلی زود متوجه می‌شود قاتل دیگری در آنجا وجود دارد. بر اثر یک تصادف آن مرد جوان را می‌بیند و وقتی در چشمانش نگاه می‌کند همکار خود را به جا می‌آورد. «چشم‌هایش مثل مار بود. سرد و بی‌رحم. درست فکر کرده بودم: همان لحظه بود که همدیگر را به جا آوردیم.» این موضوع وقتی او را آشفته می‌کند که متوجه می‌شود دخترخوانده‌اش با آن مرد که پاک جوتائه نام دارد ملاقات می‌کند و به او علاقه‌مند است. بیونگ سو که نمی‌تواند دختر را از ملاقات آن مرد منصرف کند تصمیم می‌گیرد از بازنشستگی بیرون بیاید و قبل از اینکه حافظه‌اش از بین برود، آخرین مأموریتش را به سرانجام برساند. برای این کار ذهن آشفته‌ی مبتلا به آلزایمر او باید به اندازه‌ی کافی آرام می‌شد تا به یاد بیاورد با چه کسی و چه چیزی سروکله می‌زند. اما بیماری باعث می‌شد هر بار فراموش کند در چه مرحله‌ای از نقشه بوده و هدف چه کسی است. همین باعث ایجاد صحنه‌هایی از طنز سیاه در داستان می‌شود. هرچه فراموشی بیونگ سو شدت می‌گیرد توانایی عمل خشن در او کم‌رنگ می‌شود و هرچه داستان جلوتر می‌رود حافظه‌ی مرد بدتر و تناقضات بیشتر می‌شود، تا جایی که خواننده دیگر نمی‌تواند به راوی اعتماد کند.

ژانر کتاب خاطرات یک آدمکش

وجود لحظات خنده‌دار و عجیب وسط خشونت، آدمکشی و تمرکز بر ذهن قاتل کتاب را در ژانر جنایی، روان‌شناختی و طنز سیاه قرار می‌دهد. فضای تیره، شخصیت‌های خاکستری و حضور پررنگ خشونت باعث شده به آن، داستان نوآر کره‌ای هم بگویند.

درباره‌ی کیم یونگ ها

کیم یونگ ها نویسنده‌ی کره‌ای است که معمولاً داستان‌های آمیخته به جنایت و روان‌شناسی با مضامین هستی‌شناختی مانند زمان و حافظه می‌نویسد. او ۱۱ نوامبر ۱۹۶۸ در هواچون به دنیا آمد. در دانشگاه ابتدا مدیریت و پس از تغییر رشته ادبیات کره‌ای خواند. او قبل از اینکه نویسنده‌ی حرفه‌ای شود به استخدام پلیس درآمد و چند سال دستیار کارآگاه بود. برنامه‌سازی رادیو و اجرای برنامه‌ی ادبی هم بخشی از فعالیت‌هایش بود. یونگ ها از ۱۹۹۵ شروع به داستان‌نویسی کرد. روایت‌های او اغلب شخصیت‌محور و روی ذهن آدم‌ها تمرکز می‌کند؛ آدم‌هایی تنها، مرموز یا جداافتاده از جامعه. موضوعات مورد علاقه‌ی او هویت، خشونت پنهان در زندگی روزمره و مرز میان واقعیت و خیال هستند. لحن داستان‌هایش ساده و معمولاً پایانشان باز یا غیرقطعی است.

چرا باید کتاب خاطرات یک آدمکش را بخوانیم؟

این کتاب روایتی خلاق از آلزایمر است؛ یعنی به‌جای تمرکز بر جنبه‌ی بیماری، خود بیماری ابزار داستان‌گویی شده است که شامل راوی غیرقابل‌اعتماد، پرش‌های زمانی و شک به واقعیت می‌شود. پایان داستان ذهن را تحریک می‌کند؛ زیرا باید فکر کرد که چه چیز واقعی و چه چیز ساخته‌ی راوی بود. این داستان جنایی سرگرم‌کننده‌ از نویسنده‌ای معاصر طرف‌داران خود را دارد و می‌تواند مدام با ذهن و اعتماد آن‌ها بازی می‌کند. همچنین حجم کم داستان برای کسانی که از کتاب‌ها و توصیف‌‌های طولانی فراری هستند گزینه‌ی مناسبی است.

خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم؟

طرف‌داران داستان‌های معاصر جنایی و پرتعلیق از خواندن این کتاب لذت خواهند برد. همچنین کسانی که علاقه دارند وارد ذهن‌ قاتل‌های روان‌پریش شوند، کسانی که به موضوعاتی چون حافظه و هویت علاقه دارند، کسانی که از متن‌های طولانی فراری هستند و جملات کوتاه و دقیق را ترجیح می‌دهند، از خواندن آن لذت خواهند برد.

برخی از افراد شنیدن کتاب‌ها را لذت‌بخش‌تر از خواندن‌شان می‌دانند. اگر شما هم جزو این دسته هستید، پیشنهاد می‌کنیم کتاب صوتی خاطرات یک آدمکش را بشنوید. رایدو گوشه دو نسخه‌ی صوتی از این اثر را با صدای هوتن شکیبا و نیما منصوریان منتشر کرده است. هردوی این نسخه‌های صوتی را می‌توانید در طاقچه خرید و دانلود کنید.

اقتباس‌ها از کتاب خاطرات یک آدمکش

تاکنون تنها اقتباس از این رمان، فیلمی با همین عنوان به کارگردانی یونگ سان هو است که در سال ۲۰۱۷ ساخته شد. اگرچه در فیلم بعضی جزئیات تغییر کرده و بیشتر از جنبه‌های ذهنی بر صحنه‌های هیجانی تمرکز کرده است، توانست در جشنواره‌های بین‌المللی بازخورد مثبت گرفت.

افتخارات و جوایز این کتاب

این کتاب در سال ۲۰۲۰ برنده‌ی جایزه‌ی Deutscher Krimi Preis شد که یکی از جایزه‌های ادبی آلمان برای داستان‌های جنایی است.

بخشی از کتاب خاطرات یک آدمکش

گفت «ایست بازرسی گذاشته‌یم، چون یکی رو کُشته‌ند. این‌که شب‌وروز داریم می‌گردیم و هیچی هم دست‌مون رو نمی‌گیره داره از پا درمون می‌آره. مردم پیش خودشون چی فکر می‌کنند؟ که آدم‌کُش‌ها توی روز روشن راست‌راست واسهٔ خودشون می‌چرخند و می‌گن “توروخدا بیاید دستگیرم کنید؟”»

بعد گفت حد فاصل محلهٔ ما و محلهٔ مجاور سه زن کُشته شده‌اند. پلیس‌ها به این نتیجه رسیده بودند که کارْ کارِ یک قاتل زنجیره‌ای است. زن‌ها همگی بیست و خُرده‌ای‌ساله بودند و دیروقتِ شب توی راه خانه کُشته شده بودند. ردِ طناب روی مچ دست‌وپاهای‌شان افتاده بوده. قربانی سوم را درست بعد از تشخیص آلزایمرِ من پیدا کرده بودند، روی همین حساب از خودم پرسیدم «یعنی قاتل منم؟»

به خانه که رسیدیم، تقویم دیواری‌ام را ورق زدم و تاریخ‌هایی را بررسی کردم که به‌شان شک داشتم. شواهد قرص‌ومحکمی داشتم. خیالم راحت شد کارِ من نبوده، اما خوشم هم نیامد که کسی داشت در قلمروِ من آدم می‌دزدید و می‌کُشت. به اون ـ هی هشدار دادم که شاید قاتل بین‌مان کمین کرده باشد. گفتم باید حواسش به چه چیزهایی باشد و هرگز تا دیروقت تنها بیرون نماند. کافی بود پایش را بگذارد توی ماشین یک مردی و کلکش کنده شود. پیاده‌رَوی با هدفون هم خطرناک بود.

گفت «توروخدا این‌قدر نگران نباش.»

دم‌در اضافه کرد «این‌طورها هم نیست که هر روز هر روز آدم بکُشند.»

این روزها همه‌چیز را می‌نویسم. یک وقت‌هایی هست که جایی ناآشنا به خودم می‌آیم و همان‌طور هاج‌وواج می‌مانم تا این‌که به لطف نام‌ونشانیِ آویزان از گردنم به خانه برمی‌گردم. هفتهٔ پیش یکی برگرداندم به کلانتری محل.

مأمور پلیس با لبخند به استقبالم آمد. گفت «آقا، باز هم که شمایید.»

«شما من رو می‌شناسید؟»

«البته. احتمالاً شما رو حتی بهتر از خودتون بشناسم.»

«واقعاً؟»

«دخترتون تو راهه. جلوتر به‌ش خبر دادیم.»

نظرات کاربران

امیررضا
۱۴۰۰/۱۲/۲۲

یه رمان کوتاه، پرکشش، عمیق و لذت بخش با خوندنش، فراموشی، تنهایی، ترس، مرگ، قتل و جنون رو تجربه میکنین یادداشت های یک قاتل که یه شخصیتی دارای صفاتی مثل هوش قوی، کتابخون حرفه ای، مجنون و ... و با خوندن یادداشت هاش

- بیشتر
ماهی سیاه کوچولو
۱۴۰۲/۰۱/۲۴

به بی نهایت اضافه کنید

محسن
۱۴۰۲/۰۷/۲۴

راویِ داستان قاتلِ سن و سال‌‌داری است که با دخترش زندگی می‌کند و تصمیم می‌گیرد خاطراتش را بنویسد. برای این کار به کلاس شعر می‌رود و به شعر علاقه‌مند می‌شود. کمی بعد می‌فهمد که به بیماری آلزایمر دچار شده. راوی

- بیشتر
به دنبال آلاسکا
۱۴۰۱/۰۸/۲۷

خلاقیت نویسنده رو دوست داشتم:))))))

zmoghani
۱۴۰۲/۰۱/۱۳

داستان جالبی بود،درک احساس فراموشی ، زوال عقل،و دودلی به خوبی در داستان تشریح شده بود.فلش بک ها کاملا مفهوم بود و تعجب کردم چرا بعضی دوستان با پرش های زمانی داستان مشکل داشتن!پایان جالبی داشت. به هر حال اگه این

- بیشتر
M.TORABI
۱۴۰۱/۰۲/۲۵

تاریخ شروع: ۲۴ اردیبهشت تاریخ پایان: ۲۵ اردیبهشت امتیاز: ۴ از ۵ کتاب در مورد یک آدمی هست که زمان جوانیش و حتی کودکی مرتکب قتل میشده و در سن ۷۰ سالگی دچار الزایمر میشه و فقط اتفاقای گذشته رو یادشه زمانی ک

- بیشتر
Fatemeh7
۱۴۰۱/۰۱/۲۳

من تو این سبک، تا حالا داستانی نخونده بودم. از این‌ بابت که این نوشته‌ها از‌ زبان یک قاتل نوشته شده بود خیلی جالب بود. با اینکه اصل داستان میتونه ترسناک باشه، اما یه جنبه‌ی طنزی هم داشت. چند صفحه

- بیشتر
matti
۱۴۰۳/۰۱/۰۹

تا آخر داستان رو ادامه میدی تا بفهمی چی میشه و در اخر متوجه میشی هرچی ک از اول داستان باور داشتی به طرز عجیبی تغییر میکنه میشه میشه از جمله اون کتابایی در نظر گرف ک تا اخر داستان زمینش

- بیشتر
Nazgol
۱۴۰۲/۰۴/۱۱

این کتاب واقعا جذاب و جالبه و بنظر من نویسنده خلاقی داشته.شاید یجاهاییش گیج بشین ولی ارزش خوندن رو داره.پیشنهادش میکنم…

MN
۱۴۰۳/۰۲/۲۸

داستان بصورت یادداشتهای این فرد تعریف میشه و واقعا یچیز جدیدی بود که تاحالا ندیده بودم بنظرم کتاب underrated ایه چون از هر لحاظ پرفکت بود تلاش هایی که راوی میکنه که اتفاق ها رو یادش بمونه تا بتونه قاتلو

- بیشتر

بریده‌هایی از کتاب

شاید مرگ هم نوشیدنیِ سنگینی است که کمک می‌کند شب کسالت‌آوری را، که همان زندگی‌مان باشد، از یاد ببریم.
محمدپوریا
ه گذشته که نگاه می‌کنم، متوجه می‌شوم سخت‌ترین بخش زندگی سروکله زدن با آدم‌هاست.
ali fattahi
«اون چیزی که ترس به دل آدم می‌اندازه شیطان نیست، زمانه. هیچ‌کس نمی‌تونه زمان رو شکست بده.»
نسترن
«اگه کاری هست که دلت می‌خواد انجام بدی، دست‌دست نکن. فقط انجامش بده. کی از فردای خودش خبر داره؟»
haniyh mir
پس در فنا نه شکلی هست، نه حسی، نه فکری، نه طریقی، نه شعوری. نه چشمی، نه گوشی، نه دماغی، نه زبانی، نه تَنی، نه ذهنی. نه رنگی، نه صدایی، نه بویی، نه طعمی، نه لمسی. نه ادراک ذهن، نه ادراک حس. نه جهلی، نه دانشی، نه حاصلِ جهلی. نه هلاکی، نه مرگی، نه پایانی بر این‌ها. نه دردی هست و نه دلیل دردی، یا تسکین درد، نه صراط مستقیمی که درد سرمنزل اوست. نه حکمتی که حاصل آری! که حاصلْ خودْ همه فناست.
نسترن
شعر خوبی توی کتاب‌خانه‌ام پیدا کردم. هیجان‌زده شدم، بارها و بارها خواندمش و سعی کردم به یادش بسپارم. بعد متوجه شدم خودم این شعر را گفته‌ام.
م.ظ.دهدزی
«اگه کاری هست که دلت می‌خواد انجام بدی، دست‌دست نکن. فقط انجامش بده. کی از فردای خودش خبر داره؟»
sara
به گذشته که نگاه می‌کنم، متوجه می‌شوم سخت‌ترین بخش زندگی سروکله زدن با آدم‌هاست.
Mary gholami
«اگه کاری هست که دلت می‌خواد انجام بدی، دست‌دست نکن. فقط انجامش بده. کی از فردای خودش خبر داره؟»
Mohadese
شاید مرگ هم نوشیدنیِ سنگینی است که کمک می‌کند شب کسالت‌آوری را، که همان زندگی‌مان باشد، از یاد ببریم.
کاربر ۱۸۰۲۷۳۹

حجم

۱۹۵٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۱۳۶ صفحه

حجم

۱۹۵٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۱۳۶ صفحه

قیمت:
۱۱۴,۰۰۰
۵۷,۰۰۰
۵۰%
تومان