کتاب لبه تیغ
معرفی کتاب لبه تیغ
کتاب لبه تیغ نوشته نویسنده مشهور فرانسوی سامرست موام است و با ترجمه شهرزاد بیاتموحد در نشر ماهی منتشر شده است. راوی کتاب خود نویسنده است.
درباره کتاب لبه تیغ
راوی کتاب خود سامرست موآم است. او قرار است به دیدن آقای الیوت تمپلتون یکی از دوستان ثروتمندش برود. در بخشی از این کتاب ارتباطات الیوت با افراد مشهور و قدتمند حرف میزند. در ادامه داستان همراه راوی به یک مهمانی میرویم، در این مهمانی با خواهر الیوت و خواهرزاده او یعنی ایزابل آشنا میشویم. ایزابل دختری جوان و زیبا است که قرار است در آیندهای نزدیک با لاری شخصیت اصلی کتاب ازدواج کند. در همین برخورد اول، لاری توجه سامرست موام را به خود جلب میکند.
لاری یک جوان ۲۰ سالهای است که دو بار در جنگ زخمی شده است و همین موضوع زندگی او را تحت تاثیر قرار داده است و حالا نمیتواند به راحتی زندگی کند و همینموضوع شخصیتش را جذابتر میکند.
خواندن کتاب لبه تیغ را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
این کتاب را به تمام علاقهمندان به ادبیات داستانی انگلیسی پیشنهاد میکنیم.
درباره سامرست موآم
ویلیام سامرست موآم (William Somerset Maugham) ۲۵ ژانویه ۱۸۷۴ در پاریس متولد شد. او داستاننویس و نمایشنامهنویس انگلیسی است. پدرش در سفارت انگلستان در فرانسه کار میکرد و به همین دلیل او در فرانسه متولد شد. او مادرش را در هشت سالگی و پدرش را در یازده سالگی از دست داد و در رشته طب تحصیل کرد و مشغول به کار شد. اما با نوشتن کتاب لیزای لمبث و موفقیت آن به سمت ادبیات کشیده شد.
موآم یکی از پرکارترین نویسندگان انگلیسی است، تقریبا تمام کتابهایش در دسته پرفروشها قرار دارند و بسیاری از آثارش به فیلم تبدیل شدهاند و هنرپیشگان مشهور در این فیلمها به ایفای نقش پرداختهاند.
سامرست موآم آثار بسیاری آفرید ولی جملات قصارش هم از جمله دلایلی است که او را در دنیا مشهور و برجسته ساخته است؛ مثلا «اگر پنجاه میلیون نفر چیز احمقانهای بگویند، آن چیز کماکان احمقانه است.» از بین نوشتههای او میتوان به کتابهای لبه تیغ، هفتمین گناه، خوشی های زندگی، گذرگاه خطرناک، گنج، کاتالینا و پرواز در تنهایی اشاره کرد. او در سال ۱۹۲۹ از همسرش، سیری ولکوم جدا شد.
سامرست موآم در ۹۱ سالگی، در ۱۶ دسامبر ۱۹۶۵ در نیس، فرانسه درگذشت.
بخشی از کتاب لبه تیغ
اصلا ادعا نمیکنم که گفتوگوهای این کتاب موبه مو و کلمه به کلمه عین حقیقت است. هیچوقت از آنچه در موقعیتهای مختلف گفته میشد یادداشت برنداشتم. اما موضوعاتی که به خودم مربوط میشود خوب در خاطرم میماند. با اینکه گفتوگوها را با زبان خودم روی کاغذ آوردهام، یقین دارم صادقانه به حقیقت آنچه گفته شده وفادار هستند. قبلا گفتم که هیچچیز از خودم نساختهام. حالا میخواهم حرفم را کمی اصلاح کنم. درواقع من مانند تاریخنویسان، از هرودوت تا امروز، به خودم اجازه دادهام حرفهایی را که به گوش خودم نشنیدهام و نمیتوانستم بشنوم در دهان شخصیتهای قصهام بگذارم. دلایلم هم مشابه دلایل تاریخنویسان بوده است؛ میخواستم به صحنههایی از کتاب زندگی ببخشم که در غیر این صورت بیروح بودند. میخواهم مردم کتابم را بخوانند و به گمانم هر کاری که برای خواندهشدن کتابم انجام دهم توجیهپذیر است. خوانندهٔ باهوش بیتردید خودش این صحنهسازیها را تشخیص خواهد داد و میتواند از آنها چشم بپوشد.
نگرانی دیگر من این است که قهرمانان اصلی قصهام امریکایی هستند. شناختن آدمها کاری دشوار است و به گمانم آدمی جز هممیهنان خود نمیتواند کس دیگری را بشناسد، زیرا شخصیت مردان و زنان تنها در خود آنان خلاصه نمیشود؛ سرزمینی که در آن به دنیا آمدهاند، آپارتمان یا کلبهای روستایی که در آن راهرفتن آموختهاند، بازیهایی که در کودکی کردهاند، افسانههایی که شنیدهاند، غذایی که خوردهاند، مدرسهای که رفتهاند، ورزشهای محبوبشان، شاعرانی که شعرهایشان را خواندهاند و خدایی که به آن ایمان دارند، همه وهمه شخصیت آنان را ساخته است. اینها را از روی شنیدهها نمیتوان شناخت، بلکه باید زیسته و با تمام وجود لمسشان کرده باشی. تنها وقتی اینها را میشناسی که وجودت برساخته از آنها باشد.
حجم
۳۷۴٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۳۶۸ صفحه
حجم
۳۷۴٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۳۶۸ صفحه
نظرات کاربران
قلم نویسنده روان قابل فهم بود و سراسر کتاب اسم بسیاری از کتاب ها و فلیسوف ها و ... پربود از حس زندگی کردن با کتاب چه خود نویسنده و چه شخصیت اصلی داستان که راهش را با خوانش و
بی نظیره این کتاب