دانلود و خرید کتاب غول مدفون کازوئو ایشی گورو ترجمه امیرمهدی حقیقت
تصویر جلد کتاب غول مدفون

کتاب غول مدفون

انتشارات:نشر چشمه
امتیاز:
۳.۴از ۴۸ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب غول مدفون

کتاب غول مدفون نوشته کازوئو ایشی‌گورو  نویسنده ژاپنی‌تبار بریتانیایی برنده بوکر است. این کتاب را امیر مهدی حقیقت ترجمه کرده است. غول مدفون داستانی فانتزی است اما با وجود غول و پری و مه اسرارآمیز، داستان بسیار آشنا و واقع‌گرایانه است.

درباره کتاب غول مدفون

ایشی‌گورو در غول مدفون سبک روایی و واقع‌گرایانه‌«بازمانده‌ روز و علمی  تخیلی هرگز رهایم مکن را استادانه در هم آمیخته و جهانی جدید خلق کرده است. دو قهرمان داستان، آکسل و بئاتریس، زوج کهن‌سالی هستند که برای یافتن پسر گم‌شده‌شان راهی سفر می‌شوند. این سفر در انگلستان باستان رخ می‌دهد، زمانی‌که ساکسون‌ها و بریتون‌ها پس از جنگی خانمان‌سوز در صلحی شکننده روزگار می‌گذرانند، صلحی که بر اثر فراموشی همه‌گیر ایجاد شده است. فراموشی به‌شکل مه در کل سرزمین پخش شده، مهی که نتیجه‌ نفس کوئریگِ اژدهاست و خاطره‌ جنگ، عشق و نفرت و خون‌خواهی را از یاد مردم برده است. آکسل و بئاتریس در طول سفر با آدم‌های جدیدی رو‌به‌رو می‌شوند: یک جنگجوی جوان ساکسون که به‌دنبال عدالت است، پسری که زخمی اسرارآمیز بر بدن دارد و دنبال مادرش می‌گردد، سر گوین (تنها بازمانده‌ شوالیه‌های آرتور افسانه‌ای) که سال‌هاست مأموریت دارد اژدها را بکشد. غول مدفون همان رازی است که آرام‌آرام گشوده و به نتیجه‌ای نامنتظر ختم می‌شود. در آخر، هیبت غول به‌کل جلوی چشم‌مان قرار می‌گیرد، عظمتش را درک می‌کنیم و می‌فهمیم اصلاً برای چه در ابتدا دفن شده است.

خواندن کتاب غول مدفون را به چه کسانی پیشنهاد می کنیم 

این کتاب را به تمام علاقه‌مندان به ادبیات داستانی پیشنهاد می‌کنیم

بخشی از کتاب غول مدفون

با خود فکر کرد امروز مهِ صبحگاهی چه‌قدر غلیظ است و سیاهی که رنگ ببازد، آیا خواهد دید که مه از لای درزهای دیوار به داخل خزیده یا نه. ولی بعد این سؤال‌ها از سرش پرید و باز درگیر چیزی شد که ذهنش را از مدت‌ها پیش مشغول کرده بود. آیا آن دو همیشه به همین شکل، گوشه‌نشین بودند؟ یا زمانی بود که همه‌چیز با اکنون تفاوت داشت؟ پیش‌تر، بیرون اتاق، خاطره‌هایی پراکنده به سراغش آمده بود: تصویری کوتاه از وقتی که در دهلیز بلند اصلی، دست دور گردن یکی از فرزندانش، اندکی قوزکرده قدم برمی‌داشت ــ قوزکرده بود ولی برعکسِ حالا، نه به دلیل سن‌وسالش، بلکه صرفاً چون خواسته بود در تاریک‌روشن دهلیز، سرش به تیرک‌های سقف نخورد. چه‌بسا درست در همان لحظه فرزندش داشت با او حرف می‌زد، چه‌بسا قصهٔ خنده‌داری تعریف می‌کرد و هر دو داشتند می‌خندیدند. ولی حالا هم مثل دقایقی پیش‌تر که در بیرون نشسته بود، تصویرها در ذهنش جفت‌وجور نمی‌شد و هر چه بیشتر تمرکز می‌کرد، خاطره‌های بریده‌بریده بیشتر رنگ می‌باخت. شاید این‌ها چیزی نبود جز خیالاتی موهوم و پیرانه‌سر. شاید خداوند هیچ‌گاه به آن‌ها فرزند نداده بود.

شاید از خود بپرسید اکسل چرا برای به یاد آوردن گذشته، به سراغ دیگر همولایتی‌هاش نمی‌رفت، ولی قضیه به این سادگی نیست. چون در آن جامعه، حرفِ گذشته کمتر پیش کشیده می‌شد. نمی‌خواهم بگویم که سخن گفتن از گذشته قدغن بود؛ می‌خواهم بگویم که گذشته، یک‌جورهایی، در بخاری فرو رفته بود ــ بخاری به غلظت همان مهِ معلق بر فراز مرداب‌ها. و اساساً به ذهن این روستاییان خطور نمی‌کرد که به یاد گذشته بیفتند، حتا به یاد گذشتهٔ نزدیک.

معرفی نویسنده
عکس کازوئو ایشی گورو
کازوئو ایشی گورو

کازوئو ایشی گورو نویسنده و نمایشنامه‌نویس انگلیسی ژاپنی‌تبار است. او ۸ نوامبر ۱۹۵۴ در ناکازاکی ژاپن به‌دنیا آمد و در خانه‌‌‌ای به سبک سنتی ژاپن، پنج سال اول زندگی خود را گذراند. ایشی گورو در مهدکودکی در ناکازاکی «هیراگانا» را که اولین و ساده‌ترین الفبای سه‌گانه ژاپنی است، آموخت. اما در آوریل ۱۹۶۰ با والدین و خواهر بزرگترش ژاپن را ترک کرد تا در بریتانیا زندگی کند. اگرچه خانواده ایشی گورو مرتباً به بازگشت به ژاپن فکر می‌کردند، اما تحقیقات پدرش در زمینه‌ی اقیانوس‌شناسی مورد حمایت دولت بریتانیا قرار گرفت و خانواده هرگز بازنگشت.‌

غزاله بادپا
۱۴۰۰/۰۶/۲۵

آیا شما حاضر هستید برای پاک شدن خاطرات بدتان تاوانِ پاک شدن خاطرات خوب خود را بدهید؟! آکسل و بئاتریس زوجی سالخورده بعد سال‌ها زندگی در کنار هم،تصمیم بزرگی می‌گیرند!این زوج که سال‌ها با عشق و علاقه در کنار هم

- بیشتر
کتابخوان ساده
۱۴۰۱/۰۷/۰۸

کتاب جالبیه موضوع خاص و متفاوت داره اما ترجمه یه جاهایی اصلا روان نیست و خوندن رو سخت میکنه

اِلوچ
۱۴۰۱/۰۲/۰۵

با اینکه طرفدار . رمان های بلند هستم ولی از خواندن این رمان لذت نبردم. بی اندازه طولانی و نوع نوشتار ترجمه هم گیرا نبود.

tb
۱۴۰۰/۰۱/۰۸

فضای داستان جالب بود تقریبا میشد صحنه هارو تصور کردو حال و هوای عجیبش رو حس کرد. خوندنش لذت بخش بود با این که پایان اونقدر که میخواستم راضیم نکرد و هنوز سوالهایی بی جواب موند برام.

کاربر بی نام
۱۴۰۰/۰۲/۰۳

چرا دلم نمی خواد فصل آخر رو بخونم؟ دلم نمی خواد تموم بشه...☹ هی یه صفحه می خونم ، میزارم کنار، دوباره وسوسه می شم،بعد یه صفحه می خونم،می بینم اوضاع خیلی خرابه داره تموم میشه... از اون کتاب هاست که من دو

- بیشتر
Ela Mira
۱۴۰۰/۰۸/۲۹

ترجمه فر مهر امیر دوست نشر ملیکان نسبت به این ترجمه رونتر و قابل هضم تره .شیواتره متن .ترجمه این کار به نظر من یکدستی نداره و مرتب جهش داره.

sama65
۱۴۰۰/۰۵/۱۵

سبک مورد علاقه من نبود. داستان پیرمرد و پیرزن است که از دهکده محل سکونتشان بیرون میزنند تا به دیدار پسرشان بروند اما در راه با مشکلاتی رو در رو می شوند.

Mr.Sep
۱۳۹۹/۰۶/۲۶

تفاوت ۱۰۰ صفحه ای نسخه نشر چشمه با نشر روزبه چیه؟

𝕱𝖗𝖔𝖉𝖔
۱۴۰۱/۰۹/۱۷

واقعا آفرین به نویسنده، بخاطر این تخیل بی‌بدیلش 👏🏻👏🏻👏🏻

محمدحسین
۱۴۰۰/۰۲/۱۲

قابل پیش بینی نبود تا حدودی و همین‌ جذابش کرده بود.

ساعت نجات هم که بگذرد، ساعت انتقام نمی‌گذرد.
𝕱𝖗𝖔𝖉𝖔
آدم‌های آن روزگار ناگزیر بودند با نگاهی قضاوقدری با این‌دست خشونت‌ها کنار بیایند.
زیبای پاییز 🍁
اگر خاطره‌ها برگشتند، و لابه‌لاشان خاطره‌هایی زنده شد از زمان‌هایی که من ناامیدت کرده بودم، یا از کارهای ناخوشایندی که شاید مرتکب شده بودم، و کاری کرد وقتی نگاهم می‌کنی، دیگر مردی را که حالا می‌شناسی نبینی، دست‌کم به من این را قول بده، شاهدخت، که احساس قلبت به من الان، در همین لحظه، از یادت نرود. چون زنده شدن یک خاطره از پس بخار چه فایده‌ای دارد اگر خاطرهٔ دیگری را پس بزند؟
fateme
مگر گذر عمر یا همین باد کافی نیست تا از فرزانه‌ترین راهبان نیز مشتی احمق بسازد؟
tb
چگونه ممکن است روی استخوان‌های کشتگان و جادوی جادوگرانْ صلحی ابدی بنا شود؟
tb
اگر از آن زوج‌ها باشند که شما می‌گویید، از آن‌ها که ادعا می‌کنند دلبستگی‌شان به‌هم خیلی قوی است، در این صورت، من باید از آن‌ها بخواهم که عزیزترین خاطرهٔ خود را برای من تعریف کنند. اول از یکی می‌خواهم، و سپس از دیگری. هر یک باید جداگانه حرف بزند. به این ترتیب، جنس واقعی پیوندشان خیلی زود آشکار می‌شود.»
Rezvan
«کلمه پیدا نمی‌کنم که بگویم شنیدن این حرفت چه‌قدر آرامم می‌کند،
کاربر نیوشک
فقط یک چیز را بدان، رفیق جوان. ساعت نجات هم که بگذرد، ساعت انتقام نمی‌گذرد.
Kamyab Komaee
آسمان مدت‌هاست که نمی‌بارد؟
𝕱𝖗𝖔𝖉𝖔
خداوندِ عیسوی و رحیم شما به آدم‌ها مجوز می‌دهد که در حرص و شهوت زمین و خون غرقه شود، چون می‌دانند با کمی دعا و ثنا و کمی کفاره و طلب عفو، مشمول بخشش و برکتش خواهد کرد.»
هاکنی
و گمانم این است که او به خواب من هم می‌آید، چون معمولاً با خرسندیِ رازآلوده‌ای از خواب بیدار می‌شوم.
𝕱𝖗𝖔𝖉𝖔
عشقِ ماندگاری را که طی سال‌ها دوام یافته باشد خیلی به‌ندرت می‌بینیم.
𝕱𝖗𝖔𝖉𝖔
«دارم، اکسل. ولی باز از خود می‌پرسم حس‌وحالِ امروزمان آیا شبیه این قطره‌های باران نیست که هنوز دارد از برگ‌های خیسِ بالاسرمان روی ما می‌چکد، با این‌که خودِ آسمان مدت‌هاست که نمی‌بارد؟ مانده‌ام بدون خاطره‌هامان، چه بر سر عشق‌مان می‌آید؟ آیا جز این‌که رنگ ببازد و بمیرد، سرنوشت دیگری دارد؟»
Farzaneh
بنده آن روز دیدم‌تان و شما از شنیدن نالهٔ طفلان و کودکان سخن گفتید. بنده نیز همان‌ها را شنیدم، قربان؛ لیکن آیا آن ناله‌ها به فریادهایی نمی‌ماند که از خیمهٔ جراح برمی‌خیزد آن هنگام که مشغول نجاتِ زندگیِ فرد است، اگرچه مستلزم دردهای جان‌کاه هم هست
tb
زمانی برای خاک وطن و برای خداوند می‌جنگیدیم و آنک به خونخواهی همرزمانِ به‌خاک‌افتادهٔ خود، که خود نیز در پی خون‌خواهی کشته شده بودند.
tb
«اگر زمان به اختیار خودم بود، همین امروز سوار می‌شدم، به غرب می‌رفتم و هوای آن سرزمین را به سینه می‌کشیدم.
کاربر نیوشک
کم‌وبیش به این می‌ماند که با دیدن یک تابلوِ نقاشی، پا در آن گذاشته باشند و ناگزیر، خودشان نیز یکی از اجزاء نقاشی بشوند.
کاربر نیوشک
می‌ترسم از این‌که همهٔ آدم‌های دوروبرم می‌گذارند چیزها از خاطرشان برود و اغلب می‌بینم فقط خود منم که خاطره‌هایی را نگه داشته‌ام
KeetaabKhaan
ولی باز اعتراف می‌کنم؛ روزهایی هست که حسرت داشتن سایهٔ همدم مهربانی را می‌خورم که در پی‌ام بیاید. حتا اکنون هم گاه به‌امیدواری می‌چرخم که کسی را ببینم. مگر همهٔ جان‌داران زمین و پرندگان آسمان مشتاق مونسی مشفق نیستند؟
KeetaabKhaan
فکر می‌کنی وقتی بودنِ ما لازم شود،
هاکنی

حجم

۴۴۶٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۳۳۳ صفحه

حجم

۴۴۶٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۳۳۳ صفحه

قیمت:
۷۴,۰۰۰
۳۷,۰۰۰
۵۰%
تومان