کتاب وقتی یتیم بودیم
معرفی کتاب وقتی یتیم بودیم
کتاب وقتی یتیم بودیم نوشتهٔ کازوئو ایشی گورو و ترجمهٔ مژده دقیقی است و انتشارات شرکت کتاب هرمس آن را منتشر کرده است.
درباره کتاب وقتی یتیم بودیم
داستان وقتی یتیم بودیم دربارهٔ کارآگاهی مشهور و ژاپنالاصل به نام کریستوفر بنکس در حوالی سالهای ۱۹۳۰ در انگلستان است. پدر و مادر کریستوفر وقتی در شانگهای بودند، به شکلی بسیار مشکوک ناپدید میشوند؛ بنابراین کریستوفر در ۹سالگی یتیم میشود و نام کتاب هم به همین موضوع اشاره دارد. کریستوفر به انگلیس میرود و بعد از گذشت چندین سال، به کارآگاه شناختهشدهای تبدیل میشود. همهٔ اهالی لندن او را میشناسند و دربارهٔ پروندههای او صحبت میکنند. او میتواند هر معمایی را حل کند، ولی معمای حل نشدهای هنوز هم ذهنش را مشغول کرده است: معمای ناپدیدشدن ناگهانی و اسرارآمیز پدر و مادرش در دوران کودکی او در شانگهای.
وقتی جنگ بین چین و ژاپن شعلهور میشود، کریستوفر تصمیم میگیرد برای حل معمای ناپدیدشدن والدینش به شانگهای بازگردد. ایشی گورو در این داستان نیمهپلیسی خواننده را میخکوب نگه میدارد تا سرانجامْ راز این معما حل شود.
این کتاب در سال ۲۰۰۰ جزو فهرست نهایی جایزه بوکر قرار گرفت.
خواندن کتاب وقتی یتیم بودیم را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران داستانهای خارجی بهویژه داستانهای ایشی گورو پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب وقتی یتیم بودیم
تابستان ۱۹۲۳ بود. من همان تابستان از کیمبریج فارغالتحصیل شده بودم، و به رغم تمایل خالهام که میخواست به شراپشایر برگردم، به این نتیجه رسیدم که آیندهام در پایتخت است و آپارتمان کوچکی در ساختمان شماره ۱۴ ب بِدفورد گاردنز در کنزینگتن اجاره کردم.
حالا که خاطراتم را مرور میکنم، میبینم آن تابستان بهترین تابستان عمرم بود. پس از سالها زندگی در میان همشاگردیها، چه در مدرسه و چه در کیمبریج، از اینکه با خودم تنها بودم بسیار لذت میبردم. پارکهای لندن و سکوتِ تالار مطالعه موزه بریتانیا برایم لذتبخش بود؛ بعضی بعدازظهرها را یکسر به گردش در خیابانهای کنزینگتن میگذراندم، پیش خودم برای آیندهام نقشه میکشیدم، حتی گهگاه قدم سست میکردم و با نگاهی ستایشآمیز به تماشای گیاهان رونده و عشقههایی میپرداختم که در انگلستان، حتی در قلب چنین شهر بزرگی، به نمای جلو خانههای زیبا چسبیدهاند.
در یکی از همین پیادهرویهای تفننی بود که کاملا اتفاقی به یکی از دوستان قدیم مدرسهام به نام جیمز آزبرن برخوردم، و وقتی فهمیدم همسایهایم، پیشنهاد کردم دفعه بعد که از جلو خانهام رد میشود سری به من بزند. تا آن موقع، هنوز در آپارتمانم از مهمانی پذیرایی نکرده بودم، ولی چون در انتخاب خانه دقت به خرج داده بودم، با اعتماد به نفس از او دعوت کردم. مبلغ اجاره زیاد نبود، ولی خانم صاحبخانه آنجا را با سلیقه مبله کرد و به شیوهای که گذشته ویکتوریایی آرامشبخشی را در ذهن زنده میکرد؛ اتاق پذیرایی که از صبح تا ظهر حسابی آفتاب میگرفت، یک کاناپه قدیمی داشت، با دو مبل راحت، یک بوفه عتیقه و کتابخانهای از چوب بلوط پر از دایرةالمعارفهای ورق ورق ــ که یقین داشتم همه آنها نظر مهمانم را جلب خواهد کرد. به علاوه، تقریبآ بلافاصله بعد از اجاره آن آپارتمان، پیاده به نایتزبریج۵ رفته و یک سرویس چایخوری کویین آن، چند بسته چای اعلا، و یک قوطی بزرگ بیسکویت خریده بودم. به این ترتیب، چندی بعد روز بعد که آزبرن یک روز صبح پیدایش شد، موفق شدم با چنان اعتماد به نفسی از او پذیرایی کنم که حتی یک لحظه هم شک نکرد اولین مهمان من است.
حجم
۳۳۹٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۴۱۴ صفحه
حجم
۳۳۹٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۴۱۴ صفحه
نظرات کاربران
زیبا بود... لحن نویسنده طوریه که میشه گفت با غم و شادیش همراه میشین ،آروم و قشنگه داستان کریستوفر بنکس یا بهتره بگم پافین از کودکی تا پیری... نسبتا خوب. می دونین "چرا" اسم کتاب اینه؟
ارزش خواندن دارد
کتاب رو خیلی وقت پیش خوندم تا پایان کتاب در بهت بودم ..وقتی داستان آدم رو به واقعیت می رسوند تازه باورت میشد که هنر نویسنده فراتر از خلق واقعیت بود. انگار داستان چیزی رو بهت می داد که خودت
ویرایش متن ضعیف بود... غلط املایی داشت، مطالب بین فصل یکی به آخر و آخر با هم مرتبط نبود، یکدفعه رفت سی سالگی جنیفر و در مورد مشکلاتی که سپری کرده حرف زده، خوب اصلا ملموس نبود... یا خود کارگاه
ابتدا از مترجم که برند بی بدیل مژده دقیق ی از هر گونه حرف و حدیثی بری است کتاب به یک برش از تاریخ چین و ارتباط غیر متعارف و بعضا شرم اور نیروهای خارجی می پردازد چه انگلیسی ها وچه
ترجمه و ویرابش به حدی بد و پر از غلط بود که ذوق خواندن را از من گرفت. اگر به جزئیات حساس نیستید و غلطهای نگارشی آزارتان نمیدهد، گمان کنم بتوانید از کتاب لذت ببرید. هر چند کتاب آغازی کند