دانلود و خرید کتاب غول مدفون کازوئو ایشی گورو ترجمه فرمهر امیردوست
تصویر جلد کتاب غول مدفون

کتاب غول مدفون

معرفی کتاب غول مدفون

کازوئو ایشی‌گورو( - ۱۹۵۴)، نویسنده ژاپنی‌تبار بریتانیایی برنده بوکر است. «غول مدفون» داستانی فانتزی است اما با وجود غول و پری و مه اسرارآمیز، داستان بسیار آشنا و واقع‌گرایانه است. ایشی‌گورو در «غول مدفون» سبک روایی و واقع‌گرایانه‌ «بازمانده‌ روز» و علمی ـ تخیلی «هرگز رهایم مکن» را استادانه در هم آمیخته و جهانی جدید خلق کرده است.

درباره کتاب غول مدفون

 دو قهرمان داستان، آکسل و بئاتریس، زوج کهن‌سالی هستند که برای یافتن پسر گم‌شده‌شان راهی سفر می‌شوند. این سفر در انگلستان باستان رخ می‌دهد، زمانی‌که ساکسون‌ها و بریتون‌ها پس از جنگی خانمان‌سوز در صلحی شکننده روزگار می‌گذرانند، صلحی که بر اثر فراموشی همه‌گیر ایجاد شده است. فراموشی به‌شکل مه در کل سرزمین پخش شده، مهی که نتیجه‌ نفس کوئریگِ اژدهاست و خاطره‌ جنگ، عشق و نفرت و خون‌خواهی را از یاد مردم برده است. آکسل و بئاتریس در طول سفر با آدم‌های جدیدی رو‌به‌رو می‌شوند: یک جنگجوی جوان ساکسون که به‌دنبال عدالت است، پسری که زخمی اسرارآمیز بر بدن دارد و دنبال مادرش می‌گردد، سر گوین (تنها بازمانده‌ شوالیه‌های آرتور افسانه‌ای) که سال‌هاست مأموریت دارد اژدها را بکشد و... . «غول مدفون» همان رازی است که آرام‌آرام گشوده و به نتیجه‌ای نامنتظر ختم می‌شود. در آخر، هیبت غول به‌کل جلوی چشم‌مان قرار می‌گیرد، عظمتش را درک می‌کنیم و می‌فهمیم اصلاً برای چه در ابتدا دفن شده است. شیوه‌ بازگویی این راز اوج هنر ایشی‌گورو در خلق جهانی شناور است و درنهایت خواننده با پرسش اصلی روبه‌رو می‌شود: آیا باید گذشته را فراموش کرد تا به آرامش رسید؟ در رمان ایشی‌گورو نیز مانند خود زندگی عشق بر همه‌چیز چیره می‌شود، به‌جز مرگ.

خواندن کتاب غول مدفون را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم؟

خواندن کتاب غول مدفون را به همه علاقه‌مندان به ادبیات داستانی و فانتزی پیشنهاد می‌کنیم. همچنین اگر از کازوئو ایشی گورو اثر دیگری مانند بازمانده روز را خوانده‌اید ، بدون شک خواندن این اثر هم می‌تواند برایتان جذاب باشد. 

معرفی نویسنده
عکس کازوئو ایشی گورو
کازوئو ایشی گورو

کازوئو ایشی گورو نویسنده و نمایشنامه‌نویس انگلیسی ژاپنی‌تبار است. او ۸ نوامبر ۱۹۵۴ در ناکازاکی ژاپن به‌دنیا آمد و در خانه‌‌‌ای به سبک سنتی ژاپن، پنج سال اول زندگی خود را گذراند. ایشی گورو در مهدکودکی در ناکازاکی «هیراگانا» را که اولین و ساده‌ترین الفبای سه‌گانه ژاپنی است، آموخت. اما در آوریل ۱۹۶۰ با والدین و خواهر بزرگترش ژاپن را ترک کرد تا در بریتانیا زندگی کند. اگرچه خانواده ایشی گورو مرتباً به بازگشت به ژاپن فکر می‌کردند، اما تحقیقات پدرش در زمینه‌ی اقیانوس‌شناسی مورد حمایت دولت بریتانیا قرار گرفت و خانواده هرگز بازنگشت.‌

totoro
۱۳۹۹/۰۹/۰۷

هشدار!!! این کتاب ممکن است غول مدفون درونتان را، بیدار کند. تو این کتاب همه آدما یه غول مدفون در درونشون دارند، غولی که اگه زنده بشه، آدمو وادار میکنه بره سراغ انتقام جویی، نفرت، خونریزی، جنگ، آدمکشی و فراموش کردن عشق

- بیشتر
حمید
۱۳۹۹/۰۱/۱۷

این فانتزی جذاب از قلم دوست داشتنی ایشیگورو با استفاده از پارامترهای خیالی ای همچون دیو ها و غول ها در کنار حوادثی هولناک و مکان های عجیبی که در دل طبیعت انگلستان جا داده شده خیلی دلربایی کرد. کنایه

- بیشتر
Omid r kh
۱۳۹۷/۱۰/۲۹

دوست تر دارم اگر وقتی چیزی را میخوانم، بگذارم حداقل سه چهار روز از رویش بگذرد، بعد برگردم و ببینم اصلا آنقدر برایم ارزش داشته که چیزی را به یادم بیاورد، اصلا از خواندنش لذت برده ام؟ اصلا چیزی برای

- بیشتر
saraya
۱۳۹۸/۰۹/۰۶

من اول به پیشنهاد یکی از دوستان کتاب بازمانده روزِ ایشی گورو رو خوندم و خیلی لذت بردم از نظر من خیلی قشنگ بود که البته همسرم خوند و گفت خیلی الکی بود😊 بعد من ترغیب شدم و رفتم کتاب

- بیشتر
وحید
۱۳۹۴/۰۶/۱۸

این کتاب از آن کتاب هایی است که ممکن است طلسم هایی که نویسنده از آن صحبت کرده روی شما هم اثر بگذارد و وسط ش حوصله تان از خواندن سر برود و دلتان بخواهد بگذاریدش کنار و

- بیشتر
موش سر آشپز
۱۳۹۸/۰۱/۰۳

ایا زندگی با خاطره بهتره یا بی خاطره ؟ اگر پاک شده باشن حاضرید به اب و اتیش بزنید برای برگردوندنشون ؟ ایشی گورو تو این کتاب این مطلب رو عنوان میکنه. اون هم در بستر تاریخی -تخیلی. زن و شوهر پیری

- بیشتر
pejmannavi
۱۳۹۷/۱۱/۲۶

من این کتاب رو با ترجمه سهیل سمی از انتشارات ققنوس خوندم. طبیعتا امتیازم هم برای اون ترجمه است. باید بگم کتاب عالی بود. داستان کند پیش میره. تا آخرای کتاب هم هنوز گیجی که کتاب چی می خواد بهت

- بیشتر
Nino
۱۳۹۹/۰۳/۰۳

اولین کتابی بود که از این نویسنده ی برنده ی نوبل خوندم. دوسِش داشتم،یه جور خاصی دلپذیر بود.یه قسمتهاییش هیجان داشت و البته بخش هایی هم که باید بهشون فکر کرد. ترجمه متوسط بود ولی روال داستان از دستت در نمیرفت.ترجمه های

- بیشتر
Roxana
۱۳۹۹/۰۱/۰۸

دقیقا سبگ و قلم ایشی گورو مشخصخ ولی این با موضوع فانتزیه. اول کمی کسل کنندس ولیروند داستان رو خوب میشه و مثل همه کارای این نویسنده مفهومی پشت همه ماجراهاش داره. من نسخه چاپی همین نصر رو خوندم.

arash
۱۳۹۸/۰۲/۰۲

اولین کتاب بود که از این نویسنده خوندم و علاقه مند شدم باقی کتاب هاشم بخونم. درواقع بیشتر فلسفی هست تا تخیلی و فانتزی. به نظرم کم سن و سال ترها کمتر حوصله خوندنش رو داشته باشن.

زیبا نبود، اما به دل من می‌نشست. فقط یک نظر نگاهش کردم، آن‌موقع جوان بودم، و اصلاً حرفی هم زدیم؟ باز هم گاهی جلوی چشمم ظاهر می‌شود، و مطمئنم در خواب به من سر می‌زند، چون وقتی از خواب برمی‌خیزم دلم آرام است.
Pooria Mardani
شاید خود خدا هم گذشته رو فراموش کرده، اتفاق‌هایی که قبلاً افتاده، اتفاق‌هایی که همین امروز افتاده. و اگه این چیزها تو خاطر خدا نباشه، چه انتظاری از آدم باید داشت که یه آهه و یه دم؟
شراره
مطمئنم در خواب به من سر می‌زند، چون وقتی از خواب برمی‌خیزم دلم آرام است.
Nino
مطمئنم در خواب به من سر می‌زند، چون وقتی از خواب برمی‌خیزم دلم آرام است.
Pooria Mardani
زندگی ما دو تا با هم داستانیه که به‌خوشی تموم می‌شه، فرقی نداره چه اتفاقی بیفته.
Nino
من که می‌گم، آقا، تمام کشور همین‌طوره. یه دشت سبز زیبا. یه گلزار دلپذیر تو بهار. خاکش رو که بکنی، زیر بابونه و شقایق مرگه
رها
غریبه فکر می‌کرد شاید خود خدا هم گذشته رو فراموش کرده، اتفاق‌هایی که قبلاً افتاده، اتفاق‌هایی که همین امروز افتاده. و اگه این چیزها تو خاطر خدا نباشه، چه انتظاری از آدم باید داشت که یه آهه و یه دم؟»
Pooria Mardani
«آکسل، چرا بدخلقی می‌کنی؟ نمی‌خواستم با هم دعوامون بشه.» «ببخشید، شاهزاده‌خانوم. حتماً حال‌وهوای این‌جا خلق من رو هم تنگ کرده.» اما اشک در چشم بئاتریس حلقه زد. با خودش زیر لب گفت: «لازم نبود بداخلاقی کنی.»
Pooria Mardani
و کدام مرد با وجود مادرش ترسی به دل راه می‌دهد؟
totoro
بعد، از من پرسید وقتی تو و شوهرت نمی‌تونین گذشته‌تون رو به یاد بیارید، چطور عشق‌تون رو ثابت می‌کنین؟ از اون‌موقع دارم فکر می‌کنم. یه وقتایی فکر می‌کنم و از فکرش می‌ترسم.»
Pooria Mardani
بعد، از من پرسید وقتی تو و شوهرت نمی‌تونین گذشته‌تون رو به یاد بیارید، چطور عشق‌تون رو ثابت می‌کنین؟
Pooria Mardani
گاهی آدم‌ها یادبودهایی می‌سازند تا یادشان باشد چه بدی‌ای در حق‌شان شده. بعضی‌ها صلیب چوبی دارند و بعضی‌ها سنگ رنگ‌شده، درحالی‌‌که بعضی‌ها پشت تاریکی‌های تاریخ مخفی مانده‌اند.
Nino
ساکسون‌ها بوده، چون نشانه‌های اجدادم رو همه‌جاش دارم می‌بینم. این‌جا رو ببین،» ــ ویستان به حیاطی سنگ‌فرش‌شده اشاره کرد که دورتا‌دورش دیوار بود ــ «گمون می‌کنم این‌جا یه دروازه‌ی دیگه بوده، از اون یکی خیلی محکم‌تره، ولی از پایین جاده به دید دشمن نمی‌اومده. دشمن دروازه‌ی اولی رو می‌دیده و به‌سمتش حمله می‌کرده
داداش کایکو
گاهی آدم‌ها یادبودهایی می‌سازند تا یادشان باشد چه بدی‌ای در حق‌شان شده. بعضی‌ها صلیب چوبی دارند و بعضی‌ها سنگ رنگ‌شده، درحالی‌‌که بعضی‌ها پشت تاریکی‌های تاریخ مخفی مانده‌اند. هر طور که باشد، جایگاه آدمی در صف حرکتی دست‌جمعی و باستانی است. در نتیجه، این امکان هم هست تل غول نشان جایگاه اتفاقی دلخراش باشد که سال‌ها قبل جان هزاران جوان را در جنگ گرفته. از این‌ها گذشته، منطقی نیست آدمی به منطق وجودی تل غول فکر کند. اجداد ما اصرار می‌کردند در مکان‌های پست بنای یادبودی برای پیروزهایشان یا شاه‌هایشان بسازند، اما معلوم نیست چرا این‌همه سنگ سنگین را که از قد آدمی هم بلندترند در جایی چنین مرتفع و دورافتاده روی هم قرار داده‌اند.
Elahe.G
مگه می‌شه؟ مگه ما اشرف مخلوقاتش نیستیم؟ چطوری می‌شه خدا یادش بره چه کار کرده‌یم و چی به‌مون گذشته؟»
MohammadReza Darvish
فکر می‌کنم حسی که توی دل‌مونه مثل قطره‌های بارونه که از برگای خیس می‌چکه، اما آسمون دیگه صاف شده و بارون نمی‌باره. فکر می‌کنم بدون خاطرات‌مون دیگه چی می‌مونه جز این‌که محو بشیم و بمیریم؟
Nino
«آخه ما چی کار کردیم که خدا این‌قدر شرمنده بشه؟» «نمی‌دونم، آکسل. ولی گمون نکنم کار من و تو بوده، چون خدا همیشه ما رو دوست داشته. اگه دعا کنیم، دعا کنیم و بخوایم یادش بیاد چیزهای عزیزمون چی بوده، شاید به حرف‌مون گوش کنه و آرزومون برآورده بشه.»
کاربر ۱۱۷۳۵۱۱
آقای آکسل، مردمی که امیدی به انتقام نداشته باشن، قبل از خونریزی به خون‌خواهی می‌رن.
کاربر ۶۹۸۶۲۴۲
فکر می‌کنم حسی که توی دل‌مونه مثل قطره‌های بارونه که از برگای خیس می‌چکه، اما آسمون دیگه صاف شده و بارون نمی‌باره. فکر می‌کنم بدون خاطرات‌مون دیگه چی می‌مونه جز این‌که محو بشیم و بمیریم؟
zohre
فکر می‌کنم حسی که توی دل‌مونه مثل قطره‌های بارونه که از برگای خیس می‌چکه، اما آسمون دیگه صاف شده و بارون نمی‌باره. فکر می‌کنم بدون خاطرات‌مون دیگه چی می‌مونه جز این‌که محو بشیم و بمیریم؟
zohre

حجم

۲۵۷٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۲۷۲ صفحه

حجم

۲۵۷٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۲۷۲ صفحه

قیمت:
۵۵,۰۰۰
۱۶,۵۰۰
۷۰%
تومان